Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
penalty kicker
U
بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
relevant
U
آنچه ارتباط مهمی دارد
cradler
U
بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
digger
U
بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
family size
U
تعداد افراد خانواده
mismatch
U
دفاع بازیگر کوتاه قد در برابرحریف بلند
strikers
U
توپ زن هنگام دفاع از میله
striker
U
توپ زن هنگام دفاع از میله
short side
U
خط بازیگران با تعداد کمتری بازیگر دهانه دروازه
yardage
U
تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
scorecard
U
کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف
scorecards
U
کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف
delayed penalty
U
چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
controvrsism
U
روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
constant
U
فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constants
U
فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
barristers
U
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
barrister
U
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
repeat
U
ثباتی که تعداد دفعاتی که یک تابع یا کاری تکرارشده است را نگه می دارد
repeats
U
ثباتی که تعداد دفعاتی که یک تابع یا کاری تکرارشده است را نگه می دارد
gallonage
U
فرفیت چیزی بر حسب گالن تعداد گالنی که فرفی گنجایش دارد
sequences
U
تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
sequence
U
تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
one pocket billiard
U
بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
characterization
U
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
fixed point notation =
U
نمایش عدد که محل ارقام و نقط ه اعشاری را در کامپیوتر نگه می دارد تا بیشترین تعداد اعداد قابل مدیریت را محدود کند
refresh
U
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refreshed
U
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refreshes
U
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
send in
U
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stacks
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
private
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse
U
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
samisch variation
U
واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
double footed
U
بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
milestone
U
مرحله مهمی اززندگی
milestones
U
مرحله مهمی اززندگی
combinatorics
U
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
schleman defence
U
دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
russian defence
U
دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
radio button
U
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
It wasnt much of a dinner .
U
زیاد شام مهمی نبود
tune in
<idiom>
U
با چیز مهمی درارتباط بودن
It is pretty(fairly)second rate.
U
همچنین چیز مهمی نیست
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
zero hour
<idiom>
U
لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
sinecure
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecures
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
there is nothing in it
U
چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
roundest
U
تعداد تیر تعداد شلیک دور
round
U
تعداد تیر تعداد شلیک دور
quando acciderint
U
وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
oddest
U
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder
U
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd
U
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
minor border
U
حاشیه فرعی
[حاشیه کناری]
[این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
battery of tests
U
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
pans
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan-
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
bucket
U
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
buckets
U
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
defense
U
دفاع وزارت دفاع
one on one
U
دفاع یارگری دفاع تک به تک
self defense
U
دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
adept
U
ماهر
fine fingered
U
ماهر
skilled
U
ماهر
dextrous
U
ماهر
dexterous
U
ماهر
industrious
U
ماهر
skilful
U
ماهر
deft
U
ماهر
skillful
U
ماهر
skillful Šetc
U
ماهر
workmanly
U
ماهر
wieldy
U
ماهر
proficient
U
ماهر
adroit
<adj.>
U
ماهر
expert
U
ماهر
experts
U
ماهر
neat handed
U
ماهر
handier
U
ماهر
pert
U
ماهر
industrious
<adj.>
U
ماهر
diligent
<adj.>
U
ماهر
sedulous
<adj.>
U
ماهر
workmanlike
U
ماهر
studious
<adj.>
U
ماهر
light footed
U
ماهر
handiest
U
ماهر
handy
U
ماهر
knacky
U
ماهر
hardworking
<adj.>
U
ماهر
assiduous
<adj.>
U
ماهر
light handed
U
ماهر
he was neat
U
ماهر
great-
U
متعدد ماهر
craftsman
U
کارگر ماهر
scientail
U
ماهر علمی
skilled worker
U
کارگر ماهر
semi skilled
U
نیمه ماهر
journeyman
U
کارگر ماهر
articulating
U
ماهر در صحبت
flunkys
U
غیر ماهر
qualify
U
ماهر شدن
slickest
U
ماهر صاف
light foot
U
ماهر تردست
marksman
U
تیرانداز ماهر
shotmaker
U
شوت زن ماهر
cunning
U
ماهر زیرکی
understanding
U
مطلع ماهر
expert gunner
U
توپچی ماهر
sharpshooter
U
تیرانداز ماهر
semiskilled
U
نیمه ماهر
skilled labour
U
کارگر ماهر
slick
U
ماهر صاف
flunky
U
غیر ماهر
great
U
متعدد ماهر
nattiest
U
پاکیزه ماهر
marksmen
U
تیرانداز ماهر
jimmy
U
ماهر دیلم
jimmies
U
ماهر دیلم
versant
U
ماهر واستاد
natty
U
پاکیزه ماهر
skilled
U
ماهر و باتجربه
master
U
ماهر شدن
mastered
U
ماهر شدن
tactical
U
ماهر ماهرانه
masters
U
ماهر شدن
tactically
U
ماهر ماهرانه
understandings
U
مطلع ماهر
journeymen
U
کارگر ماهر
articulates
U
ماهر در صحبت
articulate
U
ماهر در صحبت
craftsmen
U
کارگر ماهر
flunkey
U
غیر ماهر
flunkeys
U
غیر ماهر
greatest
U
متعدد ماهر
water dog
U
شناگر ماهر
flunkies
U
غیر ماهر
nattier
U
پاکیزه ماهر
qualifies
U
ماهر شدن
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
shot
U
تیراندازی تیرانداز ماهر
reinsman
U
سوار کار ماهر
mastered
U
ماهر شدن در چیزی
building craftsman
U
کارگر ماهر ساختمانی
ace
U
خلبان ماهر و متهور
masters
U
ماهر شدن در چیزی
shots
U
تیراندازی تیرانداز ماهر
skillful weaver
U
بافنده ماهر و خبره
aces
U
خلبان ماهر و متهور
semi skilled worker
U
کارگر نیمه ماهر
figure skater
U
اسکیت باز ماهر
snipers
U
تیرانداز ماهر تفنگ
sniper
U
تیرانداز ماهر تفنگ
navvy
U
کارگر غیر ماهر
navvies
U
کارگر غیر ماهر
qualified
U
صلاحیت دار ماهر
master
U
ماهر شدن در چیزی
unskilled worker
U
کارگر غیر ماهر
marksman
U
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
gift of the gab
<idiom>
U
درصحبت کردن ماهر بودن
toxophilite
U
تیرانداز ماهر با تیر و کمان
digger
U
پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
orion
U
منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
streetwise
U
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
stickhandler
U
شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
mudder
U
اسب ماهر در مسیر خیس وگلی
unskilled labor
U
نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
U
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
enlisted personnel
U
افراد
troop
U
افراد
trooping
U
افراد
men
U
افراد
personnel
U
افراد
trooped
U
افراد
enlistedman
U
افراد
roughrider
U
سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
demolition derby
U
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
punters
U
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
punter
U
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
enlisted personnel
U
طبقه افراد
personnel status
U
وضع افراد
head counts
U
جمع افراد
roll call
U
نامیدن افراد
withindoors
U
افراد داخل
liberty men
U
افراد مرخصی
head count
U
جمع افراد
packed out
پر و مملو از افراد
filler personnel
U
افراد جایگزینی
top-level
U
افراد عالیرتبه
service club
U
باشگاه افراد
platoons
U
جوخهء افراد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com