Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rated pay load
U
بار مفید نامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
illustrious
U
نامی
depravement
U
بد نامی
depravation
U
بد نامی
calumnies
U
بد نامی
ignominy
U
بد نامی
calumny
U
بد نامی
nominal diameter
U
قطر نامی
nominal frequency
U
فرکانس نامی
matronymic
U
مادر نامی
rated output
U
توان نامی
nominal length
U
طول نامی
rated fatigue limit
U
حد دوام نامی
allocated time
U
زمان نامی
rated value
U
مقدار نامی
famous
U
معروف نامی
design size
U
اندازه نامی
patronymic
U
پدر نامی
nominal size
U
اندازه نامی
to be called
U
به نامی خوانده شدن
traducement
U
بدنام سازی بد نامی
toponymic
U
وابسته به مکان نامی
maximum ratings
U
مقدار نامی حداکثر
frequency range
U
حیطه فرکانس نامی
frequency range
U
محدوده فرکانس نامی
motor rating
U
توان نامی موتور
impedance voltage
U
ولتاژاتصال کوتاه نامی
maximum current rating
U
جریان نامی حداکثر
anomia
U
زبان پریشی نامی
nominal bandwidth
U
پهنای باند نامی
cock a doodle doo
U
نامی که بچه بخروس میدهد
color anomia
U
زبان پریشی نامی رنگها
maximum load rating
U
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
heraclidae
U
اولادهرکول پهلوان نامی یونان
i sold it to one abdullah
U
به عبدالله نامی انرا فروختم
hosts
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosting
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosted
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hercules
U
پهلوان نامی اساطیریونان و روم
host
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
shaken
U
وابسته به شکسپیر شاعر نامی انگلیس
toponymy
U
ذکر اسامی نواحی مکان نامی
virgilian
U
به شیوه virgil شاعر نامی روم
the porch
U
رواق یا ایوان نامی اتن وشاگردانش بیشتربدانجامیرفتند
log in name
U
نامی که توسط ان سیستم کامپیوتر استفاده کننده را می شناسد
symbolic
U
نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
symbolically
U
نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
Glasgow School
U
[نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
symbolic i/o assignment
U
نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
rontgen
U
نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
koh i noor
U
کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
purpose-built
<adj.>
U
مفید
remedial
U
مفید
purposeful
<adj.>
U
مفید
practicable
<adj.>
U
مفید
purposive
<adj.>
U
مفید
suitable
<adj.>
U
مفید
benefactress
U
مفید
applicatory
<adj.>
U
مفید
helpful
<adj.>
U
مفید
proper
<adj.>
U
مفید
practical
<adj.>
U
مفید
functional
<adj.>
U
مفید
well off
U
مفید
handy
<adj.>
U
مفید
expedient
<adj.>
U
مفید
handy
[useful]
<adj.>
U
مفید
serviceable
<adj.>
U
مفید
utile
[archaic]
[useful]
<adj.>
U
مفید
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
مفید
valuable
<adj.>
U
مفید
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
U
مفید
convenient
<adj.>
U
مفید
profitable
U
مفید
beneficial
<adj.>
U
مفید
precise
U
مفید
significance
U
مفید
advantageous
<adj.>
U
مفید
useful
<adj.>
U
مفید
gainful
U
مفید
fruitful
U
مفید
effecting
U
مفید
effected
U
مفید
effect
U
مفید
effective
U
مفید
payload
U
بار مفید
payloads
U
بار مفید
profitably
<adv.>
U
بطور مفید
service load
U
بار مفید
salubrity
U
مفید بودن
advantage
U
مفید بودن
poniter
U
توصیه مفید
utility function
U
تابع مفید
utility program
U
برنامه مفید
utilizable discharge
U
بده مفید
utility
U
مفید بودن
serviceably
<adv.>
U
بطور مفید
useful capacity
U
فرفیت مفید
useful work
U
کار مفید
useful power
U
توان مفید
useful power
U
قدرت مفید
useful load
U
فرفیت مفید
useful load
U
بار مفید
useful life
U
عمر مفید
useable storage
U
ذخیره مفید
uses
U
مقدار مفید
use
U
مقدار مفید
effective depth
U
ارتفاع مفید
constructive
U
مفید ساختمانی
syllabus
U
خلاصه مفید
good
U
سودمند مفید
available magnification
U
بزرگنمایی مفید
effective capacity
U
گنجایش مفید
beneficially
<adv.>
U
بطور مفید
usefully
U
بطور مفید
helpfully
U
بطور مفید
brake horsepower
U
توان مفید
advantageaus
U
مفید باصرفه
stead
U
مفید بودن
active capacity
U
گنجایش مفید
syllabuses
U
خلاصه مفید
advantageously
U
بطور مفید
effective storage
U
گنجایش مفید
active storage
U
گنجایش مفید
lacanic
U
مختصر و مفید
big five
U
بیشتر باthe بزرگان پنجگانه . نامی است که در کنفرانس صلح پاریس 9191 به فرانسه امریکا
informative
U
حاوی اطلاعات مفید
availability
U
چیز مفید وسودمند
curtly
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
average available discharge
U
بده متوسط مفید
useable reservoir storage
U
گنجایش مفید مخزن
available storage capacity
U
گنجایش مفید مخزن
vail
U
بکارخوردن مفید بودن
payload space
U
فضای بار مفید
come in handy
<idiom>
U
اثبات مفید بودن
briefly
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
availability
U
شخص مفید دسترسی
application years
U
عمر مفید یک دستگاه
compendiously
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
efficiency
U
فعالیت مفید بازده
asset
U
چیز با ارزش و مفید
man friday
U
مستخدم یا یارخیلی مفید
abbreviating
U
مختصر یا مفید کردن
abbreviates
U
مختصر یا مفید کردن
abbreviate
U
مختصر یا مفید کردن
instrumental
U
مفید قابل استفاده
benefiting
U
احسان کردن مفید بودن
pay load
U
فرفیت مفید وسیله نقلیه
benefited
U
احسان کردن مفید بودن
benefit
U
احسان کردن مفید بودن
multocular
U
مختصر و مفید کوتاه و سودمند
to win one's spurs
U
بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
resource
U
گرافیکی که مفید هستند یا توسط چیزی استفاده می شوند
data aggregate
U
مجموعهای ازاقلام داده درون یک رکورد که نامی به ان داده شده است وبه صورت کلی به ان رجوع می گردد
graphic
U
زبان برنامه نویس کامپیوتر با دستورات توکار و مفید حین نمایش گرافیک
library
U
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
languages
U
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
libraries
U
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
language
U
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
controlled thermonuclear reaction
U
جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
ratings
U
توان نامی توان قدرت
rating
U
توان نامی توان قدرت
lifetimes
U
مدت زمانی که وسیلهای مفید است یا قدیمی نشده است
lifetime
U
مدت زمانی که وسیلهای مفید است یا قدیمی نشده است
stop
U
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopped
U
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopping
U
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stops
U
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
helped
U
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
help
U
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
helps
U
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
dp
U
پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
throughput
U
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
serviced
U
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service
U
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
utility
U
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
helps
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
hits
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
groupware
U
نرم افزاری که توسط گروهی از افراد استفاده میشود که به شبکه وصل اند و به آنها کمک میکند تا کار خاصی را انجام دهند. حاوی توابع مفید مثل پست الکترونیکی است که توسط تمام کاربران قابل دستیابی است
pragmatism
U
مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com