Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
coextensive
U
باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
colocate
U
دریک مکان قرار دادن
happy family
U
دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
coincides
U
دریک زمان اتفاق افتادن
coincided
U
دریک زمان اتفاق افتادن
coincide
U
دریک زمان اتفاق افتادن
coinciding
U
دریک زمان اتفاق افتادن
helo
U
پیام عمومی شروع کار که دریک سیستم اشتراک زمان توسط ترمینالها بکار می رود
synchronising
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronize
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronizes
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronises
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronised
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
to set by the ears
U
باهم بدکردن باهم مخالف کردن
barnstorms
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
left shift
U
تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
cross hairs
U
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
hunting design
U
طرح شکارگاهی
[این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
peeked
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeking
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peek
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
displacement
U
اختلاف مکان تغییر مکان
move
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
angular travel
U
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
to set at loggerheads
U
باهم بد کردن باهم مخالف کردن
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
migration
U
نقل مکان نقل مکان کردن
structured programming
U
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
derrick
U
دریک
in an instant
U
دریک ان
derricks
U
دریک
standing derrick
U
دریک ثابت
sedentary
U
مقیم دریک جا
en bloc
U
دریک بلوک
on a par
U
دریک تراز
swinging derrick
U
دریک گردان
on one occasion
U
دریک موقع
in an instant
U
دریک لحظه
aline
U
دریک رشته قراردادن
partly
U
نسبتا دریک جزء
beside
U
دریک طرف بعلاوه
rub elbows/shoulders
<idiom>
U
دریک سطح بودن
out of step
<idiom>
U
دریک گام نبودن
somewhere
U
یک جایی دریک محلی
somewheres
U
یک جایی دریک محلی
pitcherful
U
انچه دریک سبوجابگیرد
run in the family/blood
<idiom>
U
دریک سطح بودن
ledger bait
U
که دریک جا روی نگاه دارند
textbook
U
کتاب اصلی دریک موضوع
capful
U
انچه دریک کلاه جابگیرد
easy does it
<idiom>
U
دریک چشم بهم زدن
have one's ass in a sling
<idiom>
U
دریک وضع نا مساعد بودن
batch
U
مقدار نان دریک پخت
in a crack
U
دریک چشم بهم زدن
pent up
U
دریک جا نگاه داشته شده
text book
U
کتاب اصلی دریک موضوع
cartful
U
انچه دریک گاری جا بگیرد
batches
U
مقدار نان دریک پخت
aligns
U
دریک ردیف قرار گرفتن
aligning
U
دریک ردیف قرار گرفتن
aligned
U
دریک ردیف قرار گرفتن
fascia plate
U
تابلوی مقابل دریک وسیله
chorus girl
U
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
chorus girls
U
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
coincident
U
واقع شونده دریک وقت
polynya
U
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
textbooks
U
کتاب اصلی دریک موضوع
polynia
U
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
align
U
دریک ردیف قرار گرفتن
collinear
U
دریک خط مستقیم واقع شونده
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
present
U
زمان حاضر زمان حال
presents
U
زمان حاضر زمان حال
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
presented
U
زمان حاضر زمان حال
concurrent
U
دریک وقت واقع شونده موافق
gigahertz
U
فرکانس یک بیلیون دفعه دریک ثانیه
docking
U
ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
gyle
U
مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود
palmful
U
انقدرکه دریک کف دست جای گیرد
pointsman
U
عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
hinge joint
U
مفصلی که دریک سطح حرکت کند
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
broadsides
U
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
play footsie
<idiom>
U
باهمکارخود لاس زدن مخصوصا دریک جو سیاسی
bicipital
U
تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها
broadside
U
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
hauled
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
ice time
U
مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
hauls
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
retrospective search
U
جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
block stowage loading
U
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
catalysis
U
اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
finding
U
یافته
findings
U
یافته
concurrently
U
باهم
simultaneously
U
باهم
vis-a-vis
U
باهم
one with a
U
باهم
vis a vis
U
باهم
simoltaneous
U
باهم
simoltaneously
U
باهم
inchorus
U
باهم
tutti
U
باهم
concerted
U
باهم
conjointly
U
باهم
jointly
U
باهم
at once
U
باهم
together
U
باهم
coriolis acceleration
U
شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
role indicator
U
نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
run around
U
تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
side tone
U
انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
rotates
U
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotated
U
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotate
U
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
farrows
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrowing
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrow
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
ledger blade
U
تیغه پارچه بری که دریک جاایستاده و پره گردنده دارد
farrowed
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
abroad
U
گسترش یافته
nee
U
تولد یافته
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
mature economy
U
تکامل یافته
past
U
پایان یافته
installed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
full-fledged
U
تکامل یافته
transmissive
U
انتقال یافته
linked
U
پیوند یافته
transferred
U
انتقال یافته
waney
U
کاهش یافته
wany
U
کاهش یافته
downfallen
U
زوال یافته
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
nascent
U
پیدایش یافته
matched
U
تطبیق یافته
applied
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
expanded
U
بسط یافته
instinct with force
U
نیرو یافته
organized
U
سازمان یافته
glorified
U
تجلیل یافته
full fledged
U
تکامل یافته
porrect
U
بسط یافته
generalized
U
تعمیم یافته
endrgized
U
انرژی یافته
tuned
U
وفق یافته
due out
U
خاتمه یافته
instinct with life
U
روح یافته
allocated
U
اختصاص یافته
depauperate
U
تقلیل یافته
done
U
وقوع یافته
extended
U
تمدید یافته
structured
U
ساخت یافته
deployed
U
گسترش یافته
awakened
U
اگاهی یافته
collaborating
U
باهم کارکردن
interweave
U
باهم امیختن
cohabitation
U
زندگی باهم
to grow together
U
باهم پیوستن
to huddle together
U
باهم غنودن
interweaving
U
باهم امیختن
to act jointly
U
باهم کارکردن
to work together
U
باهم کارکردن
interwove
U
باهم امیختن
to keep company
U
باهم بودن
coinciding
U
باهم رویدادن
to whip in
U
باهم نگاهداشتن
collaborates
U
باهم کارکردن
all at once
U
همه باهم
coexist
U
باهم زیستن
concomitancy
U
باهم بودن
coexisted
U
باهم زیستن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com