Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the game is on
U
بازی دایر است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
opens
U
دایر
in working condition
U
دایر
operative
U
دایر
active
U
دایر
live
U
دایر
commissioned
U
دایر
functioning
U
دایر
lived
U
دایر
open
U
دایر
opened
U
دایر
in order
U
دایر
operational
U
دایر
operatives
U
دایر
in a
U
دایر
in good working order
U
دایر
in gear
U
دایر
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
it is not in good workingorder
U
دایر نیست
circulate
U
دایر کردن
circulated
U
دایر کردن
ws
U
انباره دایر
install
U
دایر کردن
installs
U
دایر کردن
it is in good working order
U
دایر است
working set
U
مجموعه دایر
installing
U
دایر کردن
set afoot
U
دایر کردن
work space
U
فضای دایر
operate
U
دایر بودن
operated
U
دایر بودن
operates
U
دایر بودن
to come into operation
U
دایر شدن
utilized lands
U
اراضی دایر
circulates
U
دایر کردن
run
U
رانش دایر بودن
operable
U
عمل پذیر دایر
runs
U
رانش دایر بودن
To establish( make) contact.
U
تماس دایر ( برقرار ) کردن
to make things hum
U
کارها را دایر کردن یا درجنبش اوردن
reclaims
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaim
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaimed
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
revivalist movement
U
جنبش دوباره دایر کردن آداب و سبک قدیمی
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
Bureaucracy . Red tape .
U
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
goldie lock
U
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
repaired
U
جبران کردن دوباره دایر کردن
repair
U
جبران کردن دوباره دایر کردن
installed
U
ثابت مسقر شده دایر شده
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
circulate
U
دایر کردن منتشر کردن
get up
U
اتو کردن دایر کردن
circulates
U
دایر کردن منتشر کردن
circulated
U
دایر کردن منتشر کردن
round robin (tournament or contest)
<idiom>
U
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
set the score
U
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game
U
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
play
U
بازی
plain dealing
U
بازی
watermanship
U
اب بازی
clearance
U
بازی
dibasic
U
دو بازی
grey hound
U
سگ بازی
solitaires
U
تک بازی
home
U
بازی
patulousness
U
بازی
partie
U
بازی
homes
U
بازی
openness
U
بازی
basic
U
بازی
hopscotch
U
بازی لی لی
solitaire
U
تک بازی
basics
U
بازی
gaming
U
بازی
game
U
بازی
action
U
بازی
actions
U
بازی
fun
U
بازی
falconine
U
بازی
slackness
U
بازی
playing
U
بازی
sportiveŠetc
U
بازی کن
plays
U
بازی
played
U
بازی
taw
U
مهره بازی
pederosis
U
بچه بازی
swordsmanship
U
شمشیر بازی
box score
U
حساب بازی
basketball
U
بازی بسکتبال
footballers
U
فوتبال بازی کن
pedophilia
U
بچه بازی
stock jobbery
U
سفته بازی
stock jobbing
U
سفته بازی
buggery
U
بچه بازی
basicity
U
قدرت بازی
achate
U
مهرهء بازی
footballer
U
فوتبال بازی کن
cats cradle
U
نخ بازی سرانگشت
surf riding
U
موج بازی
pederasty or pae
U
بچه بازی
open heartedness
U
راست بازی
on side
U
پایان بازی
off hand game
U
بازی جنبی
off hand game
U
بازی غیررسمی
fence
U
شمشیر بازی
closed game
U
بازی بسته
fences
U
شمشیر بازی
basic dye
U
رنگینه بازی
mountebankery
U
چاچول بازی
rope dancing
U
بند بازی
chuck farthing
U
بازی شیریاخط
sand lot
U
بازی غیررسمی
pederasty
U
بچه بازی
centre game
U
بازی مرکزی
charlatanism
U
زبان بازی
charlatanry
U
زبان بازی
team game
U
بازی گروهی
passive play
U
بازی غیرفعال
paraphrased
U
بازی با الفاظ
basic salt
U
نمک بازی
papistry
U
پاپ بازی
choose up game
U
بازی غیررسمی
charlatanism
U
چاچول بازی
agiotage
U
سفته بازی
footballs
U
بازی فوتبال
double
U
بازی دوبل
rooker
U
یکجورکفش یخ بازی
red tapery
U
قرطاس بازی
radial play
U
بازی شعاعی
radial play
U
بازی عرضی
quiot
U
لیس بازی
quackery
U
حقه بازی
pyrotechny
U
فن اتش بازی
pyrotechnic display
U
اتش بازی
puppetry
U
عروسک بازی
basket ball
U
یکجورتوپ بازی
rope dancing
U
ریسمان بازی
shell game
U
گردو بازی
bonefire
U
اتش بازی
bosh
U
حقه بازی
rinks
U
میدان یخ بازی
rink
U
یخ بازی کردن
rinks
U
یخ بازی کردن
rink
U
میدان یخ بازی
ropery
U
طناب بازی
billiard
U
بازی بیلیارد
football
U
بازی فوتبال
stoppage of the game
U
توقف بازی
sheep's eyes
U
نظر بازی
puppetry
U
خیمه شب بازی
puppet show
U
خیمه شب بازی
playing court
U
زمین بازی
twiddling
U
بازی کردن
basification
U
بازی شدن
playact
U
رل بازی کردن
play therapy
U
بازی درمانی
active sodomy
U
بچه بازی
acrobatism
U
ریسمان بازی
popery
U
پاپ بازی
play away
U
به بازی گذراندن
sodomyh
U
بچه بازی
acrobacy
U
بند بازی
twiddles
U
بازی کردن
paraphrase
U
بازی با الفاظ
playing the board
U
بازی بر صفحه
pugilism
U
بوکس بازی
priestcraft
U
کشیش بازی
paraphrasing
U
بازی با الفاظ
playing time
U
مدت بازی
playing the man
U
بازی روانی
playing the man
U
بازی با حریف
actuble
U
بازی کردن
twiddle
U
بازی کردن
playing the board
U
بازی فی نفسه
paraphrases
U
بازی با الفاظ
twiddled
U
بازی کردن
miscast
U
بد بازی کردن
doll play
U
عروسک بازی
tricking
U
شعبده بازی
dib
U
تیله بازی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com