Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
logomachy
U
بازی واژه پردازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wordprocessing program
U
برنامه واژه پردازی
fullwrite professional
U
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
portmanteaus
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteau
U
واژه مرکب از دو واژه
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
supererogation
U
بس پردازی
post processing
U
پس پردازی
naturalism
U
طبیعت پردازی
supererogatory
U
وابسته به بس پردازی
Synectics
U
بدیعه پردازی
teleprocessing
U
دور پردازی
exocathection
U
برون پردازی
list processing
U
لیست پردازی
theorization
U
نظریه پردازی
multiprocessing
U
چند پردازی
batch processing
U
دسته پردازی
symbolization
U
نماد پردازی
endocathection
U
به خود پردازی
data processing center
U
مرکزداده پردازی
reminiscences
U
خاطره پردازی
reminiscence
U
خاطره پردازی
circumstantiality
U
حاشیه پردازی
document processing
U
متن پردازی
symbolism
U
نشان پردازی
pseudologia fantastica
U
دروغ پردازی
dp
U
داده پردازی
rhythmization
U
نواخت پردازی
priority processing
U
اولویت پردازی
preprocessing
U
پیش پردازی
call processing
U
فراخوان پردازی
head in the clouds
<idiom>
U
رویا پردازی
Verbosity. Rhetoric.
U
عبارت پردازی
file processing
U
پرونده پردازی
image processing
U
تصویر پردازی
ideation
U
اندیشه پردازی
data processing
U
داده پردازی
phraseology
U
عبارت پردازی
crystal pulling
U
بلور پردازی
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
data processing center
U
مرکز داده پردازی
yarns
U
افسانه پردازی کردن
business data processing
U
داده پردازی تجاری
businedd data processing
U
داده پردازی تجاری
verbiage
U
درازگویی سخن پردازی
fantasizes
U
وهم پردازی کردن
multiprocessing system
U
سیستم چند پردازی
fantasizing
U
وهم پردازی کردن
hypergnosis
U
نکته پردازی بیمارگون
hypergnosia
U
نکته پردازی بیمارگون
oratory
U
فن خطابه سخن پردازی
distributed data processing
U
داده پردازی توزیعی
yarn
U
افسانه پردازی کردن
fantasising
U
وهم پردازی کردن
locutions
U
سبک عبارت پردازی
locution
U
سبک عبارت پردازی
settings
U
گیرش صحنه پردازی
fantasize
U
وهم پردازی کردن
list processing langauge
U
زبان لیست پردازی
fantasises
U
وهم پردازی کردن
fantasised
U
وهم پردازی کردن
versification
U
شاعری قافیه پردازی
setting
U
گیرش صحنه پردازی
edp manager
U
مدیرداده پردازی الکترونیکی
dp manager
U
مدیر داده پردازی
scientific data processing
U
داده پردازی علمی
fantasized
U
وهم پردازی کردن
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
bribes
U
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribed
U
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribing
U
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribe
U
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
indemnification
U
تاوان پردازی جبران زیان
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
She takes great care of her appearance
U
خیلی بسرو وضع خود می پردازی
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
rated through put
U
ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
Bureaucracy . Red tape .
U
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
word
U
واژه
worded
U
واژه
terming
U
واژه
neologisms
U
نو واژه
neologism
U
نو واژه
mosul
U
واژه
termed
U
واژه
term
U
واژه
synonyms
U
واژه هم معنی
neologisms
U
واژه جدید
synonyms
U
واژه مترادف
synonym
U
واژه هم معنی
glossary
U
واژه نامه
neologisms
U
واژه تراشی
score out that word
U
ان واژه را خط بزنید
synonym
U
واژه مترادف
wordbook
U
واژه نامه
lexicon
[dictionary]
U
واژه نامه
word book
U
واژه نامه
neologism
U
واژه تراشی
cognate
U
واژه هم ریشه
word blindness
U
واژه کوری
pejorative
U
واژه تحقیری
glossaries
U
واژه نامه
glossary
U
واژه نامه
loanword
U
واژه بیگانه
worded
U
واژه سخن
word-blindness
U
واژه کوری
loanword
U
واژه عاریه
neologism
U
واژه جدید
the root of a word
U
ریشه واژه
word
U
واژه سخن
dictionary
U
واژه نامه
philologist
U
واژه شناس
wordbook
U
واژه نامه
buzz word
U
رمز واژه
buzz words
U
رمز واژه
paronym
U
واژه هم ریشه
keyword
U
واژه کلیدی
intercalation
U
واژه افزایی
word order
U
ترتیب واژه ها
coinage
U
ابداع واژه
stimulus word
U
واژه محرک
word count
U
واژه شماری
word deafness
U
واژه کری
lexicology
U
واژه شناسی
dissylable
U
واژه دوهجائی
neolalia
U
واژه تراشی
punctuation for reference
U
زیر واژه
septisyllable
U
واژه هفت هجائی
word association test
U
ازمون تداعی واژه ها
word building test
U
ازمون واژه سازی
word choice test
U
ازمون واژه گزینی
this word means a dog
U
این واژه یعنی سگ
word span test
U
ازمون فراخنای واژه ها
wordage
U
کلمات واژه بندی
syncopation
U
کوتاه سازی واژه
that word is obsolescent
U
ان واژه کم کم دارد مهجور
teragram
U
واژه چهار حرفی
polysllable
U
واژه جند هجائی
post fix
U
در پایان واژه چسباندن
score out that word
U
روی ان واژه خط بکشید
prandial
U
واژه شوخی امیز
an inseparable prefix
U
سر واژه جدا نشدنی
dictionary sort
U
ترتیب واژه نامهای
pentasyllable
U
واژه پنج هجائی
homely
[British E]
<adj.>
U
خفه
[واژه تحقیری]
lexicons
U
واژه نامه دیکسیونر
homely
[British E]
<adj.>
U
سنگین
[واژه تحقیری]
octosyllable
U
واژه هشت هجائی
homely
[British E]
<adj.>
U
بیمزه
[واژه تحقیری]
lexicon
U
واژه نامه دیکسیونر
english words
U
واژه ها یا لغات انگلیسی
malaprop
U
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
nomenclature
U
فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
periphrasis
U
استعمال واژه ها وعبارات زائد
God bless
[you]
!
U
خدا حافظ
[واژه کهنه]
spicery
U
انباری ادویه
[واژه قدیمی]
purism
U
واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
rebus
U
نشاندادن واژه ها بصورت مصور
glossary
U
واژه نامه ضمیمه کتاب
glossaries
U
واژه نامه ضمیمه کتاب
a word with a pejorative connotation
U
واژه ای با معنای ضمنی منفی
neology
U
استعمال واژه یااصطلاح جدید
slang
U
واژه عامیانه وغیر ادبی
lexicography
U
فرهنگ نویسی واژه نگاری
dictionaries
U
کتاب لغت واژه نامه
dictionary
U
کتاب لغت واژه نامه
catch-phrases
U
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
homely
[British E]
<adj.>
U
عادی و خسته کننده
[واژه تحقیری]
bawdry
U
زنا
[دین]
[حقوق]
[واژه قدیمی]
lexigraphy
U
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
catch-phrase
U
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
cantoria
U
[واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
U
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
Genius Loci
U
نابغه
[واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
anglo-chinois
U
[واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
parathesis
U
پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
alinik design
U
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
to inspan oxen
U
این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
sanshifter
U
واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
is intervocalic
U
حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
logograph
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
this word occurs in gulistan p
U
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
kpsi
U
[واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
logogram
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
to purify the person language
U
زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
the word is sanctioned by use
U
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
split infinitives
U
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
Chrismon
U
[حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com