English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dynamic U بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
dynamically U بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
buffer U بافری که اندازه اش طبق نیاز تغییر میکند
Other Matches
elastic buffer U اندازه بافر که طبق نیاز تغییر میکند
dimensional change U تغییر اندازه
vary infinitely U بی اندازه تغییر کردن
fixes U فیلدی که اندازه آن تغییر نمیکند
fixes U رکوردی که اندازه آن تغییر نمیکند
fix U رکوردی که اندازه آن تغییر نمیکند
fix U فیلدی که اندازه آن تغییر نمیکند
flexible U آرایهای که اندازه و حد آن قابل تغییر است
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
subschema U زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
amplitude U روش انتقال داده توسط تغییر اندازه سیگنال جاری
perspectives U روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
perspective U روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
vectors U که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
vector U که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
LUT U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
constant U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constants U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
end strings U نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked U مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangover U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic U تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changed U تغییر کردن تغییر دادن
changes U تغییر کردن تغییر دادن
change U تغییر کردن تغییر دادن
changing U تغییر کردن تغییر دادن
change over U تغییر روش تغییر رویه
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
fm U فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
gauges U اندازه اندازه گیر
gauged U اندازه اندازه گیر
gauge U اندازه اندازه گیر
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
angular travel U تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
need U نیاز
needless U بی نیاز
needed U نیاز
needing U نیاز
want U نیاز
demand U نیاز
need U نیاز
requirement U نیاز
self sufficing U بی نیاز
requirement U نیاز
demand U نیاز
demands U نیاز
demanded U نیاز
self-sufficient U بی نیاز
self-explanatory U بی نیاز از توصیف
agamic U بی نیاز ازتخم نر
quasi need U شبه نیاز
requirement U مورد نیاز
structural requirement U نیاز استاتیکی
capital requirement U نیاز سرمایه
cognizance need U نیاز شناخت
sweet nothings U راز و نیاز
affiliation need U نیاز پیوندجویی
felt need U نیاز هشیار
n affiliation U نیاز پیوندجویی
nurturance need U نیاز مهرورزی
succorance need U نیاز مهرطلبی
construction need U نیاز سازندگی
demands U نیاز احتیاج
necessity U نیاز نیازمندی
need gratification U ارضای نیاز
demanded U نیاز احتیاج
self explaining U بی نیاز از توصیف
self contained U برون بی نیاز
social need U نیاز اجتماعی
prerequisites U پیش نیاز
prerequisite U پیش نیاز
achievement need U نیاز پیشرفت
n achievement U نیاز پیشرفت
urgency of need U ضرورت نیاز
self-evident U بی نیاز از اثبات
manifest need U نیاز اشکار
want U نقصان نیاز
wanted U نقصان نیاز
self explanatory U بی نیاز از توصیف
demand U نیاز احتیاج
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
dominance need U نیاز سلطه گری
obviate U رفع نیاز کردن
obviating U رفع نیاز کردن
lime requirement U اهک مورد نیاز
c.o.d U نیاز شیمیایی به اکسیژن
need press theory U نظریه نیاز- فشار
floor space occupied U فضای مورد نیاز
chemical oxygen demand U نیاز شیمیایی اکسیژن
reserve requirements U ذخائر مورد نیاز
obviated U رفع نیاز کردن
defendance need U نیاز خویشتن پایی
obviates U رفع نیاز کردن
deference need U نیاز دنباله روی
custom ROM U مین نیاز مشتری
criminal court U راز و نیاز کردن
self sufficient U مستغنی بی نیاز از غیر
requires U نیاز داشتن لازم بودن
post free U بدون نیاز به تمبر زدن
required U نیاز داشتن لازم بودن
require U نیاز داشتن لازم بودن
combat essential U مورد نیاز حتمی رزمی
iam in bad U بسیار نیاز مند هشتم
notations U و دیگر نیاز به کروشه نیست
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
notation U و دیگر نیاز به کروشه نیست
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
common goods U کالای مورد نیاز عموم
overproduce U بیش ازفرفیت یا نیاز تولیدکردن
netblock U ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
requiring U نیاز داشتن لازم بودن
required supply rate U نواخت مهمات مورد نیاز
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
requirements U آنچه مورد نیاز است
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
addressing U بدون نیاز به موارد خاص
bank capital requirement U سرمایه مورد نیاز بانک
postfix U و نیاز به کروشه را از بین می برد.
specifies U بیان واضح آنچه نیاز است
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
specify U بیان واضح آنچه نیاز است
specifying U بیان واضح آنچه نیاز است
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
materials requirements planning U برنامه ریزی مواد مورد نیاز
customers U ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
shortest U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
customer U ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
shorter U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
short U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
parallelling U اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelled U اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling U اگر به توجه نیاز داشته باشند
To leave someone in the lurch . U کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
supplied U تامین چیزی که مورد نیاز است .
supply U تامین چیزی که مورد نیاز است .
supplying U تامین چیزی که مورد نیاز است .
parallels U اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleled U اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallel U اگر به توجه نیاز داشته باشند
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
attention U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
real time U داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
operation U دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
These statistics speak for themselves. U این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
attentions U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demands U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demanded U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
autos U خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
cpu U کل زمانی که CPU برای پردازش دستورات نیاز دارد
auto U خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
hogged U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
Gun laws need to be revisited. U قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند.
We'll need 10 years at a [the] minimum. U ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com