English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inspection U بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inspection gallery U دالان بازرسی گالری بازدید
control U بازرسی کردن
surveys U بازرسی کردن
checks U بازرسی کردن
searches U بازرسی کردن
surveyed U بازرسی کردن
examining U بازرسی کردن
check U بازرسی کردن
to rummage U بازرسی کردن
look over something <idiom> U بازرسی کردن
to browse through U بازرسی کردن
to search after U بازرسی کردن
searchingly U بازرسی کردن
controlling U بازرسی کردن
inspected U بازرسی کردن
search U بازرسی کردن
examined U بازرسی کردن
examines U بازرسی کردن
controls U بازرسی کردن
inspecting U بازرسی کردن
to look over U بازرسی کردن
checked U بازرسی کردن
examine U بازرسی کردن
seach U بازرسی کردن
inspects U بازرسی کردن
survey U بازرسی کردن
inspect U بازرسی کردن
searched U بازرسی کردن
to pick over U بازرسی کردن و برگزیدن
checks U امتحان کردن بازرسی
checked U امتحان کردن بازرسی
cargo checking U بازرسی کردن محمولات
check U امتحان کردن بازرسی
tests U شهادت گواهی بازرسی کردن
test U شهادت گواهی بازرسی کردن
espy U جاسوس بودن بازرسی کردن
espying U جاسوس بودن بازرسی کردن
espies U جاسوس بودن بازرسی کردن
tested U شهادت گواهی بازرسی کردن
espied U جاسوس بودن بازرسی کردن
look over U بازرسی کردن صرف نظر کردن
geologize U ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
inspector general U بازرسی بازرسی کل ارتش
interrogated U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
inspects U بازرسی کردن تفتیش کردن
sight U بازرسی کردن رویت کردن
inspecting U بازرسی کردن تفتیش کردن
examined U بازرسی کردن معاینه کردن
examining U بازرسی کردن معاینه کردن
inspected U بازرسی کردن تفتیش کردن
proctor U نظارت کردن بازرسی کردن
examines U بازرسی کردن معاینه کردن
inspect U بازرسی کردن تفتیش کردن
examine U بازرسی کردن معاینه کردن
sights U بازرسی کردن رویت کردن
check register U بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
cancel check firing U فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspects U بازرسی
auditing U بازرسی
visited U بازرسی
inspection U بازرسی
controllership U بازرسی
examined U بازرسی
visit U بازرسی
audit U بازرسی
perambulation U بازرسی
cross examination U بازرسی
examines U بازرسی
examen U بازرسی
surveyed U بازرسی
inquiries U بازرسی
surveys U بازرسی
audits U بازرسی
visitations U بازرسی
visitation U بازرسی
inspectorship U بازرسی
inquiry U بازرسی
examine U بازرسی
survey U بازرسی
checks U بازرسی شد
checked U بازرسی شد
examination U بازرسی
examinations U بازرسی
check U بازرسی شد
inspected U بازرسی
controlling U بازرسی
audited U بازرسی
examining U بازرسی
controls U بازرسی
inspect U بازرسی
visits U بازرسی
inspecting U بازرسی
control U بازرسی
martitime survey U بازرسی دریائی
searchingly U تکاپو بازرسی
manhole U اطاقک بازرسی
certificate of survey U گواهی بازرسی
board of inspection and survey U سازمان بازرسی
detection U بازیابی بازرسی
unchecked <adj.> U بازرسی نشده
unevaluated <adj.> U بازرسی نشده
unexamined <adj.> U بازرسی نشده
uninspected <adj.> U بازرسی نشده
untested <adj.> U بازرسی نشده
manholes U اطاقک بازرسی
certificate of inspection U گواهی بازرسی
searches U تکاپو بازرسی
check point U نقطه بازرسی
search U تکاپو بازرسی
for [your/our] inspection U برای بازرسی
identity control U بازرسی شناسنامه
identity check U بازرسی شناسنامه
inspection U بازرسی و بازبینی
searcher warrant U اجازه بازرسی
checkup U بازرسی کلی
jerque U بازرسی کشتی
audited U بازرسی رسیدگی
examinations U بازرسی معاینه
inspection certificate U گواهی بازرسی
audits U بازرسی رسیدگی
inspectional U مربوط به بازرسی
searched U تکاپو بازرسی
examination U بازرسی معاینه
vidimus U بازرسی حساب
auditing U بازرسی رسیدگی
audit U بازرسی رسیدگی
unaudited <adj.> U بازرسی نشده
unverified <adj.> U بازرسی نشده
inspected U تحقیق بازرسی
investigating committee U کمیته بازرسی
probed U میله بازرسی
survey report U گزارش بازرسی
scrutineer U بازرسی فنی
magnetic inspection U بازرسی مغناطیسی
inspects U تحقیق بازرسی
committee of inquiry U کمیته بازرسی
inspecting U تحقیق بازرسی
right of visit U حق بازرسی و تفتیش
probes U میله بازرسی
probe U میله بازرسی
cargo checking U بازرسی بار
inspect U تحقیق بازرسی
inquiry documents U اسناد بازرسی
aircraft inspection U بازرسی هواپیما
contractor inspection system U سیستم بازرسی پیمانها
input control unit U واحد بازرسی ورودی
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
search warrant U حکم بازرسی و ورود
search warrants U حکم بازرسی و ورود
he was appointed to inspect it U مامور شد ان را بازرسی کند
cleared without examination U ترخیص بدون بازرسی
control U بازرسی نظارت جلوگیری
scrutineering U بازرسی فنی قایق
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
cwe U ترخیص بدون بازرسی
personnel monitoring U بازرسی بدنی از افراد
domiciliary visit U بازرسی خانه شخص
censorial U مبنی بر بازرسی مطبوعات و
right of search U حق بازرسی کشتی در دریاها
check sweeping U بازرسی مین روبی
non destructive inspection U بازرسی غیر مخرب
controllable U قابل ممیزی یا بازرسی
inspective U وابسته به تفتیش و بازرسی
privateer U فرمانده کشتی بازرسی
tech inspection U بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه
g man U نماینده مخصوص دایره بازرسی
location survey U بازرسی در جای اجناس درانبار
FBI U مخفف دفتر بازرسی فدرال
helical scanning U بازرسی وتجسس مارپیچی با رادار
visitatorial U وابسته به یادارای اختیار بازرسی
board of inspection and survey U هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
visitation U اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
weight and balance sheet U برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
action letter U فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
visitations U اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
borescope U ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
check-points U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
target approach point U اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
The reporter was held at the checkpoint for several hours. U خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
checkpoints U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
caveat emptor U یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
bench check U کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
physical inspection U بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
quadratic quotient search U الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
check firing U فرمان اتش بس موقت برای بازرسی مانع اتش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com