English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
double or quits U بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chips U مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
chip U مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
in this way <adv.> U درنتیجه
whereby <adv.> U درنتیجه
therefore <adv.> U درنتیجه
by implication <adv.> U درنتیجه
thereupon U درنتیجه
in consequence <adv.> U درنتیجه
in this manner <adv.> U درنتیجه
in this wise <adv.> U درنتیجه
in this vein <adv.> U درنتیجه
for that reason <adv.> U درنتیجه
hence <adv.> U درنتیجه
as a consequence <adv.> U درنتیجه
thereupon <adv.> U درنتیجه
thereat <adv.> U درنتیجه
in consequence of U درنتیجه
subsequently <adv.> U درنتیجه
along of U درنتیجه
at that [at that provocation] <adv.> U درنتیجه
as a result <adv.> U درنتیجه
from U درنتیجه
consequently <adv.> U درنتیجه
as a result of this <adv.> درنتیجه
in this respect <adv.> U درنتیجه
insofar <adv.> U درنتیجه
in so far <adv.> U درنتیجه
they fought with courage U درنتیجه
in this sense <adv.> U درنتیجه
for this reason <adv.> U درنتیجه
by impl <adv.> U درنتیجه
thus [therefore] <adv.> U درنتیجه
even tual U درنتیجه اینده
therewith U فورا درنتیجه ان
tabitude U ضعف درنتیجه تب دق
hereupon U درنتیجه این
what with <idiom> U برای اینکه ،درنتیجه
in the wake of <idiom> U درنتیجه ،شرح ذیل
tabescence U ضعف درنتیجه تب دق یا سل نخاع
homogeny U همانندی درنتیجه داشتن یک اصل
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
senile keratosis U کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
quaker's meeting U انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
it will wear to your shape U بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
issue of fact U نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
haplosis U تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
center fire U اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
engramme U اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
hear footsteps U عدم توجه به وفیفه درنتیجه نزدیک شدن حریف
engram U اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
avulsion U جدا شدن زمینی از یک ملک و پیوستن بملک دیگر درنتیجه سیل یا تغییرمسیررودخانه
lion heart U مواد فلزی که درنتیجه قال کردن معدن بدست می ایدوتااندازهای ناپاک است
income elasticity of demand U تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
aliasing U اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
sense probe U مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
hug the rail U غلطیدن یا بلندشدن گوی کنارلبه خارجی میز بیلیارد درنتیجه پیچش گوی
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
anti servo tab U بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the game U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
slackness U بازی
fun U بازی
gaming U بازی
sportiveŠetc U بازی کن
grey hound U سگ بازی
game U بازی
partie U بازی
action U بازی
patulousness U بازی
openness U بازی
solitaires U تک بازی
actions U بازی
watermanship U اب بازی
hopscotch U بازی لی لی
solitaire U تک بازی
plain dealing U بازی
playing U بازی
play U بازی
played U بازی
basics U بازی
falconine U بازی
homes U بازی
plays U بازی
basic U بازی
clearance U بازی
home U بازی
dibasic U دو بازی
bonfires U اتش بازی
fences U شمشیر بازی
playthings U اسباب بازی
plaything U اسباب بازی
pederasty or pae U بچه بازی
playing court U زمین بازی
play therapy U بازی درمانی
playing the board U بازی بر صفحه
play away U به بازی گذراندن
skiing U اسکی بازی
playing the board U بازی فی نفسه
pedophilia U بچه بازی
pederosis U بچه بازی
playact U رل بازی کردن
pederasty U بچه بازی
passive play U بازی غیرفعال
off hand game U بازی جنبی
off hand game U بازی غیررسمی
playfully U با خنده و بازی
mountebankery U چاچول بازی
speculation U سفته بازی
mountebankery U زبان بازی
misplay U بازی اشتباه
full-time U 09 دقیقه بازی
charade U نوعی بازی
hanky-panky U حقه بازی
pantomimes U لال بازی
pantomime U لال بازی
papistry U پاپ بازی
skating U اسکیت بازی
paperwork U کاغذ بازی
firework آتش بازی
fireworks U اتش بازی
bonfire U اتش بازی
open heartedness U راست بازی
conjury U شعبده بازی
gaming U قمار بازی
on side U پایان بازی
monkey business U کچلک بازی
hanky-panky U روباه بازی
playing the man U بازی با حریف
the fancy U مشت بازی
stock jobbing U سفته بازی
stock jobbery U سفته بازی
centre game U بازی مرکزی
sodomyh U بچه بازی
sand lot U بازی غیررسمی
twiddle U بازی کردن
twiddled U بازی کردن
cats cradle U نخ بازی سرانگشت
twiddles U بازی کردن
shell game U گردو بازی
twiddling U بازی کردن
sheep's eyes U نظر بازی
stoppage of the game U توقف بازی
swordsmanship U شمشیر بازی
team game U بازی گروهی
taw U مهره بازی
rink U میدان یخ بازی
rink U یخ بازی کردن
rinks U میدان یخ بازی
rinks U یخ بازی کردن
choose up game U بازی غیررسمی
charlatanry U زبان بازی
charlatanism U زبان بازی
football U بازی فوتبال
charlatanism U چاچول بازی
footballs U بازی فوتبال
playing the man U بازی روانی
surf riding U موج بازی
quackery U حقه بازی
pyrotechny U فن اتش بازی
pyrotechnic display U اتش بازی
puppetry U عروسک بازی
puppetry U خیمه شب بازی
puppet show U خیمه شب بازی
pugilism U بوکس بازی
buggery U بچه بازی
priestcraft U کشیش بازی
popery U پاپ بازی
playing time U مدت بازی
computer game U بازی کامپیوتری
quiot U لیس بازی
chuck farthing U بازی شیریاخط
closed game U بازی بسته
ropery U طناب بازی
rope dancing U ریسمان بازی
rope dancing U بند بازی
rooker U یکجورکفش یخ بازی
footballer U فوتبال بازی کن
footballers U فوتبال بازی کن
red tapery U قرطاس بازی
radial play U بازی شعاعی
radial play U بازی عرضی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com