Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
traumatised
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatises
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatising
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatize
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatized
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizes
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizing
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
agonise
U
معذب ساختن متاثر کردن
liquor
U
مشروب خوردن یاخوراندن مشروب
liquors
U
مشروب خوردن یاخوراندن مشروب
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
to lie heavy on one's heart
U
معذب داشتن
with pain
U
دچاردردسخت معذب ازدرد
racked with pain
U
کشیدن معذب داشتن
agonise
U
بخود پیچیدن معذب شدن
carousing
U
در مشروب افراط کردن
carouse
U
در مشروب افراط کردن
carouses
U
در مشروب افراط کردن
caroused
U
در مشروب افراط کردن
refect
U
با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
bums
U
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bum
U
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bummed
U
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bumming
U
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
engineers
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
engineer
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
To bear (put up) with somebody.
U
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineered
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
gets
U
مجاب کردن ساختن
get
U
مجاب کردن ساختن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
getting
U
مجاب کردن ساختن
work up
U
ترکیب کردن ساختن
to lay it on thick
U
نصب کردن ساختن
fraternizes
U
برادری کردن متفق ساختن
attract
U
جذب کردن مجذوب ساختن
fraternizing
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternize
U
برادری کردن متفق ساختن
provides
U
میسر ساختن تامین کردن
incapacitated
U
ناتوان ساختن محجور کردن
perpetuating
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
assimilate
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
avouch
U
تضمین کردن مستقر ساختن
entombing
U
دفن کردن مقبره ساختن
incapacitate
U
ناتوان ساختن محجور کردن
improvise
U
انا ساختن تعبیه کردن
fraternized
U
برادری کردن متفق ساختن
assimilate
U
تلفیق کردن همانند ساختن
entombed
U
دفن کردن مقبره ساختن
perpetuates
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
entomb
U
دفن کردن مقبره ساختن
attracts
U
جذب کردن مجذوب ساختن
preparing
U
مهیا ساختن مجهز کردن
prepares
U
مهیا ساختن مجهز کردن
assimilates
U
تلفیق کردن همانند ساختن
prepare
U
مهیا ساختن مجهز کردن
tepefy
U
ولرم کردن ملول ساختن
lane
U
کوچه ساختن منشعب کردن
lanes
U
کوچه ساختن منشعب کردن
assimilates
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
attracted
U
جذب کردن مجذوب ساختن
subduing
U
مقهور ساختن رام کردن
assimilated
U
تلفیق کردن همانند ساختن
prey
U
دستخوش ساختن طعمه کردن
emboss
U
مزین کردن پرجلوه ساختن
trump up
<idiom>
U
ساختن ،درمغز اختراع کردن
subdues
U
مقهور ساختن رام کردن
attracting
U
جذب کردن مجذوب ساختن
to bear with a person
U
باکسی ساختن یاسازش کردن
illuminating
U
درخشان ساختن زرنما کردن
improvises
U
انا ساختن تعبیه کردن
admired
U
متحیر کردن متعجب ساختن
assimilating
U
تلفیق کردن همانند ساختن
illuminate
U
درخشان ساختن زرنما کردن
incapacitates
U
ناتوان ساختن محجور کردن
assimilated
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
oblige
U
وادار کردن مرهون ساختن
improvising
U
انا ساختن تعبیه کردن
fraternising
U
برادری کردن متفق ساختن
assimilating
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
incapacitating
U
ناتوان ساختن محجور کردن
admires
U
متحیر کردن متعجب ساختن
fraternised
U
برادری کردن متفق ساختن
tumify
U
اماس کردن متورم ساختن
illuminates
U
درخشان ساختن زرنما کردن
obliged
U
وادار کردن مرهون ساختن
to cotton together
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
obliges
U
وادار کردن مرهون ساختن
subdue
U
مقهور ساختن رام کردن
perpetuated
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
spellbind
U
مجذوب کردن مفتون ساختن
proscribed
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
frank
U
باطل کردن مصون ساختن
proscribe
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
franks
U
باطل کردن مصون ساختن
pt down
U
هرز اب ساختن منکوب کردن
destroys
U
ویران کردن نابود ساختن
to cotton with each other
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
violate
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
pleases
U
خشنود ساختن کیف کردن
highlighting
U
روشن ساختن مشخص کردن
serializes
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializing
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
surprises
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
localises
U
محلی کردن موضعی ساختن
localising
U
محلی کردن موضعی ساختن
serialised
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
franked
U
باطل کردن مصون ساختن
franking
U
باطل کردن مصون ساختن
detects
U
کشف کردن نمایان ساختن
detecting
U
کشف کردن نمایان ساختن
serialising
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
detected
U
کشف کردن نمایان ساختن
fraternises
U
برادری کردن متفق ساختن
serialize
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
franker
U
باطل کردن مصون ساختن
detect
U
کشف کردن نمایان ساختن
violates
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
proscribing
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
serialized
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
please
U
خشنود ساختن کیف کردن
proscribes
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
serialises
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
frankest
U
باطل کردن مصون ساختن
violated
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
internalizing
U
باطنی ساختن داخلی کردن
fructify
U
برومند کردن بارور ساختن
retarding
U
کند ساختن معوق کردن
localizes
U
محلی کردن موضعی ساختن
to hammer out
U
ساختن بکوشش درست کردن
retards
U
کند ساختن معوق کردن
indicates
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
redargue
U
متهم ساختن تکذیب کردن
inculcate
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
localizing
U
محلی کردن موضعی ساختن
reproduced
U
چاپ کردن دوباره ساختن
indicated
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicate
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
perpetuate
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
surprize
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
reproduces
U
چاپ کردن دوباره ساختن
entombs
U
دفن کردن مقبره ساختن
reproducing
U
چاپ کردن دوباره ساختن
destroy
U
ویران کردن نابود ساختن
provide
U
میسر ساختن تامین کردن
inculcated
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
reproduce
U
چاپ کردن دوباره ساختن
surprise
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
internalize
U
باطنی ساختن داخلی کردن
localize
U
محلی کردن موضعی ساختن
retard
U
کند ساختن معوق کردن
internalized
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalised
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalising
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalizes
U
باطنی ساختن داخلی کردن
destroying
U
ویران کردن نابود ساختن
inculcating
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
discompose
U
مضطرب ساختن پریشان کردن
internalises
U
باطنی ساختن داخلی کردن
drinks
U
مشروب
drink
U
مشروب
tipple
U
مشروب
pottle
U
مشروب
tippling
U
مشروب
strunt
U
مشروب
beverages
U
مشروب
tipples
U
مشروب
beverage
U
مشروب
tippled
U
مشروب
illume
U
منور کردن روشن فکر ساختن
cark
U
بار کردن غمگین ساختن یاشدن
recesses
U
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
freezes
U
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freeze
U
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
enable
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
engraves
U
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraved
U
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
mirrored
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
engrave
U
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
located
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
enabled
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mirror
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
locating
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locate
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
mirrors
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
enabling
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
recess
U
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
barkeep
U
مشروب فروش
slumgulion
U
مشروب بی مزه
halazone
U
پودرضدعفونی اب مشروب
slug
U
یک جرعه مشروب
barkeeper
U
مشروب فروش
snorted
U
جرعه مشروب
snorting
U
جرعه مشروب
snorts
U
جرعه مشروب
birl
U
مشروب خوردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com