Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (27 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
burden
U
بار کردن به اندازه فرفیت
burdens
U
بار کردن به اندازه فرفیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
carload shipment
U
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
bytes
U
اندازه فرفیت ذخیره داده نوار مغناطیسی
byte
U
اندازه فرفیت ذخیره داده نوار مغناطیسی
capacitance bridge
U
نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
kb
U
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
Kbyte
U
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
kilos
U
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilo
U
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
throughput capacity
U
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
berthing capacity
U
فرفیت تخلیه بار لنگرگاه فرفیت اسکله
processor
U
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
valence
U
واحد فرفیت فرفیت شیمیایی
opportune lift
U
فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
angle
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it.
<proverb>
U
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup
U
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typefaces
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
wheel load
U
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
analogue
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter
U
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
shoots
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoot
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
grid anode capacity
U
فرفیت بین شبکه و اند فرفیت بین شبکه و پلاک
sizes
U
به اندازه کردن
size
U
به اندازه کردن
to take measures
U
اندازه گیری کردن
gauge=gage
U
اندازه کردن اشل
superpurgation
U
بی اندازه ازکار کردن
to a agarment to the body
U
جامهای را اندازه تن کردن
measure
U
اندازه گیری کردن
vary infinitely
U
بی اندازه تغییر کردن
gage
U
اندازه وسیله اندازه گیری
gage
U
اندازه گیر اندازه گرفتن
size
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
to set a
U
اندازه گرفتن باطل کردن
stack up
U
جمع کردن اندازه گرفتن
margins
U
مشخص کردن اندازه و حاشیه
to fit
U
برازاندن
[اندازه کردن]
جامه
margin
U
مشخص کردن اندازه و حاشیه
to overexert
U
خود را بیش از اندازه خسته کردن
meters
U
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
to set measures to anything
U
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
meter
U
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
live up to one's income
U
به اندازه درامد خود خرج کردن
metres
U
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
to fit a dress on somebody
U
جامه ای را برای کسی اندازه کردن
metre
U
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
quantize
U
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
minimise
U
کوچک کردن پنجره برنامه به اندازه یک نشانه
overwind
U
بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن
measure
U
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
meter
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metre
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metres
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meters
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
leave (let) well enough alone
<idiom>
U
دل خوش کردن به چیزی که به اندازه کافی خوب است
size
U
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
sizes
U
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
backbone
U
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
backbones
U
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
halving adjustment
U
تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
batch
U
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batches
U
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
doubled up
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
gauge
U
اندازه اندازه گیر
gauges
U
اندازه اندازه گیر
gauged
U
اندازه اندازه گیر
bottoming reamer
U
وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
stream gaging
U
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
measuring converter
U
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
moment of momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
volume capacity
U
فرفیت
incapacious
U
بی فرفیت
capacities
U
فرفیت
line capacitance
U
فرفیت خط
capacity
U
فرفیت
capacitance
U
فرفیت
span
U
فرفیت
lifting
U
فرفیت
volume
U
فرفیت
loads
U
فرفیت
tankage
U
فرفیت
load
U
فرفیت
volumes
U
فرفیت
lifted
U
فرفیت
spanned
U
فرفیت
contenting
U
فرفیت
spans
U
فرفیت
lift
U
فرفیت
content
U
فرفیت
spanning
U
فرفیت
valence
U
فرفیت
equipotential
U
هم فرفیت
loading
U
فرفیت
lifts
U
فرفیت
loading capacity
U
فرفیت
throughput
U
فرفیت
idle capacity
U
فرفیت بلااستفاده
capacitance of a conductor
U
فرفیت سیم
output
U
کارکرد فرفیت
outputs
U
کارکرد فرفیت
tonnage
U
فرفیت کشتی
antenna capacity
U
فرفیت انتن
useful load
U
فرفیت مفید
useful capacity
U
فرفیت مفید
transformer capacity
U
فرفیت ترانسفورماتور
loads
U
فرفیت بارگیری
valence electron
U
الکترون فرفیت
coil capacity
U
فرفیت بوبین
idle capacity
U
فرفیت بیکار
line charging capacity
U
فرفیت بارگیری خط
gross tonnage
U
فرفیت ناخالص به تن
body capacitance
U
فرفیت بدن
current capacity
U
فرفیت جریان
capacitance of a capacitor
U
فرفیت خازن
loading
U
فرفیت بارگیری
administrative capacity
U
فرفیت اداری
capacitance of a conducting body
U
فرفیت رسانا
work load
U
فرفیت کار
current capacity
U
فرفیت بار
drilling capacity
U
فرفیت حفاری
load
U
فرفیت بارگیری
field capacity
U
فرفیت نگهداری
output capacitance
U
فرفیت خروجی
heating capacity
U
فرفیت گرمایش
heat capacity
U
فرفیت گرمایی
heat capacity
U
فرفیت حرارتی
breaking capacity
U
فرفیت قطع
breaking capacity
U
فرفیت شکست
productive capacity
U
فرفیت تولیدی
productive capacity
U
فرفیت تولید
production capacity
U
فرفیت تولید
gross capacity
U
فرفیت ناویژه
pay load
U
فرفیت ترابری
excess capacity
U
فرفیت اضافی
expanded , capacity
U
توسعه فرفیت
distributed capacity
U
فرفیت منتشر
capacitance
U
فرفیت خازنی
capacitance
U
فرفیت الکتریکی
specific capacity
U
فرفیت مخصوص
ampere hour capacity
U
فرفیت باطری
holding capacity
U
فرفیت نگهداری
road capacity
U
فرفیت جاده
net tonnage
U
فرفیت خالص به تن
coupling capacity
U
فرفیت اتصالی
specific capacity
U
ضریب فرفیت
general heat capacity
U
فرفیت گرمایی کل
tax capacity
U
فرفیت مالیاتی
covalent bond
U
قید هم فرفیت
fcl
U
فرفیت پر کانتینر
milling capacity
U
فرفیت فرزکاری
vital capacity
U
فرفیت حیاتی
natural capacity
U
فرفیت طبیعی
buffer capacity
U
فرفیت بافر
design capacity
U
فرفیت طرح
permittance
U
فرفیت خازن
electrovalence
U
فرفیت الکتریکی
information capacity
U
فرفیت خبری
inductive capacity
U
فرفیت القائی
unused capacity
U
فرفیت بی کار
below capacity
U
زیر فرفیت
qualities
U
نوع فرفیت
electrovalency
U
فرفیت الکتریکی
quality
U
نوع فرفیت
univalent
U
دارای یک فرفیت
capacity range
U
حیطه فرفیت
refrigerant capacity
U
فرفیت سرمایی
overload
U
اضافه فرفیت
condenser capacity
U
فرفیت خازن
capacity of condenser
U
فرفیت خازن
localized capacity
U
فرفیت متمرکز
capacity of coil
U
فرفیت پیچک
bearing capacity
U
فرفیت تحمل
electrostatic capacity
U
فرفیت الکترواستاتیک
effective capacity
U
فرفیت موثر
load carring capacity
U
فرفیت باربری
deck load
U
فرفیت عرشه
load capacity
U
فرفیت بار
overloading
U
اضافه فرفیت
battery capacity
U
فرفیت باتری
electrostatic capacitive
U
فرفیت الکتروستاتیکی
storage capacity
U
فرفیت انباره
carrying capacity
U
فرفیت برد
input capacitance
U
فرفیت اولیه
input capacitance
U
فرفیت ورودی
injection capacity
U
فرفیت پاشش
injection capacity
U
فرفیت تزریق
load capacity
U
فرفیت باربری
beach capacity
U
فرفیت اسکله
deadweight
U
فرفیت کششی
beach capacity
U
فرفیت باراندازساحلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com