Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
this report is incredible
U
این گزارش را نمیتوان باورکرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
departure report
U
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
spot report
U
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
report generator
U
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator
U
گزارش زایی گزارش گیری
one must
U
نمیتوان گفت
it is hard to say
U
نمیتوان گفت
visualreport
U
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
mortar report
U
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
there is no mistaking
U
نمیتوان اشتباه کرد
we cannot undo the past
U
چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
it is hard to say
U
به اسانی نمیتوان قضاوت کرد
nemo tenetur ad impossible
U
هیچ کس را نمیتوان به انجام کار
snow under
<idiom>
U
قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
it is not d.
U
نمیتوان ازان صرف نظر کرد
it is not p to climb it
U
نمیتوان از ان بالارفت بالارفتن از ان ممکن نیست
life is not worth an hour's p
U
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
it is past reclaim
U
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
nemo de domo sua extrahi debet
U
هیچ کس را نمیتوان به زوراز خانه اش خارج کرد
drop dead halt
U
توقفی که نمیتوان ان رامورد پوشش قرار داد
it will not bear repeating
U
جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
short run
U
زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
there is no p of doing it
U
کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
nescience
U
اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
copyright
U
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyrights
U
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report
U
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
reported
U
گزارش
reports
U
گزارش
report generator
U
گزارش زا
recitetion
U
گزارش شز
report
U
گزارش
account
U
گزارش
reportage
U
گزارش
press report
U
گزارش خبری
management report
U
گزارش مدیریت
internal report
U
گزارش داخلی
hot report
U
گزارش مهم
blue bell
U
گزارش جنایت
blue bell
U
گزارش بدرفتاری
bruit
U
گزارش سروصدا
command report
U
گزارش فرماندهی
detailed report
U
گزارش مشروح
edit line
U
خط گزارش وضعیت
error report
U
گزارش خطا
final report
U
گزارش نهایی
flash report
U
گزارش انی
blue bark
U
گزارش حرکت
periodic report
U
گزارش دورهای
reportable
U
گزارش دادنی
rpg
U
مولدبرنامه گزارش
viva voting
U
گزارش شفاهی
school report
U
گزارش اموزشگاه
viva report
U
گزارش شفاهی
visualreport
U
گزارش بصری
to give forth
U
گزارش دادن
situation report
U
گزارش وضعیت
technical report
U
گزارش فنی
status report
U
گزارش وضعیت
survey report
U
گزارش بازرسی
submit a report
U
گزارش دادن
wrap up
U
گزارش خلاصه
expertise
U
گزارش اهل فن
report writer
U
نویسنده گزارش
quarterly report
U
گزارش سه ماهه
report file
U
فایل گزارش
report generation
U
تولید گزارش
report generator
U
مولد گزارش
turn in
<idiom>
U
گزارش دادن
report progarm generator
U
مولدبرنامه گزارش
report progarm generator
U
تولیدبرنامه گزارش
report program
U
برنامه گزارش
report writer
U
گزارش نویسی
subemit a report
U
گزارش دادن
story
U
روایت گزارش
returning
U
گزارش دادن
accident reporting
U
گزارش حادثه
reported
U
گزارش دیدبانی
reported
U
گزارش دادن به
reported
U
گزارش دادن
returning
U
گزارش رسمی
report
U
گزارش دادن
commentary
U
گزارش رویداد
returns
U
گزارش رسمی
actions
U
گزارش وضع
commentaries
U
گزارش رویداد
returns
U
گزارش دادن
minute
U
گزارش وقایع
report
U
گزارش دیدبانی
report
U
گزارش دادن به
account
U
اهمیت گزارش
journal
U
گزارش روزانه
reports
U
گزارش دادن
reports
U
گزارش دادن به
an incomprehensive report
U
گزارش کوتاه
return
U
گزارش رسمی
log
U
گزارش سفرهواپیما
annual report
U
گزارش سالانه
logs
U
گزارش سفرهواپیما
returned
U
گزارش دادن
annual report
U
گزارش سالیانه
return
U
گزارش دادن
reports
U
گزارش دیدبانی
action
U
گزارش وضع
journals
U
گزارش روزانه
returned
U
گزارش رسمی
reportable items
U
اقلام قابل گزارش
periodic intelligence report
U
گزارش نوبهای اطلاعاتی
weekly progress report
U
گزارش هفتگی کار
reportedly
U
طبق گزارش یا شایعه
super visum corporis
U
گزارش معاینه جسد
log
U
گزارش سفرنامه کشتی
snap report
U
گزارش فوری یا انی
schedule report
U
گزارش زمانبندی شده
project technical report
U
گزارش فنی پروژه
project technical report
U
گزارش فنی طرح
report of survey
U
گزارش تحقیقات یا بررسیها
logs
U
گزارش سفرنامه کشتی
progress report
U
گزارش پیشرفت کار
misreport
U
اشتباه گزارش دادن
According to the riport .
U
بقرار این گزارش
logbook
U
گزارش روزانه سفرکشتی
exception reporting
U
گزارش گیری مخصوص
evaluation report
U
گزارش ارزیابی وضعیت
call-up
U
دستور ارسال گزارش
call-ups
U
دستور ارسال گزارش
docking report
U
گزارش تعمیر ناو
to report
[to a body]
U
گزارش دادن
[به اداره ای]
to give an account of
U
گزارش و توضیح دادن
contact report
U
گزارش اخذ تماس
progress reporting
U
گزارش پیشرفت کار
aircraft accident report
U
گزارش سانحه هوایی
call up
U
دستور ارسال گزارش
draft report
U
گزارش نیمه نهایی
annual financial statement
U
گزارش مالی سالانه
bills
U
گزارش جریان دعوی
flash report
U
گزارش برق اسا
hearing
U
رسیدگی بمحاکمه گزارش
hearings
U
رسیدگی بمحاکمه گزارش
interim report
U
گزارش پیشرفت کار
bill
U
گزارش جریان دعوی
journal book
U
دفتر گزارش روزانه
request mast
U
گزارش از طریق سلسله مراتب
return
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
returns
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
returned
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
system log
U
گزارش روزانه عملیات سیستم
returning
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
docking report
U
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
city article
U
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
journals
U
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
journal
U
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
fitness report
U
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
air control and reporting center (c.r.c.
U
مرکز کنترل و گزارش هوایی
daily progress report
U
گزارش روزانه پیشرفت کار
critic report
U
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
report generator
U
برای تامین گزارش کامل
neither report was correct
U
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
he gave an a of the battle
U
گزارش ان جنگ راشرح داد
contact report
U
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
White Papers
U
گزارش هیئت دولت نامه سفید
i saw the report in the rough
U
من پیش نویس این گزارش رادیدم
White Paper
U
گزارش هیئت دولت نامه سفید
[results were]
satisfactory
U
رضایت بخش
[در یادداشت گزارش کنترل]
inkling
U
اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
rpg
U
Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
charts
U
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
nudets
U
سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
chart
U
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charted
U
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charting
U
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
air raid reporting control ship
U
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
collision detection
U
تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
The details of the report were verified by the police.
U
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
negatives
U
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
aerographer
U
شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
negative
U
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
pagination
U
روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
print chart
U
فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
cirvis
U
دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
This compares to a total of 36 cases reported in 2009.
U
همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
log
U
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
feasibility
U
امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
logs
U
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
processor
U
کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
whats' up
U
در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
writes
U
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write
U
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
flag
U
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
sentinel
U
1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
observer
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
sentinels
U
1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
flags
U
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
observers
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
Anyone found trespassing is liable to be reported to the police.
U
هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
forward tell
U
انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
cargo outturn message
U
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
control and reporting center
U
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com