English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flare U باشعله نامنظم سوختن
flares U باشعله نامنظم سوختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
irregular U نامنظم
out of kelter U نامنظم
infrequent <adj.> U نامنظم
sporadic <adj.> U نامنظم
aperiodic U نامنظم
acrostic U نامنظم
random U نامنظم
erratic U نامنظم
randomly U نامنظم
haywire U نامنظم
unconventional U نامنظم
random test U ازمایش نامنظم
irregulars U ارتش نامنظم
by fits and starts <idiom> U به طور نامنظم
skew polygon U کثیرالاضلاع نامنظم
jerky U نامنظم رونده
irregular polymer U بسپار نامنظم
erratic block U بلوک نامنظم
statistic copolymer U همبسپار نامنظم
disorderly U نامنظم مختل
jitter U حرکت نامنظم اتفاقی
poorly graded U دانه بندی نامنظم
random wound U سیم پیچ نامنظم
cross grained U دارای رگههای نامنظم
sporadic group U گروه نامنظم [ریاضی]
consumption U سوختن
broiling U سوختن
broil U سوختن
burn in U سوختن
broils U سوختن
broiled U سوختن
burn U سوختن
combustion U سوختن
to burn out U سوختن
burns U سوختن
buffeting U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffets U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
grout U بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
buffet U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeted U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
random U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
randomly U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
bias U وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
out of square U خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
biases U وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
flares U روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
flare U روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
afire U در حال سوختن
to grin and bear it U سوختن وساختن
smolder U سوختن ودودکردن
pyric U مربوط به سوختن
heating value U گرمای سوختن
heat value U گرمای سوختن
heat of combustion U گرمای سوختن
to fret and fume inwardly U سوختن وساختن
blow out U سوختن انفجار
smolders U سوختن ودودکردن
smoulder U سوختن ودودکردن
singe U سوختن بودادن
singed U سوختن بودادن
smoldering U سوختن ودودکردن
singeing U سوختن بودادن
incinerate U بااتش سوختن
smoldered U سوختن ودودکردن
incinerating U بااتش سوختن
singes U سوختن بودادن
melted U از گرما سوختن
smouldered U سوختن ودودکردن
incinerated U بااتش سوختن
smouldering U سوختن ودودکردن
incinerates U بااتش سوختن
smoulders U سوختن ودودکردن
cyclopean U [معماری ترکیب شده با شکلهای نامنظم در بلوک سیمانی]
lighting hours U زمان روشنایی یا سوختن
singed U بطور سطحی سوختن
singeing U بطور سطحی سوختن
progressive burning U سوختن تدریجی خرج
to burn away U سوختن و تمام شدن
singe U بطور سطحی سوختن
singes U بطور سطحی سوختن
bake U سوختن خشک کردن
scorch U بطور سطحی سوختن
scorches U بطور سطحی سوختن
burnout of a crystal rectifier U سوختن یکسوکننده دیودی
burn U سوختن مشتعل شدن
burn U دراتش شهوت سوختن
burns U سوختن مشتعل شدن
degressive burning U سوختن طولانی خرج
to fret and fume inwardly U سوختن ودم نزدن
burns U دراتش شهوت سوختن
bakes U سوختن خشک کردن
baked U سوختن خشک کردن
flammable U قابل سوختن اتشگیر
to wobble [rotate unevenly] U لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
smolder U بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders U بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders U بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering U بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering U بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered U بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder U بی اتش سوختن خاموش کردن
to g. with passion U دراتش شهوت یاعشق سوختن
smouldered U بی اتش سوختن خاموش کردن
airbrush U یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
sizzle U صدای سوختن کباب روی اتش
sizzles U صدای سوختن کباب روی اتش
to souse a burning house U اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
sizzled U صدای سوختن کباب روی اتش
sizzling U صدای سوختن کباب روی اتش
anti knock U ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
burn down <idiom> U کاملا سوختن (معمولابرای ساختمان استفاده میشود)
burn up <idiom> U کاملا سوختن (معمولا برای چیزهایی غیرازساختمان)
burnout velocity U سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
carry one's bat U تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
leg before U ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
out- U مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out U مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
outed U مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
regression rate U سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
fracto stratus U ابرهای تکه تکه و نامنظم استراتوس
asynchronous transmission U اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
decarburizing U گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
burn out U تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com