Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4528 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
put on the map
<idiom>
U
باعث معروف شدن مکانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
regional
<adj.>
U
مکانی
local
<adj.>
U
مکانی
locative
U
مکانی
locative
U
حالت مکانی
place utility
U
مطلوبیت مکانی
clearing out
[of a place]
U
اخراج
[از مکانی]
place value
U
ارزش مکانی
position habit
U
عادت مکانی
position response
U
پاسخ مکانی
locals
U
مکانی شهری
locals
U
مکانی موضعی
local
U
مکانی موضعی
location chart
U
نگاره مکانی
local
U
مکانی شهری
parabola
U
قطع مکانی
parabolas
U
قطع مکانی
positional notation
U
نشان گذاری مکانی
on the move
<idiom>
U
حرکت از مکانی به مکان دیگر
location
U
جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
locations
U
جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
relative
U
اطلاعات مکانی دررابط ه با یک نقط ه مرجع
there is time and place for everything
<proverb>
U
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
lay over
<idiom>
U
به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
bit mapped screen
U
pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه
of renown
U
معروف
well known
U
معروف
known
U
معروف
grand
U
معروف
grander
U
معروف
grandest
U
معروف
well-known
U
معروف
tyupical
U
معروف
popular
U
معروف
reputable
U
معروف
demotic
U
معروف
brand leader
U
مارک معروف
rented
U
معروف نامور
known
U
مشهور معروف
renting
U
معروف نامور
renowned
U
معروف نامور
allegedly
U
بقول معروف
famous
U
معروف نامی
well known
U
معروف مشهور
magnific
U
معروف برجسته
rents
U
معروف نامور
as they say
U
به قول معروف
alleged
U
بقول معروف
starry
U
درخشان معروف
unheard
U
غیر معروف غریب
delivery groups
U
گروه معروف پیام
come back
<idiom>
U
دوباره معروف شدن
historic
U
معروف مبنی بر تاریخ
cif
U
فرمت میانی معروف
to create an image for oneself as somebody
U
معروف و مشهور شدن
songwriter
U
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
duration curve
U
معروف به منحنی دبی کلاسه
groupie
U
دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
groupies
U
دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
cp/m
U
سیستم عامل معروف برای ریزکامپیوتر ها
buzzword
U
کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
vigilantes
U
نوعی هواپیمای سوپرسونیک جت دو موتوره تاکتیکی دریایی معروف به ا- 5
RTFM
U
خلاصه معروف درپیام به معنای " خواندن دستور کار"
PPQN
U
قالب زمانی معروف که در استاندارد MIDI استفاده میشود
vigilante
U
نوعی هواپیمای سوپرسونیک جت دو موتوره تاکتیکی دریایی معروف به ا- 5
scylla
U
صخرهای در ساحل ایتالیاروبروی گرداب معروف به "شاریبدیس " در سیسیل
voodoo
U
نوعی هواپیمای سوپرسونیک دو موتوره تاکتیکی معروف به اف 101
b. horizon
U
طبقه ب که به لایه تمرکزمواد در پروفیل خاک معروف است
part
U
قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
lotus
U
شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
ega
U
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور صفحه نمایش رنگی با resolutin بالا
lotuses
U
شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
dbase
U
نرم افزار پایگاه داده معروف که حاوی زبان برنامه نویس توکار است
VT terminal emulation
U
استاندارد معروف ترمینال که کدهای به کار رفته برای نمایش متن و گرافیک را بیان میکند
wordstar
U
برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Micropro International برای کامپیوترهای CPLM و IBMPC
pitting corrosion
U
سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
ttl
U
خانواده معروف دروازههای منط قی و طرح موارد ترانزیستوری سریع که ترانزیستور دو قط بی آن مستقیماگ وصل شده اند.
universal roll
U
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
Eudora
U
برنامه نرم افزاری تجاری معروف برای ارسال و دریافت مدیریت پیام های پست الکترونیکی از طریق اینترنت
Novell
U
شرکت بزرگ که نرم افزار شبکه تولید می :ند. و برای سیستم عامل Netware معروف است که روی سرور PC اجرا میشود
incentive
U
باعث
incentives
U
باعث
author
U
باعث
cause
U
باعث
causes
U
باعث
causing
U
باعث
grandfather file
U
سومین گونه معروف فایل پشتیبان پس از فایل پدر و فرزند
back frow
U
اولین شیار ایجاد شده توسط گاواهن که به شیار مرده معروف است
popularised
U
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularize
U
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularized
U
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizes
U
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizing
U
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularising
U
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularises
U
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
set off
<idiom>
U
باعث انفجارشدن
motive
U
محرک باعث
to give birth to
U
باعث شدن
author
U
باعث شدن
give rise to
U
باعث شدن
makes
U
باعث شدن
it will give rise to a quarrel
U
باعث دعواخواهد شد
touch off
<idiom>
U
باعث انفجارشدن
take its toll
<idiom>
U
باعث ویرانی
make
U
باعث شدن
to give rise to
U
باعث شدن
vibrative
U
باعث ارتعاش
productive of annoyance
U
باعث زحمت
vibratory
U
باعث ارتعاش
motives
U
محرک باعث
destination
U
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
destinations
U
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
wordperfect
U
برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Word Perfeet Covp که روی محدوده وسیعی از سیستم عامل و سخت افزار اجرا میشود
step on one's toes
<idiom>
U
باعث رنجش شدن
occasioned
U
تصادف باعث شدن
occasion
U
تصادف باعث شدن
turn one's stomach
<idiom>
U
باعث حال به هم خوردگی
it provokes laughter
U
باعث خنده است
occasions
U
تصادف باعث شدن
My pleasure.
U
باعث افتخار من است.
With pleasure.
U
باعث افتخار من است.
drinking was his ruin
U
باعث خرابی اوشد
it occasioned his death
U
باعث مرگ اوشد
occasioning
U
تصادف باعث شدن
give rise to
<idiom>
U
باعث کاری شدن
do out of
<idiom>
U
باعث از دست دادن
It is to our credit.
U
باعث روسفیدی ماست
knock oneself out
<idiom>
U
باعث تلاش فراوان
get (someone) down
<idiom>
U
باعث ناراحتی شدن
put through the wringer
<idiom>
U
باعث استرسزیاد شدن
to cavse to see
U
باعث دیدن شدن
Marasali
U
ماراسالی
[این روستا که به شیروان معروف بوده در آذربایجان شوروی قرار داشته و نمونه جالبی از فرش محرابی به همراه بته جقه ها در آن بافته می شود.]
swirls
U
گشتن باعث چرخش شدن
have
U
باعث انجام کاری شدن
having
U
باعث انجام کاری شدن
swirling
U
گشتن باعث چرخش شدن
swirled
U
گشتن باعث چرخش شدن
swirl
U
گشتن باعث چرخش شدن
casus belli
U
عمل خصمانه باعث جنگ
stir up a hornet's nest
<idiom>
U
باعث عصبانیت مردم شدن
allergen
U
مادهای که باعث حساسیت میشود
shut up
U
باعث وقفه در تکلم شدن
throw back
U
باعث تاخیر شدن رجعت
hemagglutinate
U
باعث انعقاد خون شدن
make
U
باعث شدن وادار یا مجبورکردن
step up
<idiom>
U
باعث سریع شدن چیزی
give to understand
<idiom>
U
باعث فهم کسی شدن
occasion
U
سبب موقعیت باعث شدن
occasioned
U
سبب موقعیت باعث شدن
give pause to
<idiom>
U
باعث توقف وفکر شدن
occasioning
U
سبب موقعیت باعث شدن
get through to
<idiom>
U
باعث فهمیدن کسی شود
occasions
U
سبب موقعیت باعث شدن
knock the living daylights out of someone
<idiom>
U
باعث غش کردن کسی شدن
makes
U
باعث شدن وادار یا مجبورکردن
make out
<idiom>
U
باعث اعتماد،اثبات شخص
enhancing
U
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhance
U
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhanced
U
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhances
U
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
pearl
U
مروارید
[طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
known by everybody
U
همه کس اورامیشناسد معروف همه است
extending
U
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extend
U
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extends
U
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
q fever
U
تب کیو که باعث ذات الریه میشود
businesses
U
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
keep (someone) up
<idiom>
U
باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
have the last laugh
<idiom>
U
باعث احمق بنظر رسیدن شخص
bring the house down
<idiom>
U
باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
crack the whip
<idiom>
U
باعث سخت کارکردن شخصی شدن
business
U
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
Netscape Navigator
U
یکی از جستجوگران معروف www که هنوز هم در بازار مط رح است شامل خصوصیات بسیاری از قبیل خوانندگان جدید و نیز تامین برنامههای java است
Pashtan
U
قبایل پشتو
[که در افغانستان و پاکستان زندگی می کنند و فرش های آن بنام های درانی، گلیزائی، هفت بالا و شیرخانی در بازار معروف می باشند.]
caucasus
U
منطقه قفقاز و یا آذربایجان و ارمنستان امروزی در شوروی که قالی آن با گره ترکی و نقوش هندسی همراه بوده و به نام قالی قفقازی معروف است
to show somebody up
[by behaving badly]
U
باعث خجالت کسی شدن
[با رفتار بد خود]
transfer payment
U
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
definition
U
کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
bias
U
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
biases
U
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
pep talk
<idiom>
U
صحبتی که باعث ایجاد انگیزه درفرد شود
glitches
U
هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
hemolyze
U
باعث تجزیه گویچه سرخ خون شدن
glitch
U
هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
air one's dirty laundry (linen) in public
<idiom>
U
مسئلهای که فاش شدنش باعث ناراحتی شود
avalanches
U
عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
definitions
U
کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
drive
U
باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
drives
U
باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
type ahead
U
ویژگی ای که باعث از بین رفتن کلمه میشود
avalanche
U
عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
series
U
4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
fuse
U
رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
levelled
U
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
fused
U
رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
fatal error
U
خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
leveled
U
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level
U
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
Absence makes the heart grow fonder.
<proverb>
U
جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
bounced
U
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
Recent search history
Forum search
1
che chizi baes gerefteg galb mishavad
2
امر به معروف و نهی از منکر
2
امر به معروف و نهی از منکر
1
confinement factor
1
If he had gone back,it would have been brought disgrace on the family.
3
she brought disgrace on the family.
2
او باعث ننگ شغل قضاوت است
2
او باعث ننگ شغل قضاوت است
1
ٌٌwich road user has caused a hazard?
1
coffee table conversation piece
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com