English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sentimentalize U با احساسات امیختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
sectarianize U با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
Other Matches
heartbeats U احساسات
heartbeat U احساسات
sentiments U احساسات
emotions U احساسات
emotion U احساسات
soulful U پر از احساسات
mingled U امیختن
mingles U امیختن
intermingling U با هم امیختن
mingling U امیختن
intermingles U با هم امیختن
mingle U امیختن
intermingle U با هم امیختن
blends U امیختن
blend U امیختن
intermingled U با هم امیختن
brews U امیختن
brewed U امیختن
brew U امیختن
meddle U امیختن
meddled U امیختن
incorporates U امیختن
incorporate U امیختن
immix U در هم امیختن
inosculate U امیختن
interblend U در هم امیختن
interblend U امیختن
admix U امیختن
interlard U امیختن
mixes U امیختن
mix U امیختن
intermixing U در هم امیختن
amalgamates U امیختن
amalgamated U امیختن
amalgamate U امیختن
mell U امیختن
amalgamating U امیختن
meddles U امیختن
incorporating U امیختن
synthesizing U امیختن
synthesises U امیختن
synthesising U امیختن
synthesize U امیختن
combine U امیختن
to alloy gold with copper U امیختن
to stir up U امیختن
synthesized U امیختن
synthesizes U امیختن
synthetize U امیختن
combining U امیختن
synthesised U امیختن
fuse U امیختن
fused U امیختن
combines U امیختن
schwarmerei U احساسات شدید
schwarmerei U احساسات افراطی
nationallism U احساسات ملی
rhapsodically U از روی احساسات
affect U احساسات برخورد
folkway U احساسات عمومی
to gall a person's kibes U احساسات کسی را
emotionless U عاری از احساسات
affecting U محرک احساسات
rhapsodical U ناشی از احساسات
heartstrings U احساسات عمیق
impressive U برانگیزنده احساسات
affects U احساسات برخورد
braced U تحریک احساسات
acold U بدون احساسات
emotive U وابسته به احساسات
enthuse U احساسات رابرانگیختن
enthused U احساسات رابرانگیختن
enthusing U احساسات رابرانگیختن
enthuses U احساسات رابرانگیختن
brace U تحریک احساسات
d. of feeling U نازکی احساسات
carbonation U عمل امیختن با
shuffling U بهم امیختن
immingle U درهم امیختن
interlace U در هم امیختن در هم بافتن
interweaving U باهم امیختن
scramble U درهم امیختن
commingle U بهم امیختن
carburet U باذغال امیختن
scrambled U درهم امیختن
inviscate U باچیزچسبناک امیختن
inviscade U با چسب امیختن
shuffles U بهم امیختن
scrambles U درهم امیختن
scrambling U درهم امیختن
shuffled U بهم امیختن
interfusion U بهم امیختن
shuffle U بهم امیختن
intermix U بهم امیختن
mixing in place U امیختن در جا مخلوط در جا
oxygenate U اکسیژن امیختن
interwove U باهم امیختن
interweaves U باهم امیختن
interweave U باهم امیختن
coalesces U بهم امیختن
coalescing U بهم امیختن
fused U فیوزدارکردن امیختن
fuse U فیوزدارکردن امیختن
sulfurate U با گوگرد امیختن
oxygenating U اکسیژن امیختن
oxygenates U اکسیژن امیختن
oxygenated U اکسیژن امیختن
womanize U بازنان امیختن
folds U بهم امیختن
oxygenize U با اکسیژن امیختن
plant mixing U امیختن در کارخانه
kneads U سرشتن امیختن
kneading U سرشتن امیختن
kneaded U سرشتن امیختن
knead U سرشتن امیختن
sulfuret U با گوگرد امیختن
fold U بهم امیختن
folded U بهم امیختن
coalesce U بهم امیختن
coalesced U بهم امیختن
sentimentalization U ایجاد احساسات وعواطف
neighbourly feelings U احساسات همسایگی همدردی
religious sentiments U احساسات وعقاید مذهبی
heart goes out to someone <idiom> U ابراز احساسات کردن
soft spot for someone/something <idiom> U احساسات تندوتیز داشتن
seentimentally U از روی احساسات یا عاطفه
self composed U مستولی بر احساسات خود
sensate U با احساسات درک کردن
sentimentalism U گرایش بسوی احساسات
sweep off one's feet <idiom> U بر احساسات فائق آمدن
heartstring U عمیق ترین احساسات دل
sentimental U مبنی بر احساسات یا عقیده
sexiest U دارای احساسات شهوانی
sentient U حساس دستخوش احساسات
sexier U دارای احساسات شهوانی
internationalism U احساسات بین المللی
shake-ups U احساسات راتحریک کردن
shake-up U احساسات راتحریک کردن
fanatical U دارای احساسات شدید
shake up U احساسات راتحریک کردن
sentimentally U از روی احساسات یاعاطفه
sentimentality U گرایش بسوی احساسات
unfeeling U بیحس فاقد احساسات
sexy U دارای احساسات شهوانی
fanatics U دارای احساسات شدید
fanatic U دارای احساسات شدید
mush U احساسات بیش ازحد
white hot U دارای احساسات برانگیخته
white-hot U دارای احساسات برانگیخته
pathetic U دارای احساسات شدید
mix U امیختن مخلوط کردن
pepsinate U با جوهر گوارنده امیختن
grades U جورکردن باهم امیختن
grade U جورکردن باهم امیختن
loading U امیختن موادخارجی به شراب
sulphate U با اسید سولفوریک امیختن
sulfate U با اسید سولفوریک امیختن
intermix U در هم امیختن با هم مخلوط کردن
attemper U نرم کردن امیختن
compound U : ترکیب کردن امیختن
interfuse U بهم امیختن افشاندن
mixing U بهم زدن امیختن
conjugate U درهم امیختن توام
mixes U امیختن مخلوط کردن
compounded U : ترکیب کردن امیختن
compounds U : ترکیب کردن امیختن
close to home <idiom> U به احساسات شخصی نزدیک شدن
wear one's heart on one's sleeve <idiom> U نشان دادن تمام احساسات
get a grip of oneself <idiom> U کنترل کردن احساسات شخصی
To play (trifle) with someones feeling. U با احساسات کسی بازی کردن
your words offended her U سخنان شما به احساسات اوبرخورد
high mind U با مناعت دارای احساسات بلند
pathognomic U وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
immingle U بهم امیختن مخلوط کردن
aluminum coating by spraying amalgamate U روکش الومینیوم کردن امیختن
insalivate U با خدو اغشتن با بزاق امیختن
soul searching U بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
heart strings U عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
soul-searching U بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
pornography U نقاشی یا عکس محرک احساسات جنسی
philanthropic feelings U احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
tough minded U دارای فکر خشن وبدون احساسات
wounded feelings U رنجش برخوردگی احساسات جریحه دار
barbarize U با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
to mull a mull of U داغ کردن و امیختن باادویه و قند
homosexual U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
debunks U احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
debunking U احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
soap opera U نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
homosexuals U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
debunked U احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
She has emotional entanglements (involvement ) . U گرفتاریهای احساسی دارد ( عشق ؟ احساسات وغیره )
passion U اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
soap operas U نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
debunk U احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
premix U قبل از مصرف مخلوط کردن پیش امیختن
eroticism U تحریک احساسات شهوانی بوسیله تخیل ویابوسایل هنری
slobbering U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbered U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobber U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com