Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
This law wI'll be a disincentive to foreign investors.
U
این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
liquidity trap
U
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
foreign investment
U
سرمایه گذاری خارجی
net foreign investment
U
خالص سرمایه گذاری خارجی
policy makers
U
سیاست گذاران
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.
U
خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
reaganomics
U
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
conspect reliability
U
پایایی نمره گذاران
it will make against us
U
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
quasi contract
U
عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
positive externalities
U
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
runs
U
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run
U
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
supply price of capital
U
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
over capitalised
U
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock
U
سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
exterior angle
U
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
capital consumption allowance
U
کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
external symbol dictionary
U
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity
U
جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
disinvestment
U
سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
capitalization
U
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
multiplier principle
U
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financier
U
سرمایه دار سرمایه گذار
financiers
U
سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism
U
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
frigidity
U
سردی
bleakness
U
سردی
ice
U
یخ سردی
chilliness
U
سردی
coldness
U
سردی
frigidly
U
به سردی
frigidness
U
سردی
iciness
U
سردی
gelidity
U
سردی
foreign exchange
U
پول خارجی ارز خارجی
outwork
U
استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
coolly
U
باخون سردی
apathy
U
خون سردی
sang-froid
U
خون سردی
sang froid
U
خون سردی
cold heartedly
U
باخون سردی
cold bloodedness
U
خون سردی
impassivity
U
خون سردی
half heartedness
U
بی میلی سردی
cold blood
U
خون سردی
impassiveness
U
خون سردی
raw ness
U
نا ازمودگی- سردی
forced sale
U
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism
U
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
code
U
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive
U
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
A cold wind is blowing.
U
باد سردی می وزد
to freeze
U
احساس سردی کردن
to feel cold
U
احساس سردی کردن
to create a man a lord
U
کسیراسمت سردی دادن
residential investments
U
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
imperturbableness
U
خون سردی تشویش ناپذیری
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
imperturbably
U
با خون سردی بطور تشویش ناپذیر
indifference to any thing
U
خون سردی یا بی علاقگی نسبت به چیزی
declaratory statute
U
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure
U
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
desired investment
U
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization
U
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cold pig
U
اب سردی که روی ادم خوابیده میریزند تابیدارشود
wilson
U
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies
U
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
pampero
U
باد سردی که از کوههای سوی اقیانوس اطلس می وزد
blizzards
U
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzard
U
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
cooperative scorer
U
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
say's law
U
قانون سی . براساس این قانون
canon
U
قانون کلی قانون شرع
canons
U
قانون کلی قانون شرع
penal statute
U
قانون جزایی قانون مجازات
unintended investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
capital program
U
برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
registered capital
U
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
collapse capitalism
U
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marginal utility of capital
U
مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
marxist economics
U
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
marginal productivity law
U
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
cobb doglas production function
U
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
implied trust
U
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
twill _
U
ان خواهد
that fauit will right itself
U
خواهد شد
he will go
U
خواهد رفت
the secret will open to me
U
خواهد گردید
it askes for attention
U
دقت می خواهد
it will manifest it self
U
اشکار خواهد شد
he shall go
U
خواهد رفت
the law does not apply to him
U
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
It wI'll overtake (befall) everyone.
U
دامنگیر همه خواهد شد
Its color wI'lll fade.
U
رنگش خواهد رفت
What impudence!what never !what cheek!
U
واقعا" که خیلی رو می خواهد !
the truth will out .
<proverb>
U
یقیقت بر ملا خواهد شد .
She wI'll regret it bitterly.
U
مثل سگ پشیمان خواهد شد
She wI'll survive . She wI'll pull through.
U
زنده خواهد ماند
It wI'll clear up by morning .
U
تا صبح هواصاف خواهد شد
She wI'll gradually soften .
U
تدریجا" نرم خواهد شد
Well what does he want now ?
U
خوب حا لاچه می خواهد ؟
The tree wI'll die .
U
درخت خشک خواهد شد
it will give rise to a quarrel
U
مایه ستیزه خواهد شد
the lord will provide
U
خداوسیله خواهد ساخت
it will manifest it self
U
معلوم خواهد گشت
do as you please
U
هر چه دلتان می خواهد بکنید
it would be preferble to
U
بهتر خواهد بود
i know that he will come
U
من میدانم که او خواهد امد
The folwer wI'll die for want of water.
U
گل از بی آبی خشک خواهد شد
It wI'll get us into trouble.
U
ما را به درد سر خواهد انداخت
criterion
U
مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
It wI'll prove to be to your disadvantage.
U
بضررت تمام خواهد شد
he would be sure to like it
U
یقینا انرادوست خواهد داشت
if he wishes to be a
U
اگرمی خواهد کسی بشود
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
near work
U
کاری که نگاه نزدیک می خواهد
accuracy
U
تعریف دقیق تر خواهد بود
What must be must be .
<proverb>
U
آنچه باید بشود خواهد شد .
who will pay for it
U
کی پول انرا خواهد داد
He wI'll expedite our case.
U
اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
Sooner or later , he wI'll find out .
U
دیر یا زود خواهد فهمید
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced.
U
بدجوری آبرویم خواهد رفت
It wI'll spoil my appetite .
U
اشتهایم راکور خواهد کرد
it will give rise to a quarrel
U
نزاعی تولید خواهد کرد
She wI'll arrive on friday morning .
U
جمعه صبح وارد خواهد شد
who will pay for it
U
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
i do not u.his wanting to say
U
نمیفهم چرامی خواهد بماند
sticker
[guest]
U
مهمانی که نمی خواهد برود
Surely things wI'll turn out well for him in the end.
U
مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
outputs
U
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
A new government wI'll take office .
U
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
She wI'll never realize this wish.
U
این آرزو بدلش خواهد ماند
This book wI'll be a great success .
U
این کتاب خیلی گه خواهد کرد
output
U
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
She said it would rain and sure enough it did .
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
whatsoever he doeth shall p
U
هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
which diffrence shall be settled only by
U
..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
He gave us to understand that he would help us.
U
او
[مرد]
وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
on shall from a quo rum
U
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion).
U
اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
he is sanguine of success
U
خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
it will wear to your shape
U
بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
We shall look into the matter in due ( good ) time .
U
درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
U
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
gigo
U
اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
He threatened to thrash the life out of me .
U
تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
stagnation thesis
U
ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
end user
U
شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
contingency plan
U
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
He is trying to prove himself all the time.
U
او
[مرد]
همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
While the grass grows the cow starves .
<proverb>
U
تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
The judge will have the final say on the matter.
U
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
Your train will leave from platform 8.
قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
author
U
باعث
incentive
U
باعث
incentives
U
باعث
causing
U
باعث
cause
U
باعث
causes
U
باعث
He warned he would go on a termless hunger strike.
U
او
[مرد]
هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
diminished radix complement
U
نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
A guilty conscience needs no accuser.
<proverb>
U
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
that book will immortalize him
U
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
He who excuses accuses himself.
<proverb>
U
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
to tell somebody something
[to let somebody in on something]
<idiom>
U
به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
Excuses always proceed from a guilty conscience.
<proverb>
U
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
the long arm of the law
U
دست قانون
[دست قدرتمند قانون]
defaults
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
On Thursday it will be variably cloudy
[cloudy with sunny intervals]
.
U
پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
defaulting
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
critical engine
U
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
default
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
attention code
U
حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
restorationist
U
کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
defaulted
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
to give birth to
U
باعث شدن
motives
U
محرک باعث
motive
U
محرک باعث
to give rise to
U
باعث شدن
touch off
<idiom>
U
باعث انفجارشدن
take its toll
<idiom>
U
باعث ویرانی
give rise to
U
باعث شدن
it will give rise to a quarrel
U
باعث دعواخواهد شد
makes
U
باعث شدن
make
U
باعث شدن
productive of annoyance
U
باعث زحمت
vibratory
U
باعث ارتعاش
vibrative
U
باعث ارتعاش
author
U
باعث شدن
set off
<idiom>
U
باعث انفجارشدن
back berm
U
سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
He is trying to run before he has learned do walk.
<proverb>
U
او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
i/o
U
فضای ذخیره سازی موقت داده که به عنوان خروجی یا ورودی استفاده خواهد شد
to keep somebody in suspense
<idiom>
U
کسی را در حالت هراس گذاشتن
[چونکه نمی داند چه پیش خواهد آمد]
doctrinaire
U
کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
hacker
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hackers
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
to cavse to see
U
باعث دیدن شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com