Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
above said
U
بالا گفته شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
above-mentioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
above-quoted
<adj.>
U
گفته شده در بالا
abovementioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
aforementioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
afore-mentioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
Other Matches
ipso dixit
U
گفته بی دلیل گفته استبدادی
statements
U
گفته
dicta
U
گفته
statement
U
گفته
saying
U
گفته
sayings
U
گفته
sentencing
U
گفته
sentence
U
گفته
sentences
U
گفته
parol
U
گفته
I was told ...
U
به من گفته شد ...
dixit
U
گفته
dite
U
گفته
doctrines
U
گفته
doctrine
U
گفته
spinwriter
U
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
It is being said that ...
U
گفته می شود که ...
byword
U
گفته اخلاقی
missatement
U
گفته نادرست
he is said to have fled
U
گفته اند
laconism
U
گفته پر مغز
statements
U
گفته بیانیه
statement
U
گفته بیانیه
named
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
stated
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
termed
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
maxims
U
گفته اخلاقی
unsay
U
گفته نشدن
to leave unsaid
U
نا گفته گذاردن
bywords
U
گفته اخلاقی
ipsedixit
U
گفته محض
that was said above
U
که درفوق گفته شد
that was said above
که دربالا گفته شد
said
U
گفته شده
ipso dixit
U
گفته محض
maxim
U
گفته اخلاقی
so saying
U
اینرا گفته
told
U
گفته شده
spoken
U
گفته شده
tag
U
گفته مبتذل
tags
U
گفته مبتذل
mentioned
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
it is truly said
U
راست گفته اند
If only you had told me .
U
کاش به من گفته بودی
It is an old saying that …
U
از قدیم گفته اند که ...
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
ipso dixit
U
او خود گفته است
divers statements
U
گفته هایی چند
it is well said
U
خوب گفته اند
ipsedixit
U
خود او گفته است
foregoning
U
پیش گفته شده
d. of a statement
U
تکذیب گفته ایی
aforesid
U
پیش گفته شده
direct oration
U
گفته یا قول مستقیم
Actions speak louder than words .
U
دو صد گفته چونیم کردار نیست
on cne's own initiative
U
بی انکه کسی گفته باشد
ipsissima verba
U
عین بیانات و گفته شخص
Enough has been said!
U
به اندازه کافی گفته شده!
in proof of his statement
U
برای اثبات گفته خود
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
I told you , didnt I ?
U
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
indirect oration
U
گفته یا قول غیر مستقیم
It needs to be said that ...
U
لازم هست که گفته بشه که ...
recanting
U
گفته خود را تکذیب کردن
recants
U
گفته خود را تکذیب کردن
recanted
U
گفته خود را تکذیب کردن
recant
U
گفته خود را تکذیب کردن
dictum
U
گفته افهار نظر قضایی
dictums
U
گفته افهار نظر قضایی
in p of my statement
U
برای اثبات گفته خودم
affimable
U
شایسته انکه بطورقطع گفته شود
undershot
U
درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
to repeat oneself
U
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
What you say is true in a sense .
U
گفته شما به معنایی صحیح است
per
U
طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
non collegiate
U
در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
it say in the bible that
U
درکتاب مقدس گفته شده است
action speaks louder than words
<proverb>
U
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
post classical
U
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
A constant guest is never welcome .
<proverb>
U
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
ana
U
:مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
oestrual
U
در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
infants
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
dat
U
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
permanent structures
U
به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
Thank God!
U
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank goodness!
U
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
indirect speech
U
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
tacit collusion
U
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
semi detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi-detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
pregnant use of a verb
U
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
praecocial
U
درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
gymnopaedic
U
درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
rub something in
<idiom>
U
دست گرفتن (صحبت درموردحرفی که شخص گفته یاکاری کهکرده به مسخره )
counselling
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsels
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
unpriced
U
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
counsel
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
nibbling
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbles
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbled
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibble
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
CD quality
U
اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
apl
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
U
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
perfoliate
U
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
notobranchiate
U
در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
to jump on somebody
U
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
set loose
<idiom>
U
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
Thanks for calling back.
U
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
heddle rod
U
چوب کوجی
[به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
bare board
U
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
high burst ranging
U
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
outreach
U
بالا
on high
U
در بالا
atop
U
بالا
headwater
U
بالا اب
at a great age
U
در سن بالا یی
lever bridge
U
پل بالا رو
in old age
[in great age]
U
در سن بالا
above
U
در بالا
ascendency
U
بالا
balcony
U
لژ بالا
balconies
U
لژ بالا
upside
U
بالا
up stairs
U
بالا
aweigh
U
بالا
overtone
U
بالا تن
overtones
U
بالا تن
up there
U
ان بالا
ascendancy
U
بالا
uppermost
U
از بالا
superincumbent
U
از بالا
upper
U
بالا
gallery
U
لژ بالا
aloft
U
بالا
galleries
U
لژ بالا
overhead
U
سر بالا
overhead
U
بالا
upper limit
U
حد بالا
highest
U
بالا
up
U
بالا
upped
U
رو به بالا
highs
U
بالا
up
U
رو به بالا
upped
U
بالا
high
U
بالا
upping
U
رو به بالا
upping
U
بالا
top
U
بالا
over-
U
بالا
over
U
بالا
top cast
U
ریختن از بالا
top carriage
U
قنداق بالا
topsides
U
قسمت بالا
top pour
U
ریختن از بالا
bottom up
U
از پایین به بالا
topmast
U
دکل بالا
upheavals
U
بالا امدن
toss your oars
U
پارو بالا
topside
U
قسمت بالا
to set in
U
بالا امدن
raises
U
بالا کشیدن
raises
U
بالا بردن
to fetch up
U
بالا اوردن
high grown
U
بلند بالا
raise
U
بالا بردن
up
U
بالا بردن
to puff out
U
بالا امدن
jacks
U
بالا بردن
jack
U
بالا بردن
to puff up
U
بالا امدن
upped
U
بالا بردن
to cast the g.
U
بالا اوردن
upheaval
U
بالا امدن
promoting
U
بالا بردن
uplifter
U
بالا برنده
upper beam
U
تیر بالا
upper bound
U
کران بالا
spec
U
مشخصات بالا
embezzling
U
بالا کشیدن
embezzles
U
بالا کشیدن
embezzled
U
بالا کشیدن
embezzle
U
بالا کشیدن
upraise
U
بالا بردن
uprear
U
بالا بردن
upriser
U
بالا رونده
raising
U
بالا اوردن
upping
U
بالا بردن
unfield
U
میدان بالا
aspire
U
بالا رفتن
promotes
U
بالا بردن
promoted
U
بالا بردن
promote
U
بالا بردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com