English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pull off U باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hold over U به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
to pull off U باوجود دشواری انجام دادن
We have problems of our own. U ما مشکلات خودمان را داریم. [وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
keeps U ادامه دادن
furthered U ادامه دادن
to continue U ادامه دادن
furthering U ادامه دادن
furthers U ادامه دادن
to keep on U ادامه دادن
to follow U ادامه دادن
further U ادامه دادن
keep U ادامه دادن
reopen U ادامه دادن
run on U ادامه دادن
reopened U ادامه دادن
reopening U ادامه دادن
reopens U ادامه دادن
continues U ادامه دادن
continue U ادامه دادن
take up U ادامه دادن
bring on U ادامه دادن
extend U ادامه دادن
to carry on U ادامه دادن
keep on U ادامه دادن
hold on U ادامه دادن
extending U ادامه دادن
carry-on U ادامه دادن
to drag on or out U ادامه دادن
hold good <idiom> U ادامه دادن
keep up <idiom> U ادامه دادن
carry on U ادامه دادن
to take up U ادامه دادن
go along <idiom> U ادامه دادن
go on <idiom> U ادامه دادن
extends U ادامه دادن
hang on <idiom> U ادامه دادن
to follow up U ادامه دادن قوت دادن
to press ahead with U با زور ادامه دادن
thwart U ادامه دادن یا کشیدن
to set on U با زور ادامه دادن
inability to box U ناتوان از ادامه دادن
dwell at U به تیراندازی ادامه دادن
dwell at U اتش را ادامه دادن
keep the home fires burning <idiom> U اجازه ادامه دادن
dash U مسیری را ادامه دادن
live on U بزندگی ادامه دادن
continuation U عمل ادامه دادن
dashes U مسیری را ادامه دادن
dashed U مسیری را ادامه دادن
bide U بکاری ادامه دادن
thwarted U ادامه دادن یا کشیدن
keep up with <idiom> U به شکل قبل ادامه دادن
runs U دوام یافتن ادامه دادن
hang on U ادامه دادن دوام داشتن
run U دوام یافتن ادامه دادن
maintains U ابقا کردن ادامه دادن
maintain U ابقا کردن ادامه دادن
maintained U ابقا کردن ادامه دادن
maintrain U ادامه دادن عقیده داشتن
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
to keep the field U جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
run on U ادامه دادن متن بدون توقف
to rumble on [British E] U ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
border break U ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
let (something) ride <idiom> U ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
to continue one's progress U پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
carry one's bat U تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
increments U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increment U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
malgre U باوجود
in spite of U باوجود
maugre U باوجود با
mauger U باوجود با
enjambment U دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
howbeit U باوجود این
notwithstanding U باوجود اینکه
though U باوجود ان بهرجهت
notwithstanding U علی رغم باوجود
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
To stay the course . U تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
sustain U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
growing pains U مشکلات
difficulties U مشکلات
economic problems U مشکلات اقتصادی
problem checklist U فهرست مشکلات
battle problems U مشکلات رزمی
take it <idiom> U تحمل مشکلات
work in U مشکلات را از میان برداشتن
bite the bullet <idiom> U فائق آمدن بر مشکلات
on one's feet <idiom> U رهایی ازبیماری یا مشکلات
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
last straw <idiom> U [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
structuring U تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
streetwise U ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
structures U تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structure U تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
to face a serious problem for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
calculator U ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
calculators U ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
to raise big problems for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
through thick and thin <idiom> U دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
alpha beta technique U روشی در هوش مصنوعی برای حل بازی ها و مشکلات استراتژیک
He is seriously claiming [trying to tell us] that the problems are all the fault of the media. U او [مرد] به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
problem U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
problems U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
agony aunt U شخصیکهدر ستونیاز روزنامه مطلبمینویسد کهدر آن پاسخ مشکلات و نامههای خوانندگان طرح میشود
orientated U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان ساده برخی مشکلات را میدهد
user U زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
users U زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
flutter U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttering U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutters U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttered U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
Biomimicry U تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
semaphore U مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
troubleshooters U شخصی که مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری را رفع میکند
troubleshooter U شخصی که مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری را رفع میکند
algorithm U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
going on U ادامه
continuance U ادامه
continuation U ادامه
continuation line U خط ادامه
resumption U ادامه
continue statement U حکم ادامه
discontinues U ادامه ندادن
continuation card U کارت ادامه
continuative U ادامه دهنده
continuant U ادامه دهنده
discontinuing U ادامه ندادن
continuable U قابل ادامه
discontinued U ادامه ندادن
discontinue U ادامه ندادن
for a continuance U برای ادامه
discontinuance U عدم ادامه
discontinuation U عدم ادامه
duration U مدت ادامه
over run U ادامه به کاردادن
to run on U ادامه داشتن
shorthanded U ادامه با بازیگر کمتر
go head U ادامه بدهید بفرماید
contd U مخفف ادامه یافته
track U ادامه گوی در مسیربولینگ
tracked U ادامه گوی در مسیربولینگ
fall behind <idiom> U درمانده از ادامه راه
tracks U ادامه گوی در مسیربولینگ
follow-throughs U ادامه حرکت پس از ضربه
follow-through U ادامه حرکت پس از ضربه
time in U ادامه بازی پس از توقف
sustaining U نگهدارنده ادامه دهنده
detainer U حکم ادامه توقیف
viability U امکان ادامه حیات
transattack period U مدت ادامه تک اتمی
continuator U ادامه دهنده مستمر
scramblers U وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scrambler U وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
i took up where he left U از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
robust U که کار را پس از خطا ادامه میدهد
robustly U که کار را پس از خطا ادامه میدهد
extrapolations U ادامه روند تعمیم دهی
border break U ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
Gothic Survival U [ادامه عنصر سبک گوتیک]
viability U قدرت ادامه زندگی پس از تولد
Keep moving! U ادامه بده [بدهید ] به راه!
resumed U چکیده کلام ادامه یافتن
resumes U چکیده کلام ادامه یافتن
resume U چکیده کلام ادامه یافتن
resuming U چکیده کلام ادامه یافتن
topspin U ادامه حرکت چرخش توپ
give someone the green light <idiom> U اجازه ادامه به کار رادادن
go on U سخن خود را ادامه دهید
touch in goal line U ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
discounting match U ادامه ندادن به مسابقه کشتی
extrapolation U ادامه روند تعمیم دهی
I can't go on any longer. U من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
resumptive U ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
continue port/starboard U چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
There's more to come. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه داره]
continuous U آنچه بدون توقف ادامه یابد
head pole U تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
inviable U عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
long haul <idiom> U مدت درازی بین کاری که ادامه داد
There's no need to elaborate. U لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
set in <idiom> U تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
play out one's option U ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
supersedeas U دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
recoverable error U نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
down U توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com