English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
neglect U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglecting U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
neglecting U دیدبانی نکنید
neglects U دیدبانی نکنید
neglected U دیدبانی نکنید
neglect U دیدبانی نکنید
firing data U عناصر مربوط به تیراندازی
shots U گلوله تیراندازی شده
shot U گلوله تیراندازی شده
time fire U تیراندازی با گلوله زمانی
error U خطای تیراندازی انحراف گلوله ازمسیر
errors U خطای تیراندازی انحراف گلوله ازمسیر
sniper scope U دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
Dont spoil the child . U بچه را خراب نکنید (لوس نکنید )
spot U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spots U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scans U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
firing position U موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
display board U تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
combatant U یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatants U یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
firing range U برد تیراندازی مسافت تیراندازی
rifle clasp U نشان تیراندازی یا مدال تیراندازی
sensing U تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
trend U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trends U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sabot U کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
clue U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clues U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
frangible bullet U گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
fire ball U گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
fire lane U مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
ogive U ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
night vision U دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
flank observation U دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
continuously set vector U عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
keep at it U ول نکنید
cease loading U پر نکنید
live fire U تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
dud U منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof U ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
NO PARKING U پارک نکنید!
hold hard U عجله نکنید
Stop pushing! U عاجز نکنید !
velocity jump U جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
Do not include me U من را حساب نکن [نکنید] !
Dont count (bank)on me. U روی من حساب نکنید
exclude me. U من را حساب نکن [نکنید] !
if you don't watch it U اگر احتیاط نکنید
leave me out U من را حساب نکن [نکنید] !
Don't cut it too short. زیاد کوتاه نکنید.
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
please dont forget it U خواهش دارم فراموش نکنید
Keep stI'll. Stay put . Dont move. U تکان نخورید (حرکت نکنید )
do not waste your breath U خودتان را بیخود خسته نکنید
don't wait the dinner for me U ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
you must w the signal U ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
cease engagement U درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
There is no hurry , there is plenty of time . U عجله نکنید وقت زیاد داریم
Do not do any thing without due reflection . U بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
Be quiet so as not to wake the others. U ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
nuclear stalemate U گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
skip it U در رهگیری هوایی یعنی تک راقطع کنید یا تک نکنید یارهگیری موقوف
square base U کف گلوله یا قسمت ته گلوله
espial U دیدبانی
observations U دیدبانی
observation U دیدبانی
side spray U بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
bilateral observation U دیدبانی دوجانبه
bilateral observation U دیدبانی مضاعف
army of observation U عده دیدبانی
watch tower U برج دیدبانی
visual observation U دیدبانی با چشم
air observation U دیدبانی هوایی
astronomic observation U دیدبانی نجومی
aerial observation U دیدبانی هوایی
observation U دیدبانی اتش
observations U دیدبانی اتش
visual observation U دیدبانی بصری
ground observation U دیدبانی زمینی
radar quardship U دیدبانی بارادار
loophole U سوراخ دیدبانی
loop-hole U سوراخ دیدبانی
o o line U خط تقسیم دیدبانی
o o line U خط دیدبانی سپاه
observed U دیدبانی کردن
observation sector U قطاع دیدبانی
observe U دیدبانی کردن
observes U دیدبانی کردن
observing U دیدبانی کردن
observing sector U قطاع دیدبانی
direct observation U دیدبانی مستقیم
observing sector U منطقه دیدبانی
observation post U پست دیدبانی
loopholes U سوراخ دیدبانی
watchtower U برج دیدبانی
beacons U برج دیدبانی
beacon U برج دیدبانی
watchtowers U برج دیدبانی
flank observation U دیدبانی جناحی
reported U گزارش دیدبانی
report U گزارش دیدبانی
reports U گزارش دیدبانی
ingredient U عناصر
ingredients U عناصر
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
infrared viewer U دوربین دیدبانی شبانه
surveillance U دیدبانی و مراقبت از منطقه
tog method U روش دیدبانی محوری
pilothouse U اطاق دیدبانی کشتی
optical U مربوط به دیدبانی بصری
observed fire U تیر دیدبانی شده
radar beacon U برج دیدبانی رادار
terrain spotting U دیدبانی کردن زمین
apex angle U زاویه راسی دیدبانی
astronomic station U ایستگاه دیدبانی نجومی
snooper scope U دوربین تعقیب و دیدبانی
scope U وسیله دیدبانی یا بینایی
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
clemency U اعتدال عناصر
meteorological data U عناصر هواسنجی
orbital element U عناصر مداری
minor elements U عناصر فرعی
representative elements U عناصر نماینده
trace elements U عناصر کمیاب
known data U عناصر معلوم
transmutation U تبدیل عناصر
intelligence data U عناصر اطلاعات
known data U عناصر تیرمعلوم
target indications U عناصر هدف
minor elements U عناصر جزئی
job elements U عناصر شغلی
data element U عناصر اطلاعات
cantilever elements U عناصر کنسولی
conversion of data U تبدیل عناصر
gft setting U عناصر خط کش تیر
firing data U عناصر تیر
essential elements U عناصر ضروری
column head U عناصر سرستون
component operation U عناصر عملیاتی
combat , elements U عناصر رزمی
weather observation U مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
spotting U دیدبانی کردن دید زدن
folded optics U وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
observed chart U طرح تیر دیدبانی شده
air spot U تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
tog method U روش دیدبانی در خط توپ هدف
head U عناصر اولیه ستون
chart data U عناصر تیر نقشهای
elemental U مربوط به عناصر ابتدائی
inner transition elements U عناصر واسطه داخلی
force augmentation U عناصر تقویتی یکان
basic data U عناصر تیر اولیه
constituent elements of crime U عناصر متشکله جرم
combat , elements U عناصر درگیر در رزم
transition series U گروه عناصر واسطه
interrupted U [عناصر معماری منقطع]
periocic table U جدول تناوبی عناصر
antisurface U ضد عناصر سطحی شناوردشمن
essential elements of information U عناصر اصلی اخبار
treadway U پل برای عناصر پیاده
data U سوابق عناصر داده ها
snooper U هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
chaines U [عناصر بنایی شبیه پایه]
computing gunsight U دوربین محاسب عناصر تیر
computing sight U وسیله محاسبه عناصر تیر
record firing U عناصر تیر را ثبت کنید
coriolis force U اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
quantification U معرفی عناصر یک جسم تعریف
direct plotting U تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
replot data U عناصر دوباره بردن هدفها
air spot U تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
spotting U تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
purges U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
filters U حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
filter U حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
purge U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
task element U یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
gun pointing data U عناصر مربوط به روانه کردن توپ
aided matching U سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
integration U یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
topology U روش اتصال عناصر مختلف شبکه
aided matching U سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
purged U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
neutralize track U هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
Never spend money before you have earned it. هرگز قبل از پول درآوردن، پول خرج نکنید.
ballistics of penetration U شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
searchingly U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
combinational U آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
searched U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
pibal U دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com