English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
do a double take <idiom> U با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stare U از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
stared U از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
stares U از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
keep something at bay <idiom> U [چیزی را دور نگاه داشتن]
to paint a rosy picture of something U امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
planch U صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
pocket piece U سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
gloating U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek U باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloated U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me U بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
admiration U تعجب
surprize U تعجب
surprise U تعجب
surprises U تعجب
wonder U تعجب
wonderment U تعجب
wondered U تعجب
wondering U تعجب
wonders U تعجب
exclamation mark علامت تعجب
marvel U تعجب اعجاز
marvels U تعجب اعجاز
faugh U علامت تعجب
marveled U تعجب اعجاز
marveling U تعجب اعجاز
marvelled U تعجب اعجاز
marvelling U تعجب اعجاز
mused U تعجب کردن
zooks U علامت تعجب
admire U تعجب کردن
wonderingly U تعجب کنان
wonderer U تعجب کننده
exclamation points U علامت تعجب
exclamation point U علامت تعجب
surprisedly U تعجب کنان
muses U تعجب کردن
i wonder he did not catch cold U تعجب میکنم
muse U تعجب کردن
note of a U علامت تعجب
rake in the money <idiom> U ایجاد تعجب
ha U علامت تعجب
ferlie U حیرت تعجب
i wonder at him U از دست او تعجب میکنم
unwary U بدون تعجب و تشویش
bombshells U امر تعجب اور
bombshell U امر تعجب اور
How very odd. Well I never. U چه چیزها ( بعلامت تعجب )
You could have knocked me knocked me down with a feather. I hit the roof . U از تعجب شاخ درآوردم
admired U درشگفت شدن تعجب کردن
admires U درشگفت شدن تعجب کردن
exclaim U ازروی تعجب فریاد زدن
exclamations U علامت تعجب حرف ندا
exclaimed U ازروی تعجب فریاد زدن
exclamation U علامت تعجب حرف ندا
exclaiming U ازروی تعجب فریاد زدن
he wondered at the sight U ازدیدن ان منظره تعجب کرد
you don't say <idiom> U نشان دادن تعجب ازشنیدهها
exclaims U ازروی تعجب فریاد زدن
glance U نگاه نگاه مختصر
glances U نگاه نگاه مختصر
glanced U نگاه نگاه مختصر
Holy moly! <idiom> U اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
holy cow ! [holy smoke !] <idiom> U اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
blimey U حرف ندا به نشان تعجب و غیره
bah U علامت تعجب حاکی ازاهانت و تحقیر
golly U حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
wisha U برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
My jaw dropped to the floor! <idiom> U از تعجب داشتم شاخ در می آوردم! [اصطلاح روزمره]
gollies U حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
wowed U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wow U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wows U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowing U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
Good grief! <idiom> U این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
yoicks U علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
changed U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to wish for something U ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
fence [around / between something] U نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
fence [around / between something] U حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
changing U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
screw up <idiom> U زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
changes U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
by sight U از نگاه
ganders U : نگاه
gander U : نگاه
slanted U نگاه کج
gloatingly U با نگاه
i say U نگاه کن
observantion U نگاه
look here U نگاه کن
looked U نگاه
leering U نگاه کج
regarded U نگاه
glimpse U نگاه کم
regard U نگاه
leer U نگاه چپ
leer U نگاه کج
leering U نگاه چپ
slants U نگاه کج
view U نگاه
slant U نگاه کج
leers U نگاه چپ
glimpsing U نگاه کم
look U نگاه
regards U نگاه
leered U نگاه کج
leered U نگاه چپ
glimpses U نگاه کم
looks U نگاه
glimpsed U نگاه کم
leers U نگاه کج
come-ons U نگاه دعوتآمیز
to dwell on U نگاه کردن
to catch a glimpse of U نگاه مختصرکردن
leer U نگاه کج کردن
upholders U نگاه دارنده
upholder U نگاه دارنده
kept U نگاه داشته
voyeurs U نگاه کننده
voyeur U نگاه کننده
oblong U نگاه ممتد
oblongs U نگاه ممتد
come-on U نگاه دعوتآمیز
holder U نگاه دارنده
vide infara U را نگاه کنید
to give support to U نگاه داشتن
retained U نگاه داشتن
glimpse U نگاه سریع
glimpse U نگاه انی
glimpsed U نگاه انی
hold U نگاه داشتن
glimpsed U نگاه سریع
leontief table U نگاه کنید به :
holds U نگاه داشتن
stay U نگاه داشتن
stayed U نگاه داشتن
see U نگاه کردن
leer U نگاه دزدکی
holders U نگاه دارنده
looker U نگاه کننده
squints U چپ نگاه کردن
pryingly U با نگاه دقیق
stops U نگاه داشتن
retaining U نگاه داشتن
to hang up U نگاه داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com