Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
resolveme this
U
این پرسش را پاسخ دهید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Please reply as a matter of urgency.
U
لطفا فوری پاسخ دهید.
inquiry system
U
سیستم پرسش- پاسخ
interrogator responsor
U
دستگاه پرسش- پاسخ
open ended question
U
پرسش باز پاسخ
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
queried
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queries
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
querying
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queries
U
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried
U
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query
U
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying
U
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
reply
[answer]
U
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
interrogatively
U
بشکل پرسش بطور پرسش
answering
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
destination
U
را قرار می دهید
destinations
U
را قرار می دهید
give it a shake
U
انرا تکان دهید
have patience with me
U
بمن مهلت دهید
show your ticket to him
U
بلیط خودراباونشان دهید
let me know
U
بمن اطلاع دهید
may i see you home?
U
اجازه دهید شمارابخانه
permit me to say
U
اجازه دهید بگویم
Please let me know.
U
لطفا"به من اطلاع دهید
If not , please let me know.
U
درغیر اینصورت به من اطلاع دهید
Might I ask a question?
U
اجازه می دهید یک سئوال بکنم؟
go on
U
سخن خود را ادامه دهید
Why don't you answer?
U
چرا جواب نمی دهید؟
Please show me the way out I'll show you !
U
لطفا " را ؟ خروج را به من نشان دهید
voice answer back
U
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
show him your ticket
U
بلیط خودرا باو نشان دهید
continue port/starboard
U
چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
mouses
U
که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
mouse
U
که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
originated
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
hard starboard
U
سمت ناو را بسمت مغناطیسی اعلام شده تغییر دهید
arrow pointer
U
پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید
linking
U
طرحی که به شما امکان درج داده از یک برنامه کاربردی به دیگری می دهید با کمک تابع OCE
reach out with an olive branch
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
<idiom>
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
questions
U
پرسش
items
U
پرسش
questioned
U
پرسش
item
U
پرسش
question
U
پرسش
query
U
پرسش
querying
U
پرسش
test item
U
پرسش
queries
U
پرسش
queried
U
پرسش
hard port
U
فرمان سمت را به سمت مغناطیسی تغییر دهید درعملیات دریایی
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
item selection
U
پرسش گزینی
inquiry
U
پرسش بازجویی
poseur
U
پرسش دشوار
inquiries
U
پرسش بازجویی
poseurs
U
پرسش دشوار
poser
U
پرسش دشوار
posers
U
پرسش دشوار
questtioningly
U
پرسش کنل
questionary
U
پرسش نامه
questioningly
U
پرسش کنان
item analysis
U
تحلیل پرسش
leadingquestion
U
پرسش راهنما
item validity
U
اعتبار پرسش
item difficulty
U
دشواری پرسش
interrogatively
U
ازراه پرسش
interrogarive pronoun
U
ضمیر پرسش
cross-examinations
U
پرسش و مقابله
cross-examination
U
پرسش و مقابله
questions
U
تردید پرسش
catechize
U
از راه پرسش
questioned
U
تردید پرسش
catechist
U
ازراه پرسش
floorer
U
پرسش سخت
interrogator
U
پرسش کننده
in an interrogatory tone
U
با لحن پرسش
question
U
تردید پرسش
indirect question
U
پرسش غیرمستقیم
oblique question
U
پرسش غیرمستقیم
interogation mark
U
نشان پرسش
interrogators
U
پرسش کننده
point of interrogation
U
نشان پرسش
catechise
U
از راه پرسش
question marks
U
پرسش نشان
debriefed
U
پرسش کردن
debriefs
U
پرسش کردن
cross-examining
U
پرسش کردن از
question mark
U
پرسش نشان
debrief
U
پرسش کردن
cross-examines
U
پرسش کردن از
cross-examined
U
پرسش کردن از
cross-examine
U
پرسش کردن از
status enquiry
U
پرسش نامه وضعیت
leading questions
U
پرسش راهنمایی کننده
multiple choice item
U
پرسش چند گزینهای
inquiry
U
پرسش بازجویی رسیدگی
catechism
U
پرسش نامه مذهبی
catechize
U
از راه پرسش یاددادن
this very question
U
دقیقا همین پرسش
leading question
U
پرسش راهنمایی کننده
circularize
U
پرسش نامه فرستادن
catechise
U
از راه پرسش یاددادن
item discrimination index
U
ضریب افتراق پرسش
leap frog test
U
آزمایش پرسش قورباغه
catechisms
U
پرسش نامه مذهبی
to overwhelm with questions
U
غرق پرسش کردن
quiz
U
شوخی پرسش و ازمون
inquiries
U
پرسش بازجویی رسیدگی
quizzes
U
شوخی پرسش و ازمون
inquisitorial
U
مقرون به سخت گیری در پرسش
status enquiry
U
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
multiple-choice
U
وابسته به پرسش چند پاسخی
inquires
U
پرسش کردن جویا شدن
enquired
U
پرسش کردن جویا شدن
She did not ask about this.
U
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
inquired
U
پرسش کردن جویا شدن
in qviries r. to the accident
پرسش هایی درباره آن رویداد
enquires
U
پرسش کردن جویا شدن
inquire
U
پرسش کردن جویا شدن
to p angone with questions
U
با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
this act provoked my inquiry
U
این کار موجب پرسش من است
... if you don't mind my asking
U
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
to pry into a person affairs
U
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to p any one with question
U
کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
interrogates
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
catechetical
U
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
interrogate
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
open
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
relational database management system
U
پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
catechetics
U
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
opened
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opens
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
jump instruction
U
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
a penny for your thoughts
<idiom>
U
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
maieutics
U
فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
image
U
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
images
U
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
response
[commentary]
U
پاسخ
replied
U
پاسخ
in reply to
U
در پاسخ
responded
U
پاسخ
negative reply
U
پاسخ رد
replying
U
پاسخ
respond
U
پاسخ
answers
U
پاسخ
item of written comment
U
پاسخ
reaction
[answer, commentary]
U
پاسخ
responds
U
پاسخ
statement
U
پاسخ
reply
U
پاسخ
answering
U
پاسخ
representation
[statement]
U
پاسخ
rebutter
U
پاسخ رد
response
U
پاسخ
counterplea
U
پاسخ رد
replication
U
پاسخ
answerback
U
در پاسخ
no
U
: پاسخ نه
responsions
U
پاسخ
in answer to
U
در پاسخ به
answer
U
پاسخ
responses
U
پاسخ
answered
U
پاسخ
replies
U
پاسخ
content response
U
پاسخ محتوایی
delayed response
U
پاسخ درنگیده
consummatory response
U
پاسخ پایانی
conditioned response
U
پاسخ شرطی
correct response
U
پاسخ درست
answers
U
پاسخ به یک سوال
image response
U
پاسخ تصویر
impluse response
U
پاسخ ایمپولز
frequency respone
U
پاسخ فرکانس
emitted response
U
پاسخ صدوری
whole response
U
پاسخ کلی
discriminatory response
U
پاسخ افتراقی
right answer
U
پاسخ درست
distal response
U
پاسخ دوربرد
w response
U
پاسخ کلی
response strength
U
نیرومندی پاسخ
response set
U
امایه پاسخ
response latency
U
نهفتگی پاسخ
response intensity
U
شدت پاسخ
response generalization
U
تعمیم پاسخ
response equivalence
U
هم ارزی پاسخ
response duration
U
مدت پاسخ
response differentiation
U
تفکیک پاسخ
response amplitude
U
دامنه پاسخ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com