English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
distillation residue U باقیمانده تقطیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bubble cap plate column U ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
bubble tray column U ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
distilling head U سر تقطیر
retorting U تقطیر
disstillation U تقطیر
distillation U تقطیر
residues U باقیمانده
reminders U باقیمانده
loose ends U باقیمانده
loose end U باقیمانده
remaining U باقیمانده
residual U باقیمانده
residue U باقیمانده
long residue U باقیمانده
remainder U باقیمانده
leavings U باقیمانده
rests U باقیمانده
residuum U باقیمانده
relict U باقیمانده
rest U باقیمانده
reminder U باقیمانده
bubble tower U برج تقطیر
distil U تقطیر کردن
distilled U تقطیر شده
rectifier U اسباب تقطیر
retort U دستگاه تقطیر
carbonization U تقطیر تخریبی
condensate U تقطیر کردن
molecular distillation U تقطیر مولکولی
dry distillation U تقطیر خشک
residuum U پس مانده تقطیر
distilling receiver U گیرنده تقطیر
simple distillation U تقطیر ساده
solar still U تقطیر کن افتابی
steam distillation U تقطیر با بخار اب
steam stripping U تقطیر با بخار اب
vacuum distillation U تقطیر در خلاء
water still U دستگاه تقطیر اب
distillate U فراورده تقطیر
distillate U محصول تقطیر
distillable U قابل تقطیر
destructive distillation U تقطیر تخریبی
retorts U دستگاه تقطیر
distils U تقطیر کردن
stillest U دستگاه تقطیر
distils U تقطیر شدن
stills U دستگاه تقطیر
distills U تقطیر شدن
residue U پس مانده تقطیر
distills U تقطیر کردن
distilling U تقطیر شدن
distilling U تقطیر کردن
distil U تقطیر شدن
residues U پس مانده تقطیر
distiller U دستگاه تقطیر
pitches U ته مانده تقطیر
pitch U ته مانده تقطیر
extraction U تقطیر کشش
distillers U دستگاه تقطیر
still U دستگاه تقطیر
stiller U دستگاه تقطیر
surviving dependent U فرد باقیمانده
split U میلههای باقیمانده
well-preserved U خوب باقیمانده
remainder of the period U باقیمانده مدت
residual volume U حجم باقیمانده
ort U باقیمانده غذا
residual unemployment U بیکاری باقیمانده
reliquix U اثار باقیمانده
residue of the state U باقیمانده ترکه
residual term U جمله باقیمانده
residual variable U متغیر باقیمانده
residual drawdowm U افت باقیمانده
fragmenting U قطعه باقیمانده
balance of the amount U باقیمانده مبلغ
survivor U باقیمانده بازمانده
fragment U قطعه باقیمانده
odds and ends U چیز باقیمانده
fragments U قطعه باقیمانده
pipestill U دستگاه تقطیر لولهای
molecular still U دستگاه تقطیر مولکولی
pot still U دستگاه تقطیر ویسکی
straight run pitch U تفاله اولین تقطیر
by product gas U گاز تقطیر شده
battery still U دیگ تقطیر باتری
total reflux head U سر تقطیر برگشت کامل
remain U مانده اثر باقیمانده
reliquary U محفظه عتیقه باقیمانده
gleaning U خده خوشههای باقیمانده پس از
reliquaries U محفظه عتیقه باقیمانده
sum of squares of residual U مجموع مربعات باقیمانده
remained U مانده اثر باقیمانده
residuary legatee U باقیمانده ماترک پس از تقسیم
functional residual capacity U فرفیت باقیمانده عملی
land tail U باقیمانده زمینی یکان
distilleries U کارخانه یا محل تقطیر رسومات
distillery U کارخانه یا محل تقطیر رسومات
jet b U نوعی سوخت تقطیر شده
still U دستگاه تقطیر عرق گرفتن از
stiller U دستگاه تقطیر عرق گرفتن از
stills U دستگاه تقطیر عرق گرفتن از
overlap of distillat curves U رویهم افتادگی منحنیهای تقطیر
stillest U دستگاه تقطیر عرق گرفتن از
subsidiary U باقیمانده در محل برای حفافت
subsidiaries U باقیمانده در محل برای حفافت
oddment U تکه و پاره چیز باقیمانده
convert U انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
after image [آثار باقیمانده درچشم پس ازدیدن چیزی]
converting U انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converts U انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converted U انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
blowdown U خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
traces U علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
bye hole U سوراخهای باقیمانده پس ازمعلوم شدن نتیجه مسابقه گلف
stay behind U باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
traced U علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
trace U علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
par in U پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
remanence U چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
vortex trail U دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
what state U در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
carbon tracking U باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
under lease U وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
deferred share U سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
fractional distillation U تقطیر جزء به جزء
opportune lift U فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
residual sum of squares U مجموع مجذورات انحرافات مجموع مربعات انحرافات مجموع مجذورات باقیمانده ها
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com