English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
diminishing returns U بازده کاهش یابنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
work decrement U کاهش بازده کار
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
discoverer U یابنده
discoverers U یابنده
finder U یابنده
getter U یابنده
detectors U یابنده
detector U یابنده
trover U یابنده
stretchers U بسط یابنده
finder U یابنده فایندر
stretcher U بسط یابنده
ameliorative U بهبود یابنده
intuent U با فراست یابنده
viewfinder adjustment keys دکمه یابنده هدف
who seeks will find U جوینده یابنده است
circulative U انتشار دهنده یا یابنده
pointers U سگ شکاری یابنده شکار
pointer U سگ شکاری یابنده شکار
impedance unbalance finder U دستگاه یابنده امپدانس نامتعادل
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
remittent U تخفیف یابنده موقتا تسکین دهنده
decrease U کاهش دادن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
bimestrial U هر دوماه یکبار دوماه ادامه یابنده
low yield U بازده کم
out put U بازده
outturn U بازده
feedback U بازده
efficiency U بازده
high yield U پر بازده
outputs U بازده
return U بازده
yield U بازده
returns U بازده
output U بازده
returning U بازده
returned U بازده
yielded U بازده
revenue U بازده
yields U بازده
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
injection efficiency U بازده تزریق
low productivity U بازده پائین
average efficiency U بازده متوسط
ideal efficiency U بازده ایده ال
payouts U بازده سیستم
payout U بازده سیستم
lamp bulb efficiency U بازده لامپ
luminosity U بازده روشنایی
output per head U بازده سرانه
net yield U بازده خالص
motor efficiency U بازده موتور
mechanical efficiency U بازده مکانیکی
high yielding farms U با بازده زیاد
high yielding farms U مزارع پر بازده
high yield U با بازده زیاد
efficiency of rectification U بازده یکسوکنندگی
earning yield U بازده عواید
real time U بازده فوری
diminishing returns U بازده نزولی
diminishing return U بازده نزولی
decreasing return U بازده نزولی
cardiac output U بازده قلبی
conversion efficiency U بازده تبدیل
constant return U بازده ثابت
commercial efficiency U بازده صنعتی
current yield U بازده جاری
emission efficiency U بازده کاتد
average return U بازده متوسط
gross yield U بازده ناخالص
generator efficiency U بازده مولد
fission to yield ratio U بازده اتمی
average yield U بازده متوسط
fair return U بازده منصفانه
farm yields U بازده کشاورزی
farm yields U بازده مزرعه
fair return U بازده عادلانه
energy gain U بازده انرژی
combustion efficiency U بازده احتراق
overall efficiency U بازده کلی
yield U بازده انفجار
redemption yield U بازده خرید
return of capital U بازده سرمایه
efficiency U بازده سودمندی
yielded U بازده انفجار
yields U بازده انفجار
yield of capital U بازده سرمایه
volumetric efficiency U بازده حجمی
turn over U محصول بازده
sustained yield U بازده مستمر
sustained yield U بازده پیوسته
rectifier efficiency U بازده یکسوکننده
transformer efficiency U بازده مبدل
rate of return U نرخ بازده
quantum yield U بازده کوانتایی
return [on something] U نرخ بازده
law of increasing return U قانون بازده فزاینده
hurdle rate of return U کمترین نرخ بازده
yield of invested capital U بازده سرمایه گذاری
energy efficiency U بازده انرژی لومینسانس
hurdle rate of return U نرخ بازده لازم
payloads U بازده خودرو یا دستگاه
current ratio of transformer U بازده شدتی مبدل
payloads U بازده حمل بارخودرو
payload U بازده خودرو یا دستگاه
payload U بازده حمل بارخودرو
by product recovery U بازده محصولات فرعی
real time U بازده بلادرنگ بی درنگ
average net return U بازده خالص متوسط
ampere hour efficiency of storage batter U بازده باتری انبارهای
law of diminishing returns U قانون کاهندگی بازده
law of diminishing return U قانون بازده نزولی
efficiency U فعالیت مفید بازده
law of increasing return U قانون بازده صعودی
internal rate of return U نرخ بازده داخلی
return to scale U بازده نسبت به مقیاس
margin land U حد نهایی بازده زمین
marginal return of capital U بازده نهائی سرمایه
margine efficiency of capital U بازده نهایی سرمایه
net rate of return U نرخ بازده خالص
private rate of return U نرخ بازده خصوصی
social rate of return U نرخ بازده اجتماعی
gross rate of return U نرخ بازده ناخالص
increasing marginal return U بازده نهائی فزاینده
normal rate of return U نرخ بازده متعارف
increasing returns to scale U بازده فزاینده نسبت به مقیاس
arresting system payout U بازده سیستم مهار هواپیما
available payload U بازده قابل استفاده وسیله
margin efficiency of investment U بازده نهایی سرمایه گذاری
automatic gain control U کنترل بازده بطور خودکار
yield of bonds U نرخ بازده اوراق قرضه
constant return to scale U بازده ثابت نسبت به مقیاس
performances U کار وسیله یادستگاه بازده عمل
The return on the bonds amounts to ... U مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
performance U کار وسیله یادستگاه بازده عمل
crystal frequency changer efficiency U بازده بلور تغییر دهنده بسامد
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
to get a good return on an investment U بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
scaling law U فرمول محاسله بازده بمب اتمی در هر فاصله
component efficiency U میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
margin land U حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
betterment U خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
subrtraction U کاهش
slowdown U کاهش
slow down U کاهش
subraction U کاهش
abatement U کاهش
reduce/enlarge U کاهش
concession U کاهش
slowdowns U کاهش
depreciatory U کاهش
imminution U کاهش
decrement U کاهش
degression U کاهش
attenuation U کاهش
scale down U کاهش
diminution U کاهش
shrinkage U کاهش
rebates U کاهش
reduction U کاهش
falling-off U کاهش
falling off U کاهش
devaluation U کاهش
acceptance U کاهش
deduction U کاهش
decrease U کاهش
damp U کاهش
dampers U کاهش
dampest U کاهش
acceptances U کاهش
relief U کاهش
spoil U کاهش
spoiling U کاهش
spoils U کاهش
reductions U کاهش
wastage U کاهش
downturn U کاهش
downturns U کاهش
decline U کاهش
declined U کاهش
subtraction U کاهش
decreased U کاهش
declines U کاهش
declining U کاهش
decreases U کاهش
spoiled U کاهش
rebate U کاهش
mitigation U کاهش
wane U کاهش یافتن
waned U کاهش یافتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com