English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
re examination U بازپرسی مجدد
re-examination U بازپرسی مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
cross-examination U بازپرسی
cross-examinations U بازپرسی
interrogation U بازپرسی
courts of inquiry U بازپرسی
court of inquiry U بازپرسی
interrogations U بازپرسی
examination U بازپرسی
examinations U بازپرسی
cross examination U بازپرسی
examined U بازپرسی کردن
interrogations U استنطاق بازپرسی
examining U بازپرسی کردن
interrogation U استنطاق بازپرسی
fishing expedition U بازپرسی قانونی
interrogation U بازپرسی بازجویی
interrogations U بازپرسی بازجویی
interrogating U بازپرسی کردن
interrogated U بازپرسی کردن
interrogate U بازپرسی کردن
examines U بازپرسی کردن
interrogates U بازپرسی کردن
examine U بازپرسی کردن
re-examines U دوباره بازپرسی کردن
re-examine U دوباره بازپرسی کردن
heckling U سخت بازپرسی کردن از
re-examined U دوباره بازپرسی کردن
re examine U دوباره بازپرسی کردن
re-examining U دوباره بازپرسی کردن
heckled U سخت بازپرسی کردن از
heckle U سخت بازپرسی کردن از
heckles U سخت بازپرسی کردن از
unquestioned U مورد بازپرسی قرار نگرفته
redirect U بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirected U بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirects U بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirecting U بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
debriefing U پسش اطلاعات کسب شده بوسیله کشتی یا هواپیما توجیه و بازپرسی از خلبانان بعد از شناسایی
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
furthering U مجدد
furthered U مجدد
furthermore U مجدد
reflorescence U مجدد
furthers U مجدد
renewed U مجدد
further U مجدد
further on U مجدد
seconds U مجدد
second U مجدد
seconded U مجدد
seconding U مجدد
recreation U خلق مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
reenlistment U سربازگیری مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
reeducation U تربیت مجدد
resale U حراج مجدد
reebtry U دخول مجدد
reebtry U ورود مجدد
redirection U راهنمایی مجدد
reorganization U تشکیلات مجدد
recurrences U رویدادن مجدد
recreations U خلق مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
rallied U اجتماع مجدد
rallies U اجتماع مجدد
rally U اجتماع مجدد
reorganization U سازماندهی مجدد
regeneracy U تولید مجدد
regelation U انجماد مجدد
reformat U فرمت مجدد
recount U شمارش مجدد
recounted U شمارش مجدد
recounting U شمارش مجدد
recounts U شمارش مجدد
revisit U ملاقات مجدد
revisited U ملاقات مجدد
revisits U ملاقات مجدد
reexport U صادرات مجدد
reentrance U دخول مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
reinfection U عفونت مجدد
restatement U بیان مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
re attachment U توقیف مجدد
after shrinkage U انقباض مجدد
reproductions U تولید مجدد
reproduction U تولید مجدد
re establishment U تاسیس مجدد
reactivation U فعالیت مجدد
remands U بازداشت مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
replenish U پرکردن مجدد
restatements U بیان مجدد
replenishing U تدارک مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
replenishes U تدارک مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
replenished U تدارک مجدد
replenished U پرکردن مجدد
replenish U تدارک مجدد
reallocation U تخصیص مجدد
remanding U بازداشت مجدد
reinforcement U وضع مجدد
recrystallization U تبلور مجدد
rededication U اهدا مجدد
rededication U تقدیم مجدد
reissuing U چاپ مجدد
reissues U چاپ مجدد
reissued U چاپ مجدد
reissue U چاپ مجدد
re claim U تقاضای مجدد
recoupment U کسب مجدد
reapparition U فهور مجدد
remanded U بازداشت مجدد
remand U بازداشت مجدد
recaption U توقیف مجدد
recompile U کامپایل مجدد
reconversion U گرایش مجدد
reconveyance U اعاده مجدد
reconviction U محکومیت مجدد
crossecheck U مقابله مجدد
reinsurance U بیمه مجدد
reorganised U تشکیلات مجدد
reloaded U پر کردن مجدد
restart U شروع مجدد
reload U پر کردن مجدد
resupply U اماد مجدد
resurgence U طغیان مجدد
redistribution U توزیع مجدد
repaint U رسم مجدد
redrew U رسم مجدد
redraws U رسم مجدد
redrawn U رسم مجدد
reloaded U بارکردن مجدد
reloading U پر کردن مجدد
revaluation U ارزیابی مجدد
revaluation U بهاگذاری مجدد
retrials U محاکمه مجدد
retrials U ازمایش مجدد
retrial U محاکمه مجدد
retrial U ازمایش مجدد
readjustments U سازگاری مجدد
readjustment U سازگاری مجدد
reloads U بارکردن مجدد
reloads U پر کردن مجدد
resorption U مکیدن مجدد
reloading U بارکردن مجدد
redrawing U رسم مجدد
redraw U رسم مجدد
rehearsals U تکرار مجدد
repayment U پرداخت مجدد
comeback U دستیابی مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
re-ran U نمایش مجدد
re-run U نمایش مجدد
re-running U نمایش مجدد
re-runs U نمایش مجدد
retake U گرفتن مجدد
retaken U گرفتن مجدد
retakes U گرفتن مجدد
retaking U گرفتن مجدد
re-election U انتخاب مجدد
reload U بارکردن مجدد
retread process U تعمیر مجدد
rehearsal U تکرار مجدد
regenerating U تولید مجدد
regenerates U تولید مجدد
regenerated U تولید مجدد
regenerate U تولید مجدد
rearrangements U ترتیب مجدد
rearrangement U ترتیب مجدد
retransmission U مخابره مجدد
retransmission U ارسال مجدد
reversion U ترجمه مجدد
re election U انتخاب مجدد
reorganised U سازماندهی مجدد
republication U انتشار مجدد
reshipment U حمل مجدد
reebtry U تملک مجدد
renegotiation U مذاکره مجدد
renascence U زندگی مجدد
resale U فروس مجدد
reoccur U فهور مجدد
remotion U حرکت مجدد
remarriage U ازدواج مجدد
rerun U اجرای مجدد
repayments U پرداخت مجدد
restoration U استقرار مجدد
reporduce U تولید مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
reorganizing U تشکیلات مجدد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com