Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reflective
U
بازتابنده منعکس سازنده
reflectional
U
بازتابنده منعکس سازنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pertubative
U
اشفته سازنده مضطرب سازنده
reflectors
U
بازتابنده
tamper
U
بازتابنده
reflector
U
بازتابنده
reflecting nebulas
U
ابرهای بازتابنده
repeller
U
الکترد بازتابنده
reflectors
U
الکترد بازتابنده
reflexive
U
بازتابنده انعکاسی
reflector
U
الکترد بازتابنده
reflector buoy
U
بویه بازتابنده
reflecterize
U
مجهز به بازتابنده کردن
reflectorize
U
مجهز به بازتابنده کردن
corner reflector antenna
U
انتن با بازتابنده گوشه دار
lobe
U
یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
lobes
U
یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
baffle
U
منعکس
baffled
U
منعکس
reflected
U
منعکس
baffles
U
منعکس
baffling
U
منعکس
resounds
U
منعکس کردن
ring with
U
منعکس کردن
resounded
U
منعکس کردن
resound
U
منعکس کردن
reactive
U
منعکس شونده
reflects
U
منعکس شدن
reflecting
U
منعکس شدن
reflect
U
منعکس شدن
reflector
U
منعکس کننده
reflectors
U
منعکس کننده
image
U
منعکس کردن
images
U
منعکس کردن
baffle
U
صفحه منعکس کننده
baffling
U
صفحه منعکس کننده
baffles
U
صفحه منعکس کننده
reecho
U
دوبار منعکس شدن
re echo
U
دوباره منعکس شدن
baffled
U
صفحه منعکس کننده
barrel reflector
U
منعکس کننده لوله
reflectively
U
بطور منعکس شونده
abat voix
U
منعکس کننده صدا
indirect lighting
U
نور منعکس شده
reflected binary code
U
رمز دودویی منعکس شده
relucent
U
منعکس کننده نور متشعشع
mirror
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
thermocline
U
لایه منعکس کننده صوت در اب دریا
periscopes
U
منعکس کننده نور دریچه دید
periscope
U
منعکس کننده نور دریچه دید
mirrors
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
deep scattering layer
U
لایههای منعکس کننده عمق دریا
catoptric
U
وابسته به ایینه ونور منعکس شده
balloon reflector
U
بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
barrel reflector
U
منعکس کننده وضع داخل لوله
camera lucida
U
دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
camera lucida
U
[ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
rebound
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
abat-voix
U
[قبه یا سایبان که صدا را در پشت و بالای سکوی خطابه منعکس می کند.]
background
U
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
backgrounds
U
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
fomative
U
سازنده
manufacturer
U
سازنده
producer
U
سازنده
compositor
U
سازنده
compositors
U
سازنده
wright
U
سازنده
manufacturers
U
سازنده
producers
U
سازنده
concoctor
U
سازنده
component
U
سازنده
components
U
سازنده
fabricant
U
سازنده
fabricator
U
سازنده
constituents
U
سازنده
constituent
U
سازنده
constructor
U
سازنده
builder
U
سازنده
constructive
U
سازنده
builders
U
سازنده
instrumentalist
U
سازنده
instrumentalists
U
سازنده
makers
U
سازنده
maker
U
سازنده
refrigerative
U
خنک سازنده
presentive
U
مجسم سازنده
vitiator
U
تباه سازنده
procreator
U
موجد سازنده
elucidatory
U
روشن سازنده
purificative
U
پا سازنده تطهیری
deific
U
خدا سازنده
depletive
U
تهی سازنده
qualificatory
U
محدود سازنده
dispossessor
U
بی بهره سازنده
dissipative
U
پراکنده سازنده
distractive
U
پریشان سازنده
coordinative
U
متناسب سازنده
fabricator
U
سازنده وسایل
subjugator
U
مطیع سازنده
separative
U
جدا سازنده
sonneteer
U
سازنده غزل
irradiative
U
روشن سازنده
lutist
U
سازنده عود
interceptive
U
جدا سازنده
manifestative
U
اشکار سازنده
spoiler
U
فاسد سازنده
manufacturer's agent
U
نماینده سازنده
supersessive
U
لغو سازنده
suppressive
U
موقوف سازنده
suppressor
U
موقوف سازنده
incorporator
U
یکی سازنده
manufacturers' agent
U
نماینده سازنده
melodist
U
سازنده ملودی
renovator
U
باز نو سازنده
film developer
U
سازنده فیلم
refrigrative
U
خنک سازنده
inveigler
U
گمراه سازنده
lubricates
U
روان سازنده
factors
U
سازنده فاکتور
assuror
U
مطمئن سازنده
assurer
U
مطمئن سازنده
qualifier
U
ملایم سازنده
alterative
U
دگرگون سازنده
qualifiers
U
ملایم سازنده
lubricant
U
روان سازنده
ingredient
U
عنصر سازنده
composers
U
سازنده مصنف
ingredients
U
عنصر سازنده
lubricated
U
روان سازنده
procreation
U
سازنده زایش
lubricating
U
روان سازنده
restrictive
U
محدود سازنده
lubricate
U
روان سازنده
builders
U
موسس سازنده
factor
U
سازنده فاکتور
builder
U
موسس سازنده
components
U
جزء سازنده
component
U
جزء سازنده
computer manufacturer
U
سازنده کامپیوتر
enslaver
U
بنده سازنده
lubricants
U
روان سازنده
composer
U
سازنده مصنف
loathful
U
دافع بیرغبت سازنده
compositions
U
نسبت اجزاء سازنده
composition
U
نسبت اجزای سازنده
composition
U
نسبت اجزاء سازنده
procurer
U
فراهم سازنده جاکش
producer advertising
U
تبلیغ توسط سازنده
formative
U
ترکیب کننده سازنده
mitigatory
U
سبک سازنده مخفف
paper stainer
U
سازنده کاغذهای دیواری
purificatory
U
پاک سازنده تطهیری
metrist
U
سازنده نظم وشعر
manufacturer's software
U
نرم افزار سازنده
compositions
U
نسبت اجزای سازنده
elucidative
U
تفسیری روشن سازنده
toyer
U
سازنده اسباب بازی
boilermaker
U
سازنده دیگ بخار
wright
U
کارگر سازنده نجار
diallist
U
سازنده ساعت افتابی
ceramicist
U
سازنده فروف سفالین
ceramist
U
سازنده فروف سفالین
boiler maker
U
سازنده دیگ بخار
original equipment manufacturer
U
سازنده تجهیزات اصلی
manufacturers
U
تولید کننده سازنده
indican
U
ماده سازنده نیل
manufacturer
U
تولید کننده سازنده
ideologue
U
سازنده ایده ئولوژی
humiliating
U
پست سازنده خفیف کننده
spoilsman
U
تباه کننده فاسد سازنده
wet cooper
U
سازنده چلیک برای مایعات
self discharging
U
ازاد سازنده نفس خود
detonating
U
محترق شونده منفجر سازنده
humiliatingly
U
پست سازنده خفیف کننده
illusory
U
گمراه کننده مشتبه سازنده
pictorial
U
تصویر نما مجسم سازنده
illusive
U
گمراه کننده مشتبه سازنده
producer
U
عمل اورنده سازنده باراورنده
producers
U
عمل اورنده سازنده باراورنده
assimilator
U
تحلیل برنده همانند سازنده
honeywell
U
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
mitigative
U
سبک سازنده تخفیف دهنده
carver
U
قلم سنگ تراشی سازنده
data general corporation
U
سازنده سیستمهای مینی کامپیوتر
unisys
U
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
perversive
U
گمراه کننده منحرف سازنده
pastoralist
U
سازنده شعرهای روستایی چوپان
flag waver
U
مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
Dec
U
یک سازنده بزرگ سیستمهای مینی کامپیوتر
digital equipment corporation
U
سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
borland international
U
یک شرکت سازنده نرم افزارهای ریزکامپیوتر
dry cooper
U
سازنده چلیک برای خشکه بار
motorola
U
سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
control data corporation
U
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری cyber
delineascope
U
پرژکتور منعکس کننده عکس در روی یک پرده پرژکتوراگراندیسمان عکس
chaff
U
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
smokescreen
U
عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
leukosis
U
زیاد شدن بافتهای سازنده گویچههای سفید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com