English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
four knight's game U بازی چهار اسب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
quadrille U نوعی بازی ورق چهار نفری
quadrilles U نوعی بازی ورق چهار نفری
foursome U بازی گلف چهار نفری
foursomes U بازی گلف چهار نفری
maroczy system U سیستم ماروکسی در بازی چهار اسب شطرنج
pillsbury variation U واریاسیون پیلزبری در بازی چهار اسب شطرنج
Other Matches
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
quadrupling U چهار لا
tetrad U چهار
quadrilateral U چهار بر
quadrate U چهار یک
quatre U چهار
quadruples U چهار لا
quadrilaterals U چهار بر
four U چهار
quadruple U چهار لا
quadruped U چهار پا
quadrupeds U چهار پا
quarter U چهار یک
quadrupled U چهار لا
quartile U چهار یک
tetragon U چهار بر
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
four way U چهار راه
quadrivalent U چهار ارزشی
quadrivalent U چهار بنیانی
tetraphyllous U چهار برگه
the cardinal humours U چهار ابگونه
the four seasons U چهار فصل
tetrasyllabic U چهار هجائی
squaring U چهار گوش
squares U چهار گوش
tetravalent U چهار بنیانی
tetrameter U چهار وزنی
tetravalent U چهار فرفیتی
tetrapod U پروانه چهار پا
tetrasporic U چهار هاگی
tetrasporous U چهار هاگی
quatrefoil U گل چهار گلبرگی
tetrad U چهار عنصری
tetrastich U چهار بیتی
tetrastichous U چهار جزیی
foursquare U چهار ضلعی
tetratomic U چهار اتمی
tetramerous U چهار جزیی
squared U چهار گوش
tertramerous U چهار جزئی
long legged U چهار پایه
quadrifid U چهار شکافی
quadric U چهار تایی
qyaternary U چهار تایی
square dome U چهار طاقی
quad U چهار گوش
quad U چهار قلو
quadrate U چهار گوش
quadraple U چهار برابر
quadrant U چهار یک دایره
quadruplet U چهار گانه
quadrangular U چهار گوشه
Wednesday U چهار شنبه
Wednesdays U چهار شنبه
quadrisyllabic U چهار هجائی
tetrahedron U چهار وجهی
quads U چهار گوش
tetrahedral U چهار وجهی
tetrahedral U چهار ضلعی
point four U اصل چهار
quadruplets U چهار گانه
square U چهار گوش
tetragon U چهار گوشه
tetragon U چهار ضلعی
quads U چهار قلو
tetradactylous U چهار پنجهای
quadrant U چهار گوش
four pole U چهار قطبی
close U چهار گوشه
quadripartite U چهار جزئی
intersection U چهار راه
quadruples U چهار گانه
cross legged U چهار زانو
quadruple U چهار گانه
quadruple U چهار تایی
all eyes U چهار چشمی
backfour U چهار مدافع
all fours U چهار دست و پا
quadrilateral U چهار ضلعی
quadrilateral U چهار جانبه
footstool U چهار پایه
four way U چهار لولهای
intersections U چهار راه
quadrilaterals U چهار ضلعی
quadrilaterals U چهار جانبه
four U عدد چهار
footstools U چهار پایه
creep U چهار دست و پا
quadrupled U چهار گانه
twice is U دو دو تا چهار تا میشود
galloped U چهار نعل
gallop U چهار نعل
four o'clock U ساعت چهار
quadrupling U چهار تایی
quadrupling U چهار گانه
gallops U چهار نعل
quadrupled U چهار تایی
four dimensional U چهار بعدی
four cycle U چهار چرخه
double breasted U کت چهار دکمه
quadruples U چهار تایی
quadruple fission U انشقاق چهار برابر
courses U چهار نعل رفتن
coursed U چهار نعل رفتن
course U چهار نعل رفتن
phantom circuit U مدار چهار سیمی
phantomed cable U کابل چهار سیمی
creep U چهار دست و پا رفتن
quadded cable U کابل چهار سیمی
skate U ماهی چهار گوش
quadruple address U با نشانی چهار کانه
creeps U چهار دست و پا رفتن
quadrangles U چهار ضلعی چهارگوشه
quadrennial U چهار سال یکبار
impale U چهار میل کردن
impaled U چهار میل کردن
quadrilles U شطرنجی چهار گوش
impales U چهار میل کردن
quadrumvirate U انجمنی مرکب از چهار تن
impaling U چهار میل کردن
teragram U واژه چهار حرفی
quadrille U شطرنجی چهار گوش
quadripartite U چهار تایی چهارسویی
quadrangle U چهار ضلعی چهارگوشه
quadrisyllable U کلمه چهار هجائی
skated U ماهی چهار گوش
mooring swivel U مدور چهار راه
four powns attack U حمله چهار پیاده
fourth degree of readiness U امادگی درجه چهار
full edged U چهار تراش کامل
graticule U چهار خانه کردن
four core cable U کابل چهار سیمه
four address computer U کامپیوتر چهار نشانی
double pair royal U چهار برگ یکجور
four pictures test U ازمون چهار تصویر
distorted tetrahedron U چهار وجهی واپیچیده
inclosure U چهار دیواری حصار
four gear drive U گیربکس چهار دنده
fourfold U چهار برابر چهارگانه
four stroke cycle U دوره چهار زمانه
four stroke cycle U سیکل چهار زمانه
four man team U تیم چهار نفره
four stroke engine U موتور چهار زمانه
four terminal network U شبکه چهار قطبی
four high rolling stand U خان چهار غلطکی
four wheel brake U ترمز چهار چرخ
four wire circuit U مدار چهار سیمه
four high rolling stand U مقام چهار غلطکی
delire a quatre U هذیان چهار نفری
d.'s bedpost U چهار گشنیزی یا خاج
mansard U شیروانی چهار ترک
quadrilaterals U چهار پهلو چهارضلعی
quadrilaterals U مربوط به چهار گوش
quadrilateral U چهار پهلو چهارضلعی
Wednesdays U هر چهار شنبه یکبار
Wednesday U هر چهار شنبه یکبار
quadrilateral U مربوط به چهار گوش
quatrains U شعر چهار سطری
quatrain U شعر چهار سطری
magnetic quadrupole U چهار قطبی مغناطیسی
aft spring U طناب شماره چهار
it is 0 minutes past four U ده دقیقه از چهار می گذرد
it is four months old U چهار ماهه است
cyrb roof U شیروانی چهار ترک
corpora quadrigemina U اجسام چهار قلو
coffin corner U چهار گوشه زمین
cloverleaf U چهار راه شبدری
cloverleaf U چهار راه اتوبان
cardinal points U چهار جهت اصلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com