English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
overload U بار زیاد ازدیاد بار
overloaded U بار زیاد ازدیاد بار
overloads U بار زیاد ازدیاد بار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plethora U ازدیاد
proliferation U ازدیاد
augmentation U ازدیاد
increasable U قابل ازدیاد
hyperaesthesia U ازدیاد حساسیت
overvoltage U ازدیاد فشار
elongation U ازدیاد طول
hyperesthesia U ازدیاد حساسیت
hyperinsulinism U ازدیاد انسولین
magnetic elongation U ازدیاد طول مغناطیسی
unit elongation U ازدیاد طول ویژه
emmenagogue U داروهای ازدیاد قاعدگی
hyperglycemia U ازدیاد قند خون
extensometer U ازدیاد طول سنج
skyrocketing U ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocketed U ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocket U ازدیاد سریع قیمت وغیره
speedup U ازدیاد تولید یا سرعت وغیره
skyrockets U ازدیاد سریع قیمت وغیره
swelling pressure U فشار در اثر ازدیاد حجم
strains U دگروشی ازدیاد طول ویژه
hydrocephalus U ازدیاد غیر عادی مایع
strain U دگروشی ازدیاد طول ویژه
hydrocephaly U ازدیاد غیر عادی مایع
plethora U ازدیاد خون در یک نقطه افراط
hyperthyroid U ازدیاد فعالیت غذه درقی
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
frost hoil U ازدیاد حجم دراثر یخبندان بادکردگی
air hose coupling U دستگاه نشان دهنده ازدیاد باد
lymphocytosis U ازدیاد گلبولهای سفید یک هستهای خون
hypervitaminosis U ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
hydrocele U دچار ازدیاد فشارمایع در داخل بطنهای مغز
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
backed bow U کمان نوار پیچی شده برای ازدیاد مقاومت
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
underdistance U روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
malthusian theory of population U فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
hypermnesia U ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
in quantities U زیاد
widest U زیاد
over and above U زیاد
heavily U زیاد
superabundant U زیاد
very U زیاد
extensive U زیاد
populous U زیاد
wider U زیاد
greatly U زیاد
in excess U زیاد
profusely U زیاد
numerous U زیاد
late U زیاد
overmuch U زیاد
wide U زیاد
too much U زیاد
vastly U زیاد
extortionate U زیاد
extortionary U زیاد
large adv U زیاد
too U زیاد
to a large extent U زیاد
widely U زیاد
no end of U زیاد
many U زیاد
fulsome U زیاد
not a lettle U زیاد
greatest U زیاد
great- U زیاد
great U زیاد
outrageously U زیاد
rife U زیاد
intense U زیاد
mickle U زیاد
excessive U زیاد
much U زیاد
heartbreak U غم زیاد
mickle or muckle U زیاد
muckle U زیاد
copious U زیاد
effusively U زیاد
profoundly U زیاد
highly U زیاد
overly U زیاد
swingeing U زیاد
plaguily U زیاد
heart break U غم زیاد
plethoric U زیاد
thick U زیاد
glaring U زیاد
highs U زیاد
intensely U زیاد
egregiously U زیاد
highest U زیاد
quite a few <idiom> U زیاد
high U زیاد
ranksack U زیاد
thicker U زیاد
thickest U زیاد
immoderate U زیاد
immane U زیاد
intensively U زیاد
supererogatory U زیاد
for all the world U بی کم و زیاد
squeamishness U زیاد
squeamishly U زیاد
mortally U زیاد
tremendously U زیاد
hugely U زیاد
generous U زیاد
swarmed U دسته زیاد
prosternation U سستی زیاد
quaff U زیاد نوشیدن
overwrite U زیاد نوشتن
quaffed U زیاد نوشیدن
polymathy U دانش زیاد
multiplying U زیاد شدن
polyphagia U اشتهای زیاد
profuse of gilfts U زیاد بخشنده
profound interest U دلبستگی زیاد
abound زیاد بودن
pretentiously U با ادعای زیاد
polyuria U ادرار زیاد
swarms U دسته زیاد
mass casualties U تلفات زیاد
swarm U دسته زیاد
mass bombing U بمباران زیاد
pretentiousness U ادعایی زیاد
particularity U دقت زیاد
multiply U زیاد شدن
overvoltage U فشار زیاد
oodles U خیلی زیاد
overloaded U زیاد پر کردن
over ripe U زیاد رسیده
onding U بارندگی زیاد
torrid U زیاد گرم
over anxiety U دل واپسی زیاد
over anxious U زیاد دل واپس
overbusy U زیاد مشغول
overburdensome U زیاد سنگین
lots U خیلی زیاد
overloads U زیاد پر کردن
over blow U زیاد دمیدن
over confident U زیاد مطمئن
over issue U زیاد انتشاردادن
obstipation U یبوست زیاد
overload U زیاد پر کردن
overdrssed U زیاد اراسته
multiplies U زیاد شدن
heighten U زیاد کردن
heightened U زیاد کردن
heightening U زیاد کردن
prosternation U ضعف زیاد
heightens U زیاد کردن
multiplied U زیاد شدن
overstock U زیاد پر کردن
mort U مقدار زیاد
much rain U باران زیاد
musk cat U گریه زیاد
overrider U حق دلالی زیاد
overmoke U زیاد سیگارکشیدن
overlabour U زیاد کارکردن
overblown steel U فولاد با دم زیاد
h.f. U بسامد زیاد
carnosity U گوشت زیاد
high vacuum U خلاء زیاد
high spin U چرخش زیاد
consumedly U بطور زیاد
d. haste U شتاب زیاد
high pressure U فشار زیاد
high precison U دقت زیاد
dense ignorance U نادانی زیاد
high yield U با بازده زیاد
high yielding farms U با بازده زیاد
at a great penny worth U به بهای زیاد
at a great rat U بسرعت زیاد
at long intervals U بفواصل زیاد
augmenter U زیاد کننده
bad nip U تای زیاد
hyperemployment U اشتغال زیاد
boisterously U باصدای زیاد
hypercathexis U نیروگذاری زیاد
deprecation U افهاربیمیلی زیاد
desudation U عرق زیاد
fervidity U گرمی زیاد
fervidness U گرمی زیاد
finicality U خودارایی زیاد
floridly U با ارایش زیاد
frequent visiting U دیدنی زیاد
full tilt U باسرعت زیاد
furor U خشم زیاد
grnish U زیاد کردن
exuberantly U بفراوانی زیاد
exquisite taste U سلیقه زیاد
desudation U خوی زیاد
diaphoresis U عرق زیاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com