Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
non destructive inspection
U
بازرسی غیر مخرب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
destructive
U
مخرب
wrecker
U
مخرب
suicidal
U
مخرب
fatal
U
مخرب
wreckers
U
مخرب
destroyers
U
مخرب
withering
U
مخرب
lethal
U
مخرب
destroyer
U
مخرب
wreakful
U
مخرب
wrackful
U
مخرب
bane
U
مخرب زندگی
destructive read out
U
بازخوانی مخرب
destructively
U
بطور مخرب
destructive operation
U
عملیات مخرب
destructive competition
U
رقابت مخرب
mortal
U
خونین مخرب
mortals
U
خونین مخرب
antisubmarine
U
مخرب زیردریایی
destructive read
U
خواندن مخرب
hun
U
مخرب تمدن المانی
over sulphation of battery
U
سولفاتی شدن مخرب
nondestructive storage
U
انباره غیر مخرب
nondestructive
U
خواندن غیر مخرب
inspector general
U
بازرسی بازرسی کل ارتش
osteomyelitis
U
التهاب موضعی و مخرب استخوان
ndro
U
ReadOut NonDstructive خواندن غیر مخرب
cancel check firing
U
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection
U
بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
examined
U
بازرسی
visits
U
بازرسی
inspection
U
بازرسی
examine
U
بازرسی
examining
U
بازرسی
visit
U
بازرسی
examinations
U
بازرسی
examination
U
بازرسی
examines
U
بازرسی
visited
U
بازرسی
inspectorship
U
بازرسی
cross examination
U
بازرسی
controllership
U
بازرسی
inspects
U
بازرسی
inspecting
U
بازرسی
inspected
U
بازرسی
inspect
U
بازرسی
examen
U
بازرسی
visitation
U
بازرسی
checks
U
بازرسی شد
visitations
U
بازرسی
controlling
U
بازرسی
survey
U
بازرسی
auditing
U
بازرسی
control
U
بازرسی
audited
U
بازرسی
audit
U
بازرسی
perambulation
U
بازرسی
surveys
U
بازرسی
audits
U
بازرسی
inquiries
U
بازرسی
check
U
بازرسی شد
checked
U
بازرسی شد
inquiry
U
بازرسی
surveyed
U
بازرسی
controls
U
بازرسی
auditing
U
بازرسی رسیدگی
unevaluated
<adj.>
U
بازرسی نشده
checkup
U
بازرسی کلی
board of inspection and survey
U
سازمان بازرسی
unexamined
<adj.>
U
بازرسی نشده
audits
U
بازرسی رسیدگی
surveys
U
بازرسی کردن
aircraft inspection
U
بازرسی هواپیما
audit
U
بازرسی رسیدگی
certificate of survey
U
گواهی بازرسی
unaudited
<adj.>
U
بازرسی نشده
cargo checking
U
بازرسی بار
check
U
بازرسی کردن
uninspected
<adj.>
U
بازرسی نشده
audited
U
بازرسی رسیدگی
certificate of inspection
U
گواهی بازرسی
unchecked
<adj.>
U
بازرسی نشده
check point
U
نقطه بازرسی
inspection certificate
U
گواهی بازرسی
to look over
U
بازرسی کردن
vidimus
U
بازرسی حساب
investigating committee
U
کمیته بازرسی
to rummage
U
بازرسی کردن
look over something
<idiom>
U
بازرسی کردن
committee of inquiry
U
کمیته بازرسی
inquiry documents
U
اسناد بازرسی
for
[your/our]
inspection
U
برای بازرسی
survey report
U
گزارش بازرسی
searcher warrant
U
اجازه بازرسی
inspectional
U
مربوط به بازرسی
surveyed
U
بازرسی کردن
to browse through
U
بازرسی کردن
jerque
U
بازرسی کشتی
magnetic inspection
U
بازرسی مغناطیسی
martitime survey
U
بازرسی دریائی
survey
U
بازرسی کردن
searches
U
بازرسی کردن
right of visit
U
حق بازرسی و تفتیش
scrutineer
U
بازرسی فنی
seach
U
بازرسی کردن
to search after
U
بازرسی کردن
identity check
U
بازرسی شناسنامه
examination
U
بازرسی معاینه
detection
U
بازیابی بازرسی
control
U
بازرسی کردن
identity control
U
بازرسی شناسنامه
inspection
U
بازرسی و بازبینی
search
U
تکاپو بازرسی
search
U
بازرسی کردن
searched
U
تکاپو بازرسی
examinations
U
بازرسی معاینه
searched
U
بازرسی کردن
controlling
U
بازرسی کردن
manholes
U
اطاقک بازرسی
examine
U
بازرسی کردن
examined
U
بازرسی کردن
controls
U
بازرسی کردن
examines
U
بازرسی کردن
examining
U
بازرسی کردن
probe
U
میله بازرسی
probed
U
میله بازرسی
probes
U
میله بازرسی
manhole
U
اطاقک بازرسی
searches
U
تکاپو بازرسی
inspecting
U
تحقیق بازرسی
inspecting
U
بازرسی کردن
checks
U
بازرسی کردن
inspect
U
بازرسی کردن
inspected
U
تحقیق بازرسی
inspected
U
بازرسی کردن
inspect
U
تحقیق بازرسی
unverified
<adj.>
U
بازرسی نشده
checked
U
بازرسی کردن
inspects
U
تحقیق بازرسی
inspects
U
بازرسی کردن
searchingly
U
تکاپو بازرسی
untested
<adj.>
U
بازرسی نشده
searchingly
U
بازرسی کردن
controlling
U
بازرسی نظارت جلوگیری
checked
U
امتحان کردن بازرسی
right of search
U
حق بازرسی کشتی در دریاها
controls
U
بازرسی نظارت جلوگیری
scrutineering
U
بازرسی فنی قایق
cargo checking
U
بازرسی کردن محمولات
censorial
U
مبنی بر بازرسی مطبوعات و
to pick over
U
بازرسی کردن و برگزیدن
checks
U
امتحان کردن بازرسی
privateer
U
فرمانده کشتی بازرسی
inspective
U
وابسته به تفتیش و بازرسی
contractor inspection system
U
سیستم بازرسی پیمانها
controllable
U
قابل ممیزی یا بازرسی
input control unit
U
واحد بازرسی ورودی
check
U
امتحان کردن بازرسی
he was appointed to inspect it
U
مامور شد ان را بازرسی کند
cwe
U
ترخیص بدون بازرسی
domiciliary visit
U
بازرسی خانه شخص
cleared without examination
U
ترخیص بدون بازرسی
personnel monitoring
U
بازرسی بدنی از افراد
search warrant
U
حکم بازرسی و ورود
search warrants
U
حکم بازرسی و ورود
control
U
بازرسی نظارت جلوگیری
check sweeping
U
بازرسی مین روبی
location survey
U
بازرسی در جای اجناس درانبار
espy
U
جاسوس بودن بازرسی کردن
espies
U
جاسوس بودن بازرسی کردن
espied
U
جاسوس بودن بازرسی کردن
g man
U
نماینده مخصوص دایره بازرسی
espying
U
جاسوس بودن بازرسی کردن
test
U
شهادت گواهی بازرسی کردن
tested
U
شهادت گواهی بازرسی کردن
FBI
U
مخفف دفتر بازرسی فدرال
inspection gallery
U
دالان بازرسی گالری بازدید
tests
U
شهادت گواهی بازرسی کردن
helical scanning
U
بازرسی وتجسس مارپیچی با رادار
tech inspection
U
بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه
visitatorial
U
وابسته به یادارای اختیار بازرسی
visitations
U
اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
visitation
U
اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
borescope
U
ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
action letter
U
فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
geologize
U
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
board of inspection and survey
U
هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
weight and balance sheet
U
برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
interrogating
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
target approach point
U
اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
interrogated
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
check-points
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
The reporter was held at the checkpoint for several hours.
U
خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
interrogate
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
caveat emptor
U
یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
bench check
U
کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
quadratic quotient search
U
الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com