English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (3728 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
knock the living daylights out of someone <idiom> U باعث غش کردن کسی شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
power U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powered U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powering U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powers U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
pluck U عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucked U عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucking U عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucks U عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
drive U باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
drives U باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
operate U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operated U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operates U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
Other Matches
cause U باعث
author U باعث
causing U باعث
causes U باعث
incentive U باعث
incentives U باعث
give rise to U باعث شدن
make U باعث شدن
vibratory U باعث ارتعاش
productive of annoyance U باعث زحمت
motive U محرک باعث
motives U محرک باعث
to give rise to U باعث شدن
author U باعث شدن
to give birth to U باعث شدن
vibrative U باعث ارتعاش
it will give rise to a quarrel U باعث دعواخواهد شد
makes U باعث شدن
touch off <idiom> U باعث انفجارشدن
set off <idiom> U باعث انفجارشدن
take its toll <idiom> U باعث ویرانی
step on one's toes <idiom> U باعث رنجش شدن
drinking was his ruin U باعث خرابی اوشد
occasions U تصادف باعث شدن
occasioned U تصادف باعث شدن
occasion U تصادف باعث شدن
put through the wringer <idiom> U باعث استرسزیاد شدن
it provokes laughter U باعث خنده است
turn one's stomach <idiom> U باعث حال به هم خوردگی
It is to our credit. U باعث روسفیدی ماست
it occasioned his death U باعث مرگ اوشد
With pleasure. U باعث افتخار من است.
get (someone) down <idiom> U باعث ناراحتی شدن
do out of <idiom> U باعث از دست دادن
knock oneself out <idiom> U باعث تلاش فراوان
to cavse to see U باعث دیدن شدن
occasioning U تصادف باعث شدن
My pleasure. U باعث افتخار من است.
give rise to <idiom> U باعث کاری شدن
occasions U سبب موقعیت باعث شدن
swirl U گشتن باعث چرخش شدن
occasioning U سبب موقعیت باعث شدن
allergen U مادهای که باعث حساسیت میشود
occasion U سبب موقعیت باعث شدن
occasioned U سبب موقعیت باعث شدن
swirled U گشتن باعث چرخش شدن
swirling U گشتن باعث چرخش شدن
shut up U باعث وقفه در تکلم شدن
have U باعث انجام کاری شدن
give pause to <idiom> U باعث توقف وفکر شدن
get through to <idiom> U باعث فهمیدن کسی شود
hemagglutinate U باعث انعقاد خون شدن
make U باعث شدن وادار یا مجبورکردن
casus belli U عمل خصمانه باعث جنگ
makes U باعث شدن وادار یا مجبورکردن
make out <idiom> U باعث اعتماد،اثبات شخص
put on the map <idiom> U باعث معروف شدن مکانی
swirls U گشتن باعث چرخش شدن
stir up a hornet's nest <idiom> U باعث عصبانیت مردم شدن
step up <idiom> U باعث سریع شدن چیزی
having U باعث انجام کاری شدن
throw back U باعث تاخیر شدن رجعت
give to understand <idiom> U باعث فهم کسی شدن
crack the whip <idiom> U باعث سخت کارکردن شخصی شدن
businesses U که باعث میشود یک تجارت کار باشد
keep (someone) up <idiom> U باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
business U که باعث میشود یک تجارت کار باشد
bring the house down <idiom> U باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
q fever U تب کیو که باعث ذات الریه میشود
have the last laugh <idiom> U باعث احمق بنظر رسیدن شخص
to show somebody up [by behaving badly] U باعث خجالت کسی شدن [با رفتار بد خود]
glitches U هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
glitch U هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
air one's dirty laundry (linen) in public <idiom> U مسئلهای که فاش شدنش باعث ناراحتی شود
transfer payment U پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
definition U کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
avalanche U عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
avalanches U عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
definitions U کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
hemolyze U باعث تجزیه گویچه سرخ خون شدن
pep talk <idiom> U صحبتی که باعث ایجاد انگیزه درفرد شود
biases U وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
type ahead U ویژگی ای که باعث از بین رفتن کلمه میشود
bias U وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
hang up <idiom> U جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
Absence makes the heart grow fonder. <proverb> U جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
bounces U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
fatal error U خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
bounce U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounced U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
levelled U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
series U 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
levels U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
wrong-foot باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
template U دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود
fuse U رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
templates U دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود
backspace U کلیدی که باعث برگشت یک واحد به عقب یا چپ نشانه گر میشود
leveled U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
fused U رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
level U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
backspace U کدی که باعث یک واحد برگشت نشانه گر در صفحه نمایش میشود
action U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
turpis causa U عوض نامشروع و غیر قانونی که باعث فساد عقد میشود
hitting U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
in off U به کیسه انداختن گوی بیلیاردکه باعث کاستن امتیاز میشود
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. U این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
yips U هیجان و نگرانی از فشارروحی مسابقه که باعث بازی غلط میشود
hit U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
dry contact U اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
rung U [تکه ای افقی که باعث قویتر شدن ساختار سندلی میشود]
actions U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
delta clock U مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
logical U خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
ctrl U انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
leg before U ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
hits U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
CTR U انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
over voltage protection U وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
dead U دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
non breaking space U حرف فاصله که باعث میشود و کلمه توسط خط شکسته جدا نشوند
dead U کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
In the long run fatty food makes your arteries clog up. U در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
bell character U کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
minimal tree U درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
estopel U عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
plea in abatement U دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
halt U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
returning U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
memoranda U ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
halt U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
autoscore U در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
returned U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
halted U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
memorandum U ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
return U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
returns U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
aggregates U دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
res inter alios U debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
aggregate U دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
halts U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
memorandums U ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
halts U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
polarized U ورودی ای که خصوصیتی دارد که باعث میشود فقط به یک طریق وارد سوکت شود
halted U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
catastrophic error U مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
ACPI U که باعث میشود سیستم عامل به طور خودکار سخت افزار مناسب را تشخیص دهد
caps U کلیدی روی صفحه کلید که باعث میشود همه حروف بزرگ نوشته شوند
capitals U کلیدی روی صفحه کلید که باعث میشود همه حروف بزرگ نوشته شوند
scsi U پیشرفتی که باعث افزایش نرخ ارسال داده نسبت به مشخصات اصلی JCSI میشود
vectors U که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
DoubleSpace U برنامه نرم افزاری که بخشی از DOS-MS است و باعث فشرده سازی دیسک میشود
burn out U گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
to poke one's head into a hornets' nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
dragging U روشی که باعث میشودتصویر گرافیکی نمایش داده شده با مکان نما حرکت کند
to stir up a hornet's nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
vector U که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
to open a can of worms <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
ditch U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
draws U ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
ditches U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
ditched U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
antibiotics U مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
LSD U لیسرجیک اسید دی اتیل آمید [دارویی توهم زا که در برخی باعث بروز حال عرفانی میشود]
flutter U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
terminator U ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
flutters U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttering U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
antibiotic U مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
fluttered U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
draw U ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
cruelty U عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
reactive mode U حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
kelly U قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
alphaphotographic U آنچه باعث نمایش تصاویر با استفاده از حروف گرافیکی از پیش تعیین شده برای سرویسهای تلتکس می شوند
common nuisance U منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
blade cuff U قطعهای که با متصل شدن به ساقه تیغه ملخ باعث افزایش عبور جریان هوا از روی موتور میشود
french revolution U انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
glitch U یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
glitches U یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
flat U بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
surge U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
surges U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
flattest U بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
surged U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
Training makes the memory absorb more. U آموزش [ورزش حافظه] باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.
androgen U هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
crabs U عصبانی شدن باعث تحریک وعصبانیت شدن ادم ترشرو
crab U عصبانی شدن باعث تحریک وعصبانیت شدن ادم ترشرو
glitches U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
trend U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trends U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
unrecoverable error U خطای سخت افزاری یا نرم افزاری کامپیوتر که باعث آسیب برنامه میشود
crossfiring U اتصال کوتاه بین دو سیم درسیستم احتراق که باعث احتراق نابهنگام میشود
dragged U به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
drag U به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
jitter U خطا در خط ارسال که باعث میشود برق بیتهای داده ارسال آسیب ببیند
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1che chizi baes gerefteg galb mishavad
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1If he had gone back,it would have been brought disgrace on the family.
3she brought disgrace on the family.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com