English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
analyse U با تجزیه ازمایش کردن
analysed U با تجزیه ازمایش کردن
analyses U با تجزیه ازمایش کردن
analysing U با تجزیه ازمایش کردن
analyzed U با تجزیه ازمایش کردن
analyzes U با تجزیه ازمایش کردن
analyzing U با تجزیه ازمایش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sieve analysis U تجزیه دانه خاک توسط الک ازمایش دانه بندی
assay U محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assays U محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
flight test U ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
use testing U ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
pilot method U عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
tryout U ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
test element U دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
flight test U ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
continous immersion test U ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
osmose U نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
insulation test U ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
soil examination U بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
decomposing U تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
analysing U تجزیه کردن
dismember U تجزیه کردن
analyse U تجزیه کردن
dismembered U تجزیه کردن
disintegrating U تجزیه کردن
dismembering U تجزیه کردن
disembody U تجزیه کردن
analysed U تجزیه کردن
parses U تجزیه کردن
parse U تجزیه کردن
liberating U تجزیه کردن
liberates U تجزیه کردن
liberate U تجزیه کردن
analyses U تجزیه کردن
dismembers U تجزیه کردن
disassemble U تجزیه کردن
analyzed U تجزیه کردن
parsed U تجزیه کردن
investigate U تجزیه کردن
dissect [analyse] U تجزیه کردن
study U تجزیه کردن
inspect U تجزیه کردن
explore U تجزیه کردن
decomposes U تجزیه کردن
examine U تجزیه کردن
decompose U تجزیه کردن
enquire into U تجزیه کردن
dialyze U تجزیه کردن
determine U تجزیه کردن
check U تجزیه کردن
bolt [examine] U تجزیه کردن
evaluate U تجزیه کردن
disintegrate U تجزیه کردن
assay U تجزیه کردن
analyzes U تجزیه کردن
analyzing U تجزیه کردن
analyze U تجزیه کردن
parsing U تجزیه کردن
survey U تجزیه کردن
disintegrates U تجزیه کردن
analyse [British] U تجزیه کردن
prescind U تجزیه کردن
analyze [American] U تجزیه کردن
scrutinize U تجزیه کردن
look into U تجزیه کردن
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
syllabicate U ازروی هجا تجزیه کردن هجابندی کردن
to try out U خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
resolve U تجزیه کردن یا شدن
resolves U تجزیه کردن یا شدن
separate U سواکردن تجزیه کردن
abstracting U جداکردن تجزیه کردن
separates U سواکردن تجزیه کردن
separated U سواکردن تجزیه کردن
abstracts U جداکردن تجزیه کردن
abstract U جداکردن تجزیه کردن
ionize U به یون تجزیه کردن
examined U ازمایش کردن
examine U ازمایش کردن
gage U ازمایش کردن
to bring to the proof U ازمایش کردن
approve U ازمایش کردن
examining U ازمایش کردن
test U ازمایش کردن
quizzes U ازمایش کردن
gauges U ازمایش کردن
gauge U ازمایش کردن
tests U ازمایش کردن
gauged U ازمایش کردن
approving U ازمایش کردن
tested U ازمایش کردن
approves U ازمایش کردن
examines U ازمایش کردن
quiz U ازمایش کردن
decompose U تجزیه کردن متلاشی شدن
decomposes U تجزیه کردن متلاشی شدن
tested U تست کردن ازمایش
retry U دوباره ازمایش کردن
essays U ازمایش کردن ازمودن
tested U ازمایش کردن امتحان
essay U ازمایش کردن ازمودن
trials U ازمایش کردن ازمایشی
trial U ازمایش کردن ازمایشی
to put to proof U ازمایش کردن دراوردن
test U ازمایش کردن امتحان
test U تست کردن ازمایش
tests U ازمایش کردن امتحان
tests U تست کردن ازمایش
break down U تجزیه کردن طبقه بندی کردن
detaching U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detaches U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detach U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
fractionate U تجزیه وتفکیک نمودن برخه کردن
electrolyze U تجزیه کردن بوسیله جریان برق
bending test U ازمایش خمش ازمون تا کردن
check up U رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
analyze U باتجزیه ازمایش کردن فرگشایی کردن
psychanalyze U بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
hacks U تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hack U تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hacked U تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
foretaste U ازمایش قبلی پیش بینی کردن
confident test U ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
creep test U ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
lixiviate U تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
sequestrate U جدا کردن تجزیه کردن
experimenting U تجربه کردن ازمایش کردن
experiment U تجربه کردن ازمایش کردن
experiments U تجربه کردن ازمایش کردن
experimented U تجربه کردن ازمایش کردن
to stand the racket U ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
environmental test U ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
tube tester U دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
analysis staff U ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
steeve U خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
spectrophotometry U اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
crater analysis U تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
anatomize U قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
comminute U ریز ریز کردن تجزیه کردن
analysis U تجزیه
analyzer U تجزیه گر
breaks U تجزیه
separation U تجزیه
dialysis U تجزیه
separated U تجزیه
separate U تجزیه
segregation U تجزیه
dissolution U تجزیه
cracking U تجزیه
separates U تجزیه
dissociation U تجزیه
break U تجزیه
resolutions U تجزیه
decomposition U تجزیه
separations U تجزیه
parsing U تجزیه
severance U تجزیه
shake down U تجزیه
disintegration U تجزیه
break up U تجزیه
decay U تجزیه
decayed U تجزیه
catalysis U تجزیه
anatomy U تجزیه
decaying U تجزیه
decays U تجزیه
break down U تجزیه
resolution U تجزیه
anatomies U تجزیه
dissection U تجزیه
sequestration U تجزیه
decoupling U تجزیه
isolation U تجزیه جداسازی
gas analysis U تجزیه گاز
syllabi U تجزیه هجائی
motion analysis U تجزیه حرکت
double decomposition U تجزیه مضاعف
splitting a cause of action U تجزیه دعوی
disintegrate U تجزیه شدن
photodecomposition U تجزیه نوری
syllabicity U تجزیه هجایی
spectrum analysis U تجزیه بیناب
spectrum analysis U تجزیه طیف
indiscerptibility U تجزیه ناپذیری
parsed U تجزیه شدن
gasometry U تجزیه گازی
decomposed U تجزیه شده
homolysis U تجزیه شیمیایی
parting of metals U تجزیه فلزات
physical analysis U تجزیه فیزیکی
secessionist U تجزیه طلب
dialyze U تجزیه شدن
indissoluble U تجزیه نا پذیر
hydrolysis U تجزیه بوسیله اب
image resolution U تجزیه تصویر
electrolysis U تجزیه الکتریکی
parses U تجزیه شدن
break down <idiom> U تجزیه وتحلیل
gravimetric analysis U تجزیه وزنی
hydrolyze U تجزیه شدن
gravimetrical analysis U تجزیه وزنی
refraction U تجزیه انحراف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com