Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The shirt doesnt fit me.
U
این پیراهن اندازه ام نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Every shoe fits not every foot.
<proverb>
U
هر کفش به اندازه هر پایى نیست.
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
angle
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it.
<proverb>
U
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup
U
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typeface
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
shirts
U
پیراهن
shirt-tail
U
ته پیراهن
shirt-tails
U
ته پیراهن
sark
U
پیراهن
shirt
U
پیراهن
overdress
U
پیراهن رو
shirting
U
پیراهن
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
shirt
U
پیراهن پوشیدن
dickey
U
یقه پیراهن
dicky
U
یقه پیراهن
tunicated
U
پیراهن پوش
tee shirt
U
پیراهن بی یقه
shirts
U
پیراهن پوشیدن
sweatshirt
U
پیراهن ورزش
pull over
U
پیراهن کش ورزش
t shirt
U
پیراهن بی یقه
tunc
U
پیراهن نظامی
shirttail
U
پشت پیراهن
shirttail
U
دامن پیراهن
shirtmaker
U
پیراهن دوز
shirt maker
U
پیراهن دوز
nightshirt
U
پیراهن خواب
sweatshirts
U
پیراهن ورزش
jersey
U
پیراهن ورزشی
tunicate
U
پیراهن پوش
jerseys
U
پیراهن ورزشی
nightshirts
U
پیراهن خواب
analogues
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter
U
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
cuff
U
سردست پیراهن مردانه
An open-neck shirt.
U
پیراهن سینه باز
dress shirts
U
پیراهن لباس رسمی
cuffed
U
سردست پیراهن مردانه
dress shirts
U
پیراهن عصر مردانه
jerseys
U
زیر پیراهن کشباف
cuffing
U
سردست پیراهن مردانه
dress shirt
U
پیراهن سفید مردانه
blouses
U
پیراهن یاجامه گشاد
dress shirt
U
پیراهن عصر مردانه
dress shirt
U
پیراهن لباس رسمی
raise cain
U
پیراهن عثمان کردن
jersey
U
زیر پیراهن کشباف
sack
U
پیراهن گشاد و کوتاه
sacked
U
پیراهن گشاد و کوتاه
cento
U
پیراهن چهل تکه
sacks
U
پیراهن گشاد و کوتاه
union suit
U
پیراهن و شلوار یکپارچه
bustier
U
پیراهن کوتاه زنانه
blouse
U
پیراهن یاجامه گشاد
decolletage
U
پیراهن سینه باز
cuffs
U
سردست پیراهن مردانه
dress shirts
U
پیراهن سفید مردانه
sport shirt
U
پیراهن یقه باز ورزشی
maxi
U
پیراهن زنانه دامن بلند
midi
U
پیراهن زنانه با دامن متوسط
to tuck one's shirt in
U
پیراهن را توی شلوار کردن
alb
U
پیراهن سفید و بلند کشیشان
neck band
U
یخه پیراهن یا جامه دیگر
night shirt
U
پیراهن خواب مردانه یاپسرانه
he sold the shirt off his back
U
پیراهن تنش راهم فروخت
she wears a shirt
U
پیراهن پوشیده است برتن دارد
chemise
U
لباس خواب یا زیر پیراهن زنانه
hair shirt
U
پیراهن مویی که برای ریاضت میپوشند
madras
U
پیراهن درشت باف سفید نخی
skivvy
U
زیر پیراهن وزیر شلواری کوتاه
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
shirt-tail
U
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
shirt-tails
U
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
processor
U
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage
U
اندازه وسیله اندازه گیری
gage
U
اندازه گیر اندازه گرفتن
sizes
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
bustier
U
پیراهن زیر تنگ و کرست مانند زنانه که تا کمر میآید
measure
U
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
gauged
U
اندازه اندازه گیر
gauge
U
اندازه اندازه گیر
gauges
U
اندازه اندازه گیر
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
camisado
U
شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند
angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging
U
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter
U
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
night gown
U
جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
tunic
U
پیراهن بی استین یا با استین که مردوزن میپوشیده اند
tunics
U
پیراهن بی استین یا با استین که مردوزن میپوشیده اند
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
declinating station
U
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter
U
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
aint
U
نیست
he takes no notice of it
U
نیست
temporary storage
U
می نیست
It's not new.
نو نیست.
it is well enough
U
بد نیست
Plug and Play
U
یچ نیست
isn't
U
نیست
secondary
U
نیست
auxiliary
U
نیست
auxiliaries
U
نیست
he is not of our number
U
از ما نیست
storage
U
می نیست
if you please
U
اگرزحمت نیست
he knows a thing or two
U
بی تجربه نیست
he has nothing in him
U
کسی نیست
thereis no end to it
U
انراپایانی نیست
to make no mention of
U
ذکری از ان نیست
he is none of my friends
U
او از دوستان من نیست
he is out of his senses
U
بهوش نیست
i do not have it in me
U
از من ساخته نیست
there is no hurry
U
شتابی نیست
he is a bad husband
U
صرفه جو نیست
that is not it
U
این نیست
inextinct
U
نیست نشده
that is wrong
U
درست نیست
you are written
U
حق با شما نیست
dont mention it
U
چیزی نیست
no matter
U
چیزی نیست
he is not willing to go
U
نیست برود
it has escaped my remembrance
U
یاد نیست
he is not in it
U
داخل نیست
there is no hurry
U
عجلهای نیست
static
U
که پویا نیست
he is rather i. than sick
U
ناخوش نیست
he is out of huomor
U
سر دماغ نیست
that depends
U
معلوم نیست
the ice is treach erous
U
یخ محکم نیست
he is out of huomor
U
سر خلق نیست
no object
U
چیزی نیست
no sweat
<idiom>
U
مشکلی نیست
Nevermind!
U
مهم نیست !
niet le fait
U
کار او نیست
it's only me
U
کسی نیست
it needs not
U
لازم نیست
it lies beyond his competence
U
در صلاحیت او نیست
it is unsuitable
U
مناسب نیست
He goes on and on . He is most persistent .
U
ول کن معامله نیست
It cant be helped.
U
چاره ای نیست
It's not new.
جدید نیست.
There is no hot water
U
آب گرم نیست.
no wonder
<idiom>
U
تعجبی نیست
It is all right . It is o. k.
U
طوری نیست
no trouble
U
زحمتی نیست
Such is not the case . That is not so.
U
اینطور نیست
It is not advisable . It is inexpedient.
U
صلاح نیست
sacred cow
<idiom>
U
چارهای نیست
my health is tolerable
U
حالم بد نیست
no hurry
U
عجلهای نیست
it is immaterial
U
چیزی نیست
it is unnecessary
U
لازم نیست
ought not
U
شایسته نیست
close the door please
U
اگرزحمت نیست
it is not half bad
U
هیچ بد نیست
cold is merely privative
U
گرما نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it .
U
مردش نیست
it is not in good workingorder
U
دایر نیست
needn't
U
لازم نیست
I dont remember ( recall ) .
U
یادم نیست
it is nothing out of the way
U
غریب نیست
There is nothing wrong with you . You are all right .
U
هیچیت نیست
nihilism
U
نیست انگاری
thereis no end to it
U
انتهای برای ان نیست
The scales are not even .
U
ترازو میزان نیست
It is not possible ( feasible , practicable) .
U
اینکار عملی نیست
you're telling me
<idiom>
U
احتیاج نیست به من بگی
there is no question but that.
U
شکی نیست که) .00000
he is not willing to go
U
مایل برفتن نیست
She takes no thought for tomorrow .
U
بفکر فردایش نیست
He is not to blame for this.
U
تقصیر او
[مرد ]
نیست.
wrongs
U
پیام صحیح نیست
oughtn't
U
نبایستی شایسته نیست
he is unequal to the task
U
مرد اینکار نیست
The subject under discrssion .
U
موضوعی که مطرح نیست
wrong
U
پیام صحیح نیست
he is unable to speak
U
قادربسخن گفتن نیست
It is not known yet . It is not settled yet .
U
هنوز معلوم نیست
He is a quitter .
U
مرد میدان نیست
It is nothing to speak of .
U
چیز قابلی نیست
no reply necessary
[NRN]
U
نیازی به پاسخ نیست.
wronging
U
پیام صحیح نیست
She couldnt care less . she is totally unconcerned .
U
عین خیالش نیست
he is not of that stamp
U
ازان جنس نیست
you need not fear
U
لازم نیست بترسید
He does not belong here.
U
جای ؟ واینجا نیست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com