Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to enter into p with another
U
باکسی شرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
illtreat
U
باکسی بد رفتاری کردن
to bear with a person
U
باکسی ساختن یاسازش کردن
to play a trick on any one
U
زدن باکسی شوخی کردن
to have an i. with any one
U
باکسی دیدار و گفتگو کردن
houses
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
to turn on any one
U
باکسی بد شدن
to keep up with a person
U
باکسی برابربودن
to haunt with a person
U
باکسی ماندگارشدن
to keep pace with any one
U
باکسی برابرقدم زدن
got a thing going
<idiom>
U
باکسی نامزد شدن
cozy up to (someone)
<idiom>
U
باکسی دوستی برقرارکردن
sympathy with any one
U
همدردی یاهمفکری باکسی
get in touch with someone
<idiom>
U
باکسی تماس گرفتن
take out
<idiom>
U
باکسی قرار گذاشتن
to keep in touch with any one
U
باکسی تماس داشتن
handle with kid gloves
<idiom>
U
باکسی همکاری دقیق داشتن
to be of kinship with somebody
U
باکسی نسبت خویشاوندی داشتن
double up
<idiom>
U
اتاق خود را باکسی شریک بودن
pick a quarrel
<idiom>
U
باکسی جنگ ودعوا راه انداختن
lose track of
<idiom>
U
ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
letterheads
U
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead
U
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
to be even witn any one
U
انتقام خودرا ازکسی گرفتن باکسی باربریاسراسربودن
compaq computer corporation
U
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
to blow hot and cold
U
وقتی باکسی گرم گرفتن ووقتی سرد شدن
to eat salt with a person
U
باکسی نان ونمک خوردن مهمان کسی بودن
to get one's own back
U
تلافی برسر کسی دراوردن باکسی برابر شدن
limited company
U
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company
U
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
international finance corporation
U
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company
U
شرکت مادر شرکت مرکزی
private
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
participated
U
شرکت کردن
participation
U
شرکت کردن
to play at
U
شرکت کردن در
participates
U
شرکت کردن
stand in
U
شرکت کردن
stand-in
U
شرکت کردن
stand-ins
U
شرکت کردن
participate
U
شرکت کردن
contribute
U
شرکت کردن
contributed
U
شرکت کردن
contributes
U
شرکت کردن
contributing
U
شرکت کردن
partake
U
شرکت کردن
partook
U
شرکت کردن
go into
U
شرکت کردن در
partaken
U
شرکت کردن
partakes
U
شرکت کردن
take a hand at
U
شرکت کردن در
partaking
U
شرکت کردن
outsource
U
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
joined
U
شرکت کردن در پیوستن
join
U
شرکت کردن در پیوستن
To sit for an examination.
U
درامتحان شرکت کردن
take part
U
دخالت یا شرکت کردن
intercommon
U
باهم شرکت کردن
joins
U
شرکت کردن در پیوستن
sit for an examination
U
در امتحانی شرکت کردن
contributing
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contribute
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
partake
U
شرکت کردن شریک شدن در
partaken
U
شرکت کردن شریک شدن در
to subscribe to a charity
U
در دادن اعانهای شرکت کردن
participates
U
شرکت کردن سهیم شدن
participate
U
شرکت کردن سهیم شدن
partakes
U
شرکت کردن شریک شدن در
partaking
U
شرکت کردن شریک شدن در
participated
U
شرکت کردن سهیم شدن
conspiring
U
درنقشه خیانت شرکت کردن
to ride a race
U
در اسب دوانی شرکت کردن
to undergo training
U
در یک دوره آموزشی شرکت کردن
conspire
U
درنقشه خیانت شرکت کردن
conspired
U
درنقشه خیانت شرکت کردن
to a oneself in
U
شرکت کردن یاشریک شدن
conspires
U
درنقشه خیانت شرکت کردن
totake parts in something
U
در چیزی شرکت یادخالت کردن
see to (something)
<idiom>
U
شرکت کردن یا کاری را انجام دادن
to row a race
U
در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
to empower somebody to participate
U
به کسی اجازه شرکت کردن دادن
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless
U
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
to move one's operation offshore
U
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
to bar somebody from a competition
U
شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
take part
U
مداخله کردن شرکت کردن
enter into partnership with someone
U
شرکت کردن شراکت کردن
to go on a picnic
U
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to go a mumming
U
در دسته نقاب پوشان و لال بازان شرکت کردن
to call a meeting of the board of directors
U
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
go in for
<idiom>
U
شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
body corporate
U
شرکت شرکت سهامی
business group
U
شرکت سهامی
[شرکت]
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
play off
U
درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
introduced
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
associations
U
شرکت
incorporation
U
شرکت
corporation
U
شرکت
houses
U
شرکت
cahoot
U
شرکت
enterprise
U
شرکت
enterprises
U
شرکت
housed
U
شرکت
consociation
U
شرکت
house
U
شرکت
partnerships
U
شرکت
companies
U
شرکت
company
U
شرکت
handing
U
شرکت
hand
U
شرکت
business
U
شرکت
firms
U
شرکت
corporations
U
شرکت
businesses
U
شرکت
concerns
U
شرکت
concern
U
شرکت
EIS
U
ول شرکت
contribution
U
شرکت
association
U
شرکت
contributions
U
شرکت
firm
U
شرکت
fellowsh
U
شرکت
firmer
U
شرکت
firmest
U
شرکت
partnership
U
شرکت
participation
U
شرکت
equities
U
حق صاحبان شرکت
partnerships
U
شرکت تضامنی
stock company
U
شرکت سهامی
partnership
U
شرکت تضامنی
employer's liability insurance company
U
شرکت بیمه
commercial firm
U
شرکت تجارتی
commercial company
U
شرکت تجاری
sit in on
<idiom>
U
شرکت درجلسه
holding company
U
شرکت مرکزی
equity
U
حق صاحبان شرکت
invalidation of company
U
بطلان شرکت
economic unit
U
خانوار شرکت
a stand-alone company
U
یک شرکت مستقل
mutual company
U
شرکت تعاونی
cooperative society
U
شرکت تعاونی
subsidiary
U
شرکت تابعه
subsidiaries
U
شرکت تابعه
business
U
شرکت تجاری
corporate appraisal
U
ارزیابی شرکت
holding company
U
شرکت مالک
subsidiary company
U
شرکت فرعی
joint-stock companies
U
شرکت سهامی
entry
U
شرکت کننده
associativity
U
شرکت پذیری
general partnership
U
شرکت تضامنی
affiliated company
U
شرکت وابسته
winding up
U
انحلال شرکت
associative
U
شرکت پذیر
joint-stock company
U
شرکت سهامی
civil partnership
U
شرکت مدنی
corporately
U
بصورت شرکت
corporativism
U
شرکت گرایی
ncr corporation
U
شرکت NCR
voluntary partnership
U
شرکت اختیاری
liquidation
U
تصفیه شرکت
trading company
U
شرکت تجارتی
to sit out
U
شرکت نداشتن در
branch of a company
U
شعبه شرکت
giant corporation
U
شرکت بزرگ
inveluntary partnership
U
شرکت قهری
company law
U
قوانین شرکت
proprietary company
U
شرکت خصوصی
proportional liability partnership
U
شرکت نسبی
compulsory partnership
U
شرکت قهری
memorandom of association
U
اساسنامه شرکت
memorandum of association
U
اساسنامه شرکت
businesses
U
شرکت تجاری
shipping company
U
شرکت کشتیرانی
company union
U
اتحادیه شرکت
acting company
U
شرکت عامل
sit out
U
شرکت نداشتن در
company secretary
U
منشی شرکت
entrepreneurs
U
موسس شرکت
entrepreneur
U
موسس شرکت
share
[in]
U
شرکت
[سهم]
[در]
company seal
U
مهر شرکت
principals
U
شرکت اصلی
principal
U
شرکت اصلی
company network
U
شبکه شرکت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com