English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to keep in touch with any one U باکسی تماس داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
get in touch with someone <idiom> U باکسی تماس گرفتن
lose track of <idiom> U ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
handle with kid gloves <idiom> U باکسی همکاری دقیق داشتن
to be of kinship with somebody U باکسی نسبت خویشاوندی داشتن
to be in contact U تماس داشتن
to be in rapport U تماس داشتن
tuch U سر زدن تماس داشتن
de bounce U جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point U وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
to haunt with a person U باکسی ماندگارشدن
to turn on any one U باکسی بد شدن
to keep up with a person U باکسی برابربودن
to keep pace with any one U باکسی برابرقدم زدن
sympathy with any one U همدردی یاهمفکری باکسی
got a thing going <idiom> U باکسی نامزد شدن
cozy up to (someone) <idiom> U باکسی دوستی برقرارکردن
to enter into p with another U باکسی شرکت کردن
take out <idiom> U باکسی قرار گذاشتن
illtreat U باکسی بد رفتاری کردن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
to have an i. with any one U باکسی دیدار و گفتگو کردن
to play a trick on any one U زدن باکسی شوخی کردن
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
pick a quarrel <idiom> U باکسی جنگ ودعوا راه انداختن
double up <idiom> U اتاق خود را باکسی شریک بودن
to be even witn any one U انتقام خودرا ازکسی گرفتن باکسی باربریاسراسربودن
to get one's own back U تلافی برسر کسی دراوردن باکسی برابر شدن
to blow hot and cold U وقتی باکسی گرم گرفتن ووقتی سرد شدن
to eat salt with a person U باکسی نان ونمک خوردن مهمان کسی بودن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
contacting U تماس
impact U تماس
contact U تماس
contacted U تماس
impacts U تماس
impinging U تماس
tangents U تماس
tangency U تماس
tangent U تماس
taction U تماس
contact line U خط تماس
ding U تماس
contacts U تماس
line of contact U خط تماس
contingence U تماس
line to line fault U تماس خطوط
skim U تماس اندک
contiguity U برخورد تماس
interactional points U نقاط تماس
corps a corps U تماس بدنی
zone of contact U ناحیه تماس
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
contact surface U سطح تماس
area contact U سطح تماس
tuch U تماس دادن با
going on U نزدیکی تماس
contact ratio U نسبت تماس
skimmed U تماس اندک
finishes U تماس انتهایی
skims U تماس اندک
point contact U تماس نقطهای
to bring into contact U تماس دادن
contact flange U فلانژ تماس
point of contact U نقطه تماس
contact diameter U قطر تماس
contact area U سطح تماس
contact area U منطقه تماس
finish U تماس انتهایی
angle of contact U زاویه تماس
contact pressure U فشار تماس
contact point U قطب تماس
contact patrol U گشتی تماس
contact party U گروه تماس
contact lost U تماس قطع شد
communicator U شخص در تماس
movement to contact U حرکت به تماس
shock hazard U خطر تماس
contact angle U زاویه تماس
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
contact backlash U دنده کور تماس
phoned U پاسخ به تماس در تلفن
osculation U تماس اشتراک صفات
contact fire U انفجار در اثر تماس
contacting U تماس یافتن تماسی
contact report U گزارش اخذ تماس
movement to contact U حرکت به اخذ تماس
contact behavior U رفتار تماس جویانه
contact print U چاپ به طریقه تماس
osculatory U وابسته به بوسه یا تماس
phone U پاسخ به تماس در تلفن
contacts U تماس یافتن تماسی
synapse U محل تماس دوعصب
break off U قطع تماس با دشمن
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
galvanism U تماس برق بابدن
telebrief U تماس مستقیم تلفنی
flattest U تماس دو لبه اسکیت
grazing point U نقطه تماس با مانع
contacted U تماس یافتن تماسی
phoning U پاسخ به تماس در تلفن
youch sensitive screen U صفحه حساس به تماس
touch sensitive tablet U تابلو حساس به تماس
look in on <idiom> U تماس حاصل کردن
contact U تماس یافتن تماسی
phones U پاسخ به تماس در تلفن
flat U تماس دو لبه اسکیت
touch panel U صفحه حساس به تماس
touch sensitive panel U صفحه حساس به تماس
contacted U محل اتصال تماس گرفتن
contact U محل اتصال تماس گرفتن
contacting U محل اتصال تماس گرفتن
osculate U تماس نزدیک حاصل کردن
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
To establish( make) contact. U تماس دایر ( برقرار ) کردن
advance to contact U پیشروی برای اخذ تماس
engagement U تماس دو تیفه شمشیر درگارد
ground U تماس دادن توپ با زمین
engagements U تماس دو تیفه شمشیر درگارد
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
contact with the net U خطای تماس با تور والیبال
faded U تماس باهدف از بین رفت
contacts U محل اتصال تماس گرفتن
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
contact fire U انفجارمین در اثر تماس با کشتی
brush U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
ground stroke U ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
contacting U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
Where can I contact Mr …. ? U کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
touch U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
brushes U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
contacted U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
touches U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
contacts U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whooshes U صدای تماس جسم سریع با هوا
whoosh U صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshed U صدای تماس جسم سریع با هوا
You can call me at ... [phone no.] <idiom> U شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
whooshing U صدای تماس جسم سریع با هوا
physical U مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
contact U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
If there is a reason for complaint, please contact ... U اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
contacts U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
split lean U پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
full pitch U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full toss U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
punt U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
contacted U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
split the uprights U امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
punts U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
footprint U قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
punted U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
We finally succeed in making a radio contact. U عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
contacting U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
footprints U قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
first down U اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
negotiations U تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
opposition U حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
googly U توپ پیچدار که در تماس بازمین از توپدار دور میشود
ground zero U محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
negotiation U تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com