English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
base loading U بارگیری انجام شده در پایگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preload loading U بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
full U انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
fullest U انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
calculated U فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
calculate U فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
calculates U فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
wet storage U بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
unit loading U بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
search U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searched U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searches U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searchingly U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
back haul U بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
embarkation order U دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
combat loading U بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
endurance loading U بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
distributing U سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distributes U سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distribute U سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
aggregates U تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
queried U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
roll back U کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
queries U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
aggregate U تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
deployment operating base U پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
station list U فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
privacy U قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
language U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
languages U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
sql U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
structuring U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
dense index U اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
querying U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
QBE U زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
well deck U پل بارگیری
charging U بارگیری
shipping U بارگیری
burdening U بارگیری
material handling bridge U پل بارگیری
stowage U بارگیری
loading bridge U پل بارگیری
loading U بارگیری
load U بارگیری کردن
pallet U کفه بارگیری
load U بارگیری مهمات
bucket charging U بارگیری با سطل
plimsol mark U مارک بارگیری
bulk loading U بارگیری در مخازن
embarkation area U محوطه بارگیری
roll on/roll off U بارگیری- تخلیه
line charging capacity U فرفیت بارگیری خط
embarkation table U جدول بارگیری
download U بارگیری پایین
carburizing pot U فرف بارگیری
Loading and unloading. U بارگیری وتخلیه
roll-on/roll-off U بارگیری- تخلیه
loading U فرفیت بارگیری
aprons U محوطه بارگیری
charging wharf U اسکله بارگیری
loading bucket U سطل بارگیری
apron U محوطه بارگیری
stowage U بارگیری و باراندازی
commercial loading U بارگیری تجارتی
charging crane U جرثقیل بارگیری
charging car U واگن بارگیری
deadweight U تناژ بارگیری
charging berth U اسکله بارگیری
cargo net U تور بارگیری
well deck U عرشه بارگیری
loading chart U جدول بارگیری
load factor U ضریب بارگیری
pack saddle U زین بارگیری
pallete U کفه بارگیری
loading table U جدول بارگیری
loading station U ایستگاه بارگیری
stow U بارگیری کردن
loading time U زمان بارگیری
stowed U بارگیری کردن
ammunition loading line U خط بارگیری مهمات
magnetic loading U بارگیری مغناطیسی
quays U سکوی بارگیری
loading apron U نوار بارگیری
load lines U علایم بارگیری
loading diagram U دیاگرام بارگیری
loading facilities U وسایل بارگیری
accumulator charge U بارگیری اکومولاتور
on berth U ناوحاضربه بارگیری
loads U بارگیری مهمات
line charging current U جریان بارگیری خط
stowing U بارگیری کردن
point of loading U نقطه بارگیری
plimsol mark U علایم بارگیری
pallets U کفه بارگیری
loads U فرفیت بارگیری
loads U بارگیری کردن
loading site U محل بارگیری
loading point U نقطه بارگیری
frequency loading U بارگیری فرکانسی
loading rack U سکوی بارگیری
loading scale U مقیاس بارگیری
quay U سکوی بارگیری
loading site U سکوی بارگیری
stows U بارگیری کردن
load U فرفیت بارگیری
pre loading U بارگیری اولیه
pick up and delivery U بارگیری و تحویل
laden U بارگیری شده
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
tactical loading U بارگیری رزمی یا جنگی
embarkation table U جدول قابلیت بارگیری
stevedore U بارگیری وباراندازی کردن
stevedores U بارگیری وباراندازی کردن
actual obligated space U محل یا جا در بارگیری دریایی
commodity loading U بارگیری کالاهای مختلف
loading list U لیست بارگیری خودرو
charging side U محل بارگیری کوره
loading U بارگیری مهمات درهواپیما
commercial loading U بارگیری کالای تجارتی
ingot charging crane U جراثقال بارگیری شمش
initial program load U بارگیری برنامه اغازی
loading space U فضای قابل بارگیری
loading chart U طرح بارگیری هواپیما
horizontal loading U بارگیری افقی کشتیها
stevedore U متصدی بارگیری و تخلیه
charge and discharge U محل بارگیری و باراندازی
bulk loading U بارگیری مخزن به طور یک جا
cargo port U دریچه بارگیری ناو
cargo plan U طرح بارگیری ناو
loading plan U طرح بارگیری خودرو
stevedoring charges U هزینههای بارگیری وباراندازی
stevedores U متصدی بارگیری و تخلیه
shiping agent U کارگزار بارگیری کشتی
bulk load method U روش بارگیری با بارقوال
staging unit U یکان بارگیری کننده
stevedore U متصدی بارگیری و حمل و نقل
roll on roll off U روش بارگیری مستقیم ناو
loading ramp U راهروی شیب دار بارگیری
embarkation order U ترتیب سوار شدن یا بارگیری
free in and out U بدون هزینه تخلیه و بارگیری
reloadable control storage U انباره با کنترل بارگیری مجدد
fio U بدون هزینه تخلیه و بارگیری
shiping agent U حق العمل کار بارگیری کشتی
drayage U هزینه بارگیری وبار اندازی
railway end U پل سکوی بارگیری راه اهن
despatch money U جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
lift on U بارگیری کشتی توسط جرثقیل
laydays U ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lading U بارگیری عمل بار کردن
mutilation table U جدول راهنمای بارگیری خودروها
lay day U ایام بارگیری و باراندازی کشتی
p&d U delivery and up pick بارگیری و تحویل
lay day U روز بارگیری وباراندازی کشتی
palletetisation U درکفه بارگیری قرار دادن
lighterage U هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
port U شراب شیرین بارگیری کردن
stevedore U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedores U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedores U متصدی بارگیری و حمل و نقل
The ship is loading. U کشتی درحال بارگیری است
capacity load U حداکثر فرفیت بارگیری ناو
bridge plate U پل بین سکوی بارگیری وخودرو
bulk load method U روش استفاده از بارگیری قوال
accessorial services U خدمات بارگیری و تخلیه بار
drayage U چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
mutilation table U جدول بارگیری پیش بینی شده
loading U بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
pickup zone U منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
despatch money U پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
dispatch money U جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
portcall U درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
portcapacity U فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
entrucking table U جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com