English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the game is up U بازی تمام شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
open frame U هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
strike out U تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
Other Matches
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate U تمام شدن تمام کردن
terminates U تمام شدن تمام کردن
terminated U تمام شدن تمام کردن
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lap U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
panoramas U تمام نما اینه تمام نما
panorama U تمام نما اینه تمام نما
full track U تمام شنی خودرو تمام شنی
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
It's over. U تمام شد.
complete U تمام
whole length U تمام قد
completed U تمام
off U تمام
completes U تمام
entire U تمام
completing U تمام
full-length U تمام قد
out and out U تمام
out-and-out U تمام
through U تمام
whole U تمام
all night U در تمام شب
full face U تمام رخ
full-face U تمام رخ
yame U تمام
thorough U تمام
it is all up U تمام شد
rounded U پر تمام
thru U تمام
full U تمام
full length U تمام قد
incomplete U نا تمام
fullest U تمام
lion's share U تمام
to run away with U تمام کردن
integrating U تمام کردن
over with U تمام شده
attaining U تمام کردن
get (something) over with <idiom> U تمام کردن
give out <idiom> U تمام شده
payment in full U پرداخت تمام
integrate U تمام کردن
attains U تمام کردن
to finish off U تمام کردن
thoro U کامل تمام
full-blown U تمام کامل
in full fig U درلباس تمام
body and soul <idiom> U با تمام وجود
the full of the moon U ماه تمام
the whole world U تمام دنیا
all day long <idiom> U تمام روز
fulfils U تمام کردن
fulfills U تمام کردن
fulfilling U تمام کردن
fulfilled U تمام کردن
fulfil U تمام کردن
thoroughgoing U تمام وکمال
give out U تمام شدن
full-blown U تمام شگفته
to see through U تمام کردن
mast high U تمام افراشته
in full U تمام وکمال
attained U تمام کردن
attain U تمام کردن
thorough going U تمام وکمال
three whole years U سه سال تمام
thoro U تمام وکمال
to eat up U تمام کردن
to draw to an end U تمام شدن
all U : همه تمام
short measure full measure U پیمانه تمام
all- U : همه تمام
round d. U دوجین تمام
main U مهم تمام
main U بزرگ تمام
unfinished U تمام نشده
run out of U تمام کردن
rounds complete U تیر تمام شد
inchoate U نیمه تمام
rounded U تمام شده
integral U کامل تمام
finished U تمام شده
par excellence U به تمام معنی
to fill out U تمام کردن
processor U تمام کننده
finishing U تمام کاری
go through with <idiom> U تمام کردن
thru U تمام شده
forth U تمام کردن
pucka U تمام عیار
pukka U تمام عیار
sterling U تمام عیار
to blow over U تمام شدن
holosymmetric U تمام وجه
full blown U تمام کامل
full-time U تمام وقت
depletable U تمام شدنی
yearlong U یکسال تمام
cosecant U قطرفل تمام
consumptible U تمام شدنی
consummative U تمام کننده
unfailing U تمام نشدنی
A whole week U یک هفته تمام
completive U تمام کننده
through U تمام شده
yean round U در تمام سال
end of mission U ماموریت تمام
exhausted U تمام شده
full blown U تمام شکفته
full automatic U تمام اتوماتیک
wrap up U تمام شدن
full adder U تمام افزایشگر
fulfill U تمام کردن
finisher U تمام کننده
fiddle away U تمام کردن
f. sixmiles U 6میل تمام
f. and fell U تمام بودن
due U تمام شده
by all means U با تمام وسائل
to see out U تمام کردن
wholly U تمام وکمال
full U تمام قدرت
fullest U تمام تکمیل
fullest U تمام قدرت
dyed-in-the-wool U به تمام معنی
peter U تمام شدن
spring-clean U تمام وکمالتمیزکردن
dyed-in-the-wool U تمام عیار
full-page U تمام صفحه
defunct U تمام شده
full U تمام تکمیل
all d. U در تمام روز
all out U باشدت تمام
an a fact U تمام شده
ammo zero U مهمات تمام
best of both worlds <idiom> U تمام مزایا
passed U تمام شدن
pass U تمام شدن
all this U تمام اینها
all risks U تمام خطرات
cosine U جیب تمام
cosines U جیب تمام
exhaustible U تمام شدنی
passes U تمام شدن
dyed-in-the-wool U تمام و کمال
get through U تمام کردن
outed U در بیرون تمام
fully automatic machine U تمام اتومات
fullword U تمام کلمه
fullmouthed U تمام دندان
full word U تمام کلمه
out- U در بیرون تمام
full wave U تمام موج
integrates U تمام کردن
hade U شیب تمام
holohedron U تمام وجهی
holohedral U تمام وجه
lie in U تمام شدن
lie-in U تمام شدن
goes U تمام شدن
go U تمام شدن
he is fifty U تمام دارد
full view U نمای تمام رخ
whole hog U تمام راه
full subtractor U تمام کاهشگر
use up U تمام کردن
full moon U ماه تمام
full mouthed U تمام دندان
full orbed U تمام روشن
full screen U تمام صفحه
full scale U تمام عیار
full pay U مواجب تمام
full pay U حقوق تمام
fuller U کامل تر تمام تر
full time U تمام روز
fully automatic U تمام اتوماتیک
full tracked U تمام زنجیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com