English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
irreclaimable U بازیافت نکردنی درست نشدنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inconvincible U اقناع نکردنی شخص متقاعد نشدنی
incorrigible U بهبودی ناپذیر درست نشدنی
illmitable U محدود نکردنی محدود نشدنی
recvery U بازیافت
recovery U بازیافت
feedback U بازیافت
recoveries U بازیافت
file recovery U بازیافت فایل
recoveries U بهبودی بازیافت
recovery U بهبودی بازیافت
inconsumable U سوخته نشدنی تمام نشدنی
incondensable U خلاصه نشدنی تغلیظ نشدنی
insupressive U پامال نشدنی موقوف نشدنی
unappeasable U اقناع نشدنی راضی نشدنی
incorrodible U خورده نشدنی سائیده نشدنی
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unquestionable U رد نکردنی
irrecusable U رد نکردنی
inextricable U حل نکردنی
unquestioning U رد نکردنی
indecipherable U حل نکردنی
insuperable U برطرف نکردنی
unwarranted U توجیه نکردنی
indefeasible U لغو نکردنی
indefeasibility U لغو نکردنی
incogitable U درک نکردنی
indeclinable U پرهیز نکردنی
incomprehensible U درک نکردنی
irreprehensible U سرزنش نکردنی
impenetrable U درک نکردنی
inextinguishable U مستهلک نکردنی
unbelievable U باور نکردنی
irreproachable U سرزنش نکردنی
irreproachable U ملامت نکردنی
inconsumable U مصرف نکردنی
reproachless U ملامت نکردنی
indecipherable U کشف نکردنی
inexplicable U روشن نکردنی
inconceivable U تصور نکردنی
inviolable U غصب نکردنی
incredible U باور نکردنی
irreprovable U بی گناه رد نکردنی
inapplicable U تطبیق نکردنی
indefectible U عیب نکردنی
unwarrantable U توجیه نکردنی
irreprehensible U ملامت نکردنی
irrepealable U لغو نکردنی
irrepressible U جلوگیری نکردنی
irrepealable U فسخ نکردنی
reproachless U سرزنش نکردنی
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
fairy tale U داستان باور نکردنی
to be left in disbelief <idiom> U باور نکردنی بودن
irrepleviable U رفع توقیف نکردنی
irreplevisable U رفع توقیف نکردنی
inadmissible U ناپسندیده تصدیق نکردنی
fairy tales U داستان باور نکردنی
intangible U بغرنج درک نکردنی
flattest U ثابت یا تغییر نکردنی
flat U ثابت یا تغییر نکردنی
imperceptible U نفهمیدنی درک نکردنی
indivertible U انحراف نا پذیر منحرف نکردنی
indefensible U غیرقابل اعتذار تصدیق نکردنی
inextensible U بسط نا پذیر منقرض نکردنی
inexpugnable U حمله نا پذیر منقرض نکردنی
inexpiable U مرمت ناپذیر جبران نکردنی
inconceivable U غیر قابل ادراک باور نکردنی
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
assoil U اصل تغییر نکردنی مجموع یا حاصل ضرب بخشیدن
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
indissoluble U حل نشدنی
insolvable U حل نشدنی
irresolvable U حل نشدنی
insoluble U حل نشدنی
irresoluble U اب نشدنی
infeasible U نشدنی
indissoluble U اب نشدنی
inexecutable <adj.> U نشدنی
impalpability U حس نشدنی
impracticable <adj.> U نشدنی
inextricable U حل نشدنی
indiminishable U کم نشدنی
impractical U نشدنی
unfeasible <adj.> U نشدنی
inductile U خم نشدنی
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
insolubility U حل نشدنی ناگذاری
insatiate U سیر نشدنی
infrangible U خرد نشدنی
infusible U گداخته نشدنی
irrelievable U رها نشدنی
insolubly U بطور حل نشدنی
indigestive U هضم نشدنی
insatiability U اقناع نشدنی
irrefragable U تسلیم نشدنی
inextinguishable U خاموش نشدنی
infintesimal U جزخرد نشدنی
insatiable U سیر نشدنی
unerring U اشتباه نشدنی
unforgettable U فراموش نشدنی
indefectible U خراب نشدنی
imperishable U فاسد نشدنی
insatiably U سیر نشدنی
quenchless U خاموش نشدنی
irremovable U معزول نشدنی
unprintable U چاپ نشدنی
irrepressible U خوابانده نشدنی
irrepressible U مطیع نشدنی
invincible U مغلوب نشدنی
inapplicable U اجرا نشدنی
of proof U سوراخ نشدنی
invisible U دیده نشدنی
inseparable U جدا نشدنی
indomitable U رام نشدنی
indiscernible U دیده نشدنی
invictive U مغلوب نشدنی
next to impossible U تقریبا نشدنی
intractile U کشیده نشدنی
insuppresible U موقوف نشدنی
never to be forgotten U فراموش نشدنی
never say die U رام نشدنی
unflappable U مایوس نشدنی
non-starters U کار نشدنی
nonrecurring U تجدید نشدنی
haunting U فراموش نشدنی
incalculable U شمرده نشدنی
irradicable U ریشه کن نشدنی
non-starter U کار نشدنی
insoluble U ماده حل نشدنی
indistributable U تقسیم نشدنی
ineligible U شامل نشدنی
unfailing U تمام نشدنی
indocile U رام نشدنی
imperceptible U دیده نشدنی
inexhaustibility U تهی نشدنی
irretractile U جمع نشدنی
incorruptible U فاسد نشدنی
impregnability U تسخیر نشدنی
implacability U ارام نشدنی
impierceable U سوراخ نشدنی
imperforable U سوراخ نشدنی
impalpable U لمس نشدنی
inexecutable <adj.> U انجام نشدنی
impracticable <adj.> U انجام نشدنی
immiscible U امیخته نشدنی
indefinably U توصیف نشدنی
immiscible U مخلوط نشدنی
insurmountable U بر طرف نشدنی
unfeasible <adj.> U انجام نشدنی
incommutable U سبک نشدنی
incognizable U شناخته نشدنی
incompressible U فشرده نشدنی
incodensable U منقبض نشدنی
irresuscitable U زنده نشدنی
inburnt U پاک نشدنی
inviolate U غصب نشدنی
irresoluble U رها نشدنی ول
ineffaceable U پاک نشدنی
impracticable U اجراء نشدنی
impenetrable U سوراخ نشدنی
impenetrable U داخل نشدنی
an impossible act U کار نشدنی
an inflexible rod of iron U میل خم نشدنی
inconvincible U ملزم نشدنی
indefeasibility U الغاء نشدنی
indecomposable U فاسد نشدنی
indeclinable U صرف نشدنی
inexorable U تسلیم نشدنی
indefeasible U الغاء نشدنی
inexorable U نرم نشدنی
intractable U رام نشدنی
illegibility U خوانده نشدنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com