English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (621 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inward U داخلی باطنی
internalization U درونی یا باطنی کردن
dumping U صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
incretion U ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
pectoral U باطنی
ben U باطنی
pectorals U باطنی
inmost U باطنی
intrinsic U باطنی
internal U باطنی
interior U باطنی
interiors U باطنی
inward light U نور باطنی
internal conversion U تبدیل باطنی
inner U روحی باطنی
psychological make up U تصور باطنی
internal U باطنی ناشی ازدرون
propensity U میل باطنی رغبت
article of faith U اعتقاد و عقیده باطنی
propensities U میل باطنی رغبت
subjectively U بطور ذهنی یا باطنی
ideology U مبحث افکار وارزوهای باطنی
idealogy U مبحث افکار وارزوهای باطنی
ideologies U مبحث افکار وارزوهای باطنی
squawked U مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense U پدافند داخلی پایداری داخلی
internal structure U ساختمان داخلی سازه داخلی
squawk U مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks U مخابره داخلی ارتباط داخلی
internalization of costs U داخلی کردن هزینه ها
internal sort U جور کردن داخلی
inverse chill U سرد کردن داخلی
intergrade U طبقه بندی داخلی کردن
integrade U [طبقه بندی داخلی کردن]
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
inhibiting U اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
sifting U روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
ambivert U شخصی که نه زیاد بعالم باطنی توجه دارد نه بعالم خارجی
make U درست کردن ساختن اماده کردن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
gets U مجاب کردن ساختن
work up U ترکیب کردن ساختن
getting U مجاب کردن ساختن
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
get U مجاب کردن ساختن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
please U خشنود ساختن کیف کردن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
subduing U مقهور ساختن رام کردن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
frank U باطل کردن مصون ساختن
franked U باطل کردن مصون ساختن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
retards U کند ساختن معوق کردن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
retarding U کند ساختن معوق کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
retard U کند ساختن معوق کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
franker U باطل کردن مصون ساختن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
franking U باطل کردن مصون ساختن
franks U باطل کردن مصون ساختن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
provide U میسر ساختن تامین کردن
provides U میسر ساختن تامین کردن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
cark U بار کردن غمگین ساختن یاشدن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com