English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
by all means U با تمام وسائل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
facilities U وسائل
fitment U وسائل
fitments U وسائل
means U وسائل
design aids U وسائل طراحی
documentation aids U وسائل سندسازی
by indirection U با وسائل نادرست
auxiliary equipment U وسائل کمکی
fraudulent means U وسائل متقلبانه
remedying U وسائل جبران خسارت
instrumentation U کاربرد وسائل سنجش
remedies U وسائل جبران خسارت
debugging aids U وسائل اشکال زدایی
remedied U وسائل جبران خسارت
remedy U وسائل جبران خسارت
instrument board U تابلوی وسائل اندازه گیری
review order U لباس وتجهیزات و وسائل کامل
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
in the last resort U پس ازنومیدی ازهمه وسائل دیگر
to incubate bacteria U با وسائل ویژه میکرب پروردن
to play U با وسائل پست سو استفاده کردن
to play it U با وسائل پست سو استفاده کردن از
vendors U کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
to pander any one's lust U وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
vendor U کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
it tends to ruin him U وسائل خانه خرابی یاهلاکت اورافراهم میکند منجرمیشودبهلاکت او
to turn the tables on any one U وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
dnc U Control Numerial Direct روش کنترل کامپیوتری وسائل ماشینی خودکار
desk accessories U وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate U تمام شدن تمام کردن
terminates U تمام شدن تمام کردن
terminated U تمام شدن تمام کردن
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> U کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
atari U نام نوعی از کامپیوترهای شخصی و وسائل جانبی مشهور که توسط شرکت ATARI تولید میشود
flowcharting symbol U علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
tactics U دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
the end sanctifies the means U خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
exerciser U وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lap U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
panoramas U تمام نما اینه تمام نما
full track U تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama U تمام نما اینه تمام نما
through U تمام
thorough U تمام
whole U تمام
entire U تمام
full-face U تمام رخ
full face U تمام رخ
full length U تمام قد
thru U تمام
rounded U پر تمام
full-length U تمام قد
whole length U تمام قد
all night U در تمام شب
complete U تمام
It's over. U تمام شد.
fullest U تمام
lion's share U تمام
full U تمام
completing U تمام
off U تمام
yame U تمام
out and out U تمام
completed U تمام
completes U تمام
incomplete U نا تمام
it is all up U تمام شد
out-and-out U تمام
to run away with U تمام کردن
to see out U تمام کردن
to see through U تمام کردن
inchoate U نیمه تمام
to blow over U تمام شدن
main U مهم تمام
through U تمام شده
use up U تمام کردن
full screen U تمام صفحه
rounded U تمام شده
thru U تمام شده
thoroughgoing U تمام وکمال
to finish off U تمام کردن
sterling U تمام عیار
full view U نمای تمام رخ
to draw to an end U تمام شدن
full wave U تمام موج
to eat up U تمام کردن
to fill out U تمام کردن
full word U تمام کلمه
full time U تمام روز
full subtractor U تمام کاهشگر
full tracked U تمام زنجیر
full tracked U تمام شنی
fullmouthed U تمام دندان
in full fig U درلباس تمام
hade U شیب تمام
give out U تمام شدن
lie-in U تمام شدن
lie in U تمام شدن
fulfils U تمام کردن
fulfills U تمام کردن
fulfilling U تمام کردن
fulfilled U تمام کردن
fulfil U تمام کردن
he is fifty U تمام دارد
pukka U تمام عیار
in full U تمام وکمال
mast high U تمام افراشته
over with U تمام شده
holosymmetric U تمام وجه
payment in full U پرداخت تمام
holohedron U تمام وجهی
holohedral U تمام وجه
processor U تمام کننده
thorough going U تمام وکمال
pucka U تمام عیار
an a fact U تمام شده
round d. U دوجین تمام
fully automatic machine U تمام اتومات
unfinished U تمام نشده
fully automatic U تمام اتوماتیک
the full of the moon U ماه تمام
the game is up U بازی تمام شد
the whole world U تمام دنیا
main U بزرگ تمام
fullword U تمام کلمه
thoro U کامل تمام
thoro U تمام وکمال
full-time U تمام وقت
get through U تمام کردن
rounds complete U تیر تمام شد
run out of U تمام کردن
integrating U تمام کردن
integrates U تمام کردن
integrate U تمام کردن
attains U تمام کردن
attaining U تمام کردن
attained U تمام کردن
attain U تمام کردن
short measure full measure U پیمانه تمام
three whole years U سه سال تمام
full duplex U تمام دو رشتهای
go through with <idiom> U تمام کردن
all d. U در تمام روز
all out U باشدت تمام
all- U : همه تمام
all U : همه تمام
f. sixmiles U 6میل تمام
forth U تمام کردن
finishing U تمام کاری
finished U تمام شده
give out <idiom> U تمام شده
get (something) over with <idiom> U تمام کردن
fiddle away U تمام کردن
full blown U تمام کامل
full blown U تمام شکفته
full automatic U تمام اتوماتیک
full-blown U تمام کامل
full-blown U تمام شگفته
full adder U تمام افزایشگر
fulfill U تمام کردن
all day long <idiom> U تمام روز
finisher U تمام کننده
integral U کامل تمام
f. and fell U تمام بودن
end of mission U ماموریت تمام
depletable U تمام شدنی
unfailing U تمام نشدنی
wholly U تمام وکمال
best of both worlds <idiom> U تمام مزایا
cosecant U قطرفل تمام
completive U تمام کننده
consummative U تمام کننده
consumptible U تمام شدنی
all risks U تمام خطرات
defunct U تمام شده
all this U تمام اینها
ammo zero U مهمات تمام
body and soul <idiom> U با تمام وجود
due U تمام شده
passed U تمام شدن
full U تمام تکمیل
fuller U کامل تر تمام تر
dyed-in-the-wool U به تمام معنی
dyed-in-the-wool U تمام عیار
par excellence U به تمام معنی
fullest U تمام قدرت
full-page U تمام صفحه
out- U در بیرون تمام
full U تمام قدرت
dyed-in-the-wool U تمام و کمال
fullest U تمام تکمیل
pass U تمام شدن
whole hog U تمام راه
wrap up U تمام شدن
yean round U در تمام سال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com