English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rest U باقیمانده
rests U باقیمانده
remainder U باقیمانده
residue U باقیمانده
residues U باقیمانده
residual U باقیمانده
reminder U باقیمانده
reminders U باقیمانده
remaining U باقیمانده
loose end U باقیمانده
loose ends U باقیمانده
leavings U باقیمانده
relict U باقیمانده
residuum U باقیمانده
long residue U باقیمانده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fragmenting U قطعه باقیمانده
residual term U جمله باقیمانده
survivor U باقیمانده بازمانده
residual drawdowm U افت باقیمانده
balance of the amount U باقیمانده مبلغ
remainder of the period U باقیمانده مدت
surviving dependent U فرد باقیمانده
reliquix U اثار باقیمانده
ort U باقیمانده غذا
distillation residue U باقیمانده تقطیر
well-preserved U خوب باقیمانده
residual unemployment U بیکاری باقیمانده
split U میلههای باقیمانده
residue of the state U باقیمانده ترکه
fragment U قطعه باقیمانده
fragments U قطعه باقیمانده
odds and ends U چیز باقیمانده
residual volume U حجم باقیمانده
residual variable U متغیر باقیمانده
residuary legatee U باقیمانده ماترک پس از تقسیم
land tail U باقیمانده زمینی یکان
functional residual capacity U فرفیت باقیمانده عملی
reliquary U محفظه عتیقه باقیمانده
reliquaries U محفظه عتیقه باقیمانده
sum of squares of residual U مجموع مربعات باقیمانده
gleaning U خده خوشههای باقیمانده پس از
remained U مانده اثر باقیمانده
remain U مانده اثر باقیمانده
subsidiaries U باقیمانده در محل برای حفافت
oddment U تکه و پاره چیز باقیمانده
subsidiary U باقیمانده در محل برای حفافت
convert U انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converted U انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converts U انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converting U انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
after image [آثار باقیمانده درچشم پس ازدیدن چیزی]
blowdown U خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
bye hole U سوراخهای باقیمانده پس ازمعلوم شدن نتیجه مسابقه گلف
traces U علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
stay behind U باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
trace U علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traced U علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
par in U پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
remanence U چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
what state U در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
vortex trail U دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
carbon tracking U باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
under lease U وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
deferred share U سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
opportune lift U فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
residual sum of squares U مجموع مجذورات انحرافات مجموع مربعات انحرافات مجموع مجذورات باقیمانده ها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com