English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
jerry built U با بی دقتی روی هم سوار شده
jerry-built U با بی دقتی روی هم سوار شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
single precision U تک دقتی
inexactness U بی دقتی
inobservance U بی دقتی
inaccuracy U بی دقتی
inaccuracies U بی دقتی
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
inattentively U از روی بی دقتی
inexactly U ازروی بی دقتی
per incuriam U به علت بی دقتی
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
display tolerance U میزان دقتی که با ان اطلاعات گرافیکی می توانند خروجی باشند
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
negligence U اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
cavalry man U سوار در سوار نظام
gross negligence U اشتباهات کلی ناشی از بی دقتیها بی دقتی کلی
trooper U سوار
horseback U سوار
in the saddle U سوار
boarded U سوار
horsewoman U سوار
troopers U سوار
board U سوار
horsewomen U سوار
piece U سوار
pieces U سوار
outside ofa horse U سوار
cavalier U اسب سوار
cavalry U سوار زرهی
Mts U سوار شدن
rider U سوار کار
riders U سوار کار
cavalier U سرباز سوار
modulation U سوار سازی
rigged U سوار کردن
ride U سوار شدن
rides U سوار شدن
mounted U سوار شده
horseman U اسب سوار
horseman U سوار کار
Mt U سوار شدن
fabricate U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
rig U سوار کردن
get in U سوار شدن
horse man U اسب سوار
on board a ship U سوار کشتی
on shipboard U سوار کشتی
on stilts U سوار چوب پا
reinsman U اسب سوار
take up U سوار کردن
tobogganer U سورتمه سوار
tobogganist U سورتمه سوار
vedette U قراول سوار
washine U موج سوار زن
boaters U زورق سوار
horsewoman U سوار اسب
horsewomen U سوار اسب
horse breaker U چابک سوار
get on U سوار شدن
equitant U سوار بر اسب
rigs U سوار کردن
acheval U سوار بر اسب
armored cavalry U سوار زرهی
bicyclist U دوچرخه سوار
biker U دوچرخه سوار
biker U موتورسیکلت سوار
board surfer U موج سوار
skim boarder U موج سوار
surfer U موج سوار
boot and saddle U سوار شوید
chevalier U سوار دلاور
enchase U سوار کردن
equestrienne U زن اسب سوار
cyclists U دوچرخه سوار
modulate U سوار کردن
upping U سوار براسب سر پا
jockey U چابک سوار
modulating U سوار کردن
up U سوار براسب سر پا
jockeys U چابک سوار
horsemen U اسب سوار
modulates U سوار کردن
assembled U سوار کردن
canter U سوار اسب
upped U سوار براسب سر پا
assemble U سوار کردن
canters U سوار اسب
cantering U سوار اسب
cantered U سوار اسب
mount U سوار کردن
motorist U ماشین سوار
motorists U ماشین سوار
cyclist U دوچرخه سوار
assembles U سوار کردن
mount U سوار شدن بر
mounts U سوار شدن بر
horseback U سوار براسب
mounts U سوار کردن
equestrian U اسب سوار
equestrian U چابک سوار
To get into (ride in)a car . U سوار اتوموبیل شدن
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
setting up U سوار کردن جاانداختن
sets U سوار کردن جاانداختن
To get on board. U سوار کشتی شدن
set U سوار کردن جاانداختن
staging U سوار کردن جا دادن
rodeo U سوار کاری کردن
pick up U سوار کردن مسافر
assemble U سوار کردن قطعات
rodeo U نمایش سوار کاری
coachload U افراد سوار بر درشکه
assembled U سوار کردن قطعات
To mout a horse . U سوار اسب شدن
rodeos U نمایش سوار کاری
dragons U گردان سوار اسبی
rodeos U سوار کاری کردن
cavalry unit U یکان سوار نظام
cuirassier U سوار زره پوش
modulating U سوار کردن موج
light piece U سوار سبک شطرنج
to take ship U در کشتی سوار کردن
ridable U رام و سوار شدنی
mountie U پلیس سوار کانادا
to ride shanks's mare U سوار پای خودشدن
to ride on a horse U اسبی را سوار شدن
to ride on a horse U براسبی سوار شدن
to ride for a fall U بی پروا سوار شدن
surfboat U قایق موج سوار
staging area U منطقه سوار شدن
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
jockey club U باشگاه سوار کاران
unmounted U سوار نشده پیاده
uhlan U سوار نیزه دار
enplane U سوار هواپیما شدن
entrain U سوار کردن کشیدن
modulate U سوار کردن موج
flatlander U موج سوار کم استعداد
wheelsman U دوچرخه سوار شراعبان
wheelman U دوچرخه سوار شراعبان
heavy piece U سوار سنگین شطرنج
dragon U گردان سوار اسبی
horseback archer U کمانگیر سوار بر اسب
imbark U در کشتی سوار کردن
modulates U سوار کردن موج
reinsman U سوار کار ماهر
to go backpacking U مجانی سوار شدن
embarked U درکشتی سوار کردن
installs U سوار کردن جادادن
installing U سوار کردن جادادن
install U سوار کردن جادادن
embarking U درکشتی سوار کردن
jockeys U اسب سوار حرفهای
embarks U درکشتی سوار کردن
jockey U اسب سوار حرفهای
take on U مسافر سوار کردن
to hitch U مجانی سوار شدن
embark U درکشتی سوار کردن
mounting U سوار کردن وسایل
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
assembles U سوار کردن قطعات
horse U سواراسبی سوار شوید
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
to hitchhike U مجانی سوار شدن
pung U در سورتمه جعبهای سوار شدن
helicopter team U تیم سوار بر هلی کوپتر
mount U سوار شدن قله برامدگی
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
mounts U سوار شدن قله برامدگی
in the irons U سوار اسب بخصوصی شدن
pickup field U محوطه سوار شدن درهواپیما
light horse U سوار نظام سبک اسلحه
removable U قابل سوار و پیاده کردن
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
pickup point U نقطه سوار شدن یا سوارکردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
deadhead U کسیکه بدون بلیط سوار
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
ships U سوار کشتی شدن سفینه
horsewomen U مربی اسب سوار و اسبداری
horsewoman U مربی اسب سوار و اسبداری
prance U سوار اسب چموش شدن
bodysurfer U موج سوار بدون تخته
pranced U سوار اسب چموش شدن
prancing U سوار اسب چموش شدن
mat surfer U موج سوار صفحه پلاستیکی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com