English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
milestone U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
milestones U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
punctuate U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuated U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuates U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuating U نشان گذاری کردن نقطه دار
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
crochet U بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crocheted U بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
to drink in U بامیل تلقی کردن یاگوش دادن
crochets U بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crocheting U بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
notations U نشان گذاری
idegraphy U نشان گذاری
mark sensing U نشان گذاری
notation U نشان گذاری
impressions U نشان گذاری
impression U نشان گذاری
radix notation U نشان گذاری مبنایی
binary notation U نشان گذاری دودویی
prefix notation U نشان گذاری پیشوندی
scientific notation U نشان گذاری علمی
iinfix notation U نشان گذاری میانوندی
positional notation U نشان گذاری مرتبهای
excess n notation U نشان گذاری با افزونی n
polish notation U نشان گذاری لهستانی
decimal notation U نشان گذاری دهدهی
positional notation U نشان گذاری مکانی
binary notation U نشان گذاری دودوئی
infix notation U نشان گذاری میانوندی
punctuation U نشان گذاری تاکید
postfix notation U نشان گذاری پسوندی
floating point notation U نشان گذاری با ممیز شناور
reverse polish notation U نشان گذاری لهستانی معکوس
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
fixed point notation U نشان گذاری با ممیز ثابت
octal notation U نشان گذاری هشت هشتی
mixed radix notation U نشان گذاری امیخته مبنا
rubrication U نشان گذاری برنگ قرمز
marking ink U مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
speedometer odometer U تاکومتر با کیلومتر شمار سرعت سنج با کیلومتر شمار
readily U بامیل
with a U بامیل ورغبت
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
pooled U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
mark U نشان کردن نشان
marks U نشان کردن نشان
loads U پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
load U پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
synthesizing U هم گذاری کردن
synthesised U هم گذاری کردن
synthesizes U هم گذاری کردن
synthesized U هم گذاری کردن
synthesize U هم گذاری کردن
synthesising U هم گذاری کردن
synthesises U هم گذاری کردن
to work with a will U بامیل کارکردن با شوق وذوق کارکردن
marks U علامت گذاری کردن
mark U علامت گذاری کردن
load U خرج گذاری کردن
invests U سرمایه گذاری کردن
investing U سرمایه گذاری کردن
deposits U سرمایه گذاری کردن
point U نقطه گذاری کردن
paginate U صفحه گذاری کردن
invest U سرمایه گذاری کردن
deposit U سرمایه گذاری کردن
to sow mines U مین گذاری کردن
christens U نام گذاری کردن
loads U ذخیره گذاری کردن
loads U خرج گذاری کردن
fund U سرمایه گذاری کردن
christened U نام گذاری کردن
christen U نام گذاری کردن
invested U سرمایه گذاری کردن
load U ذخیره گذاری کردن
cost U قیمت گذاری کردن
punctuated U نقطه گذاری کردن
punctuates U نقطه گذاری کردن
tracklaying U شنی گذاری کردن
to lay the track U ریل گذاری کردن
mining U مین گذاری کردن
punctuate U نقطه گذاری کردن
paragraphs U فاصله گذاری کردن
punctuating U نقطه گذاری کردن
primming U چاشنی گذاری کردن
paragraph U فاصله گذاری کردن
funded U سرمایه گذاری کردن
charge U خرج گذاری کردن شارژ کردن
charges U خرج گذاری کردن شارژ کردن
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
crowns U تاج گذاری کردن پوشاندن
page U صفحات را نمره گذاری کردن
wattle U نرده گذاری کردن بستن
marks U نمره گذاری کردن علامت
crown U تاج گذاری کردن پوشاندن
overcapitalize U بیش از حد سرمایه گذاری کردن
mark U نمره گذاری کردن علامت
point U نقطه گذاری کردن ممیز
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
color codig U علامت گذاری کردن مهمات
pages U صفحات را نمره گذاری کردن
paged U صفحات را نمره گذاری کردن
loading U خرج گذاری کردن سلاح
discrete U الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
to lodge a complaint U عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
innumerable U بی شمار
uncountable <adj.> U بی شمار
incomputable U بی شمار
innumerous U بی شمار
sumless <adj.> U بی شمار
numberless <adj.> U بی شمار
measureless U بی شمار
myriad <adj.> U بی شمار
numeration U شمار
counts U شمار
count U شمار
uncounted U بی شمار
counted U شمار
counting U شمار
unnumbered U بی شمار
countless <adj.> U بی شمار
innumerable <adj.> U بی شمار
submultiple U برخه شمار
numerator U برخه شمار
miles and miles U فرسخهای بی شمار
minimizer U کوچک شمار
timepiece U گاه شمار
location counter U مکان شمار
record count U شمار مدارک
revolution conter U دور شمار
timeline U گاه شمار
to count [as] U به شمار رفتن
frequency count U شمار بسامد
sequence counter U ترتیب شمار
second-hand U ثانیه شمار
address counter U نشانی شمار
timepieces U گاه شمار
milestone U فرسنگ شمار
milestone U میل شمار
step counter U گام شمار
sprinkling U شمار اندک
pulse counter U ضربه شمار
chronoscope U گاه شمار
chronoscope U لحظه شمار
workforce U شمار کارگران
pedometer U گام شمار
milestones U میل شمار
milestones U فرسنگ شمار
stopwatch U گام شمار
speedometers U کیلومتر شمار
speedometer U کیلومتر شمار
milestones U فرسخ شمار
milestone U فرسخ شمار
pulse counter U پالس شمار
mileage recorder U کیلومتر شمار
turns counter U دور شمار
calender U گاه شمار
unit U یگان شمار
metronome U میزانه شمار
stopwatches U گام شمار
units U یگان شمار
stopwatch U قدم شمار
an infinity of reasons U دلایل بی شمار
metronomes U میزانه شمار
to be valid U به شمار آمدن
stopwatches U قدم شمار
hour meter U زمان شمار
pedimeter U گام شمار
garters U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
misprision U گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
discretionary U خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star U نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry U دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
cash registers U صندوق پول شمار
hour land U عقربه ساعت شمار
hour hands U عقربه ساعت شمار
teller U رای شمار تحویلدار
chronometer U گاه شمار کرونومتر
milepost U کیلومتر شمار جاده
hour hand U عقربه ساعت شمار
log U کیلومتر شمار ناو
logs U کیلومتر شمار ناو
metronomic U مطابق میزانه شمار
cash register U صندوق پول شمار
tellers U رای شمار تحویلدار
chronometer U ساعت شمار دقیق
sweep hand U عقربه ثانیه شمار
to space out letters [text] U فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com