Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The rumour is gaining ground that …
U
این شایعه قوت گرفته است که ...
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
patinated
U
جرم گرفته کبره گرفته
rumored
U
شایعه
old wives' tale
U
شایعه
old wives' tales
U
شایعه
rumor
U
شایعه
buzzes
U
شایعه
buzzed
U
شایعه
buzz
U
شایعه
on dit
U
شایعه
grapevines
U
مو شایعه
grapevine
U
مو شایعه
rumoured
U
شایعه
rumors
U
شایعه
rumour
U
شایعه
rumours
U
شایعه
report
U
شایعه
reported
U
شایعه
reports
U
شایعه
buzzing
U
شایعه
hear say
U
شایعه
noises
U
شایعه و تهمت
noise
U
شایعه و تهمت
rumormonger
U
کسیکه شایعه میسازد
reportedly
U
طبق گزارش یا شایعه
rumors
U
شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumoured
U
شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumours
U
شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumour
U
شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumored
U
شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumor
U
شایعه گفتن و یا پخش کردن
Hear it on the grapevine
<idiom>
U
[شنیدن شایعه در مورد شخصی یا چیزی]
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
fustier
U
بو گرفته
sombrous
U
گرفته
rancid
U
بو گرفته
air less
U
گرفته
brumous
U
مه گرفته
adopted
U
گرفته
muggy
U
گرفته
fogbound
U
مه گرفته
mistful
U
مه گرفته
folded in mist
U
مه گرفته
fustiest
U
بو گرفته
fusty
U
بو گرفته
low spirited
U
گرفته
darksome
U
گرفته
heartsore
U
دل گرفته
dulls
U
گرفته
dulling
U
گرفته
dullest
U
گرفته
choky
U
گرفته
duller
U
گرفته
chock full
U
گرفته
dulled
U
گرفته
dull
U
گرفته
low-spirited
U
گرفته
uptight
U
گرفته
gruff
U
گرفته
clouded
U
گرفته
comate
U
مه گرفته
accustomed
خو گرفته
muzzy
U
گرفته
pokey
U
گرفته
bunged up
U
قی گرفته
hoarsest
U
گرفته
thickest
U
گرفته
thicker
U
گرفته
addicted
U
خو گرفته
hoarser
U
گرفته
thick
U
گرفته
hoarse
U
گرفته
reposing upon
U
قرار گرفته بر
Are you kidding ? Are you being funny?
U
شوخیت گرفته ؟
derivative
U
گرفته شده
dull
U
کندشدن گرفته
derivatives
U
گرفته شده
fond
U
انس گرفته
fonder
U
انس گرفته
fondest
U
انس گرفته
to d. itself
U
گرفته شدن
drippy
U
هوای گرفته
patinous
U
کبره گرفته
i have a secure grasp of it
U
انرا گرفته ام
divorcees
U
زن طلاق گرفته
caught
U
گرفته شده
cerated
U
موم گرفته
divorcee
U
زن طلاق گرفته
mity
U
کزم گرفته
mistful
U
میغ گرفته
hoarsely
U
بطور گرفته
medalled
U
مدال گرفته
on the panel
U
جزوصورت گرفته
smoky
U
دود گرفته
aeruginous
U
زنگ گرفته
resolved that ......
U
تصمیم گرفته شد که
maggoty
U
کرم گرفته
pokier
U
گرفته دلگیر
blear
U
گرفته وتاریک
blear eyes
U
چشمان قی گرفته
pokiest
U
گرفته دلگیر
in mourning
U
چرک گرفته
patinated
U
زنگار گرفته
rainy
U
تر رگبار گرفته
poky
U
گرفته دلگیر
began
U
دست گرفته
triste
U
گرفته محزون
addict
خو گرفته معتاد
filmy
U
غبار گرفته
solemn
U
گرفته موقرانه
airless
U
گرفته یا دم کرده
filmiest
U
غبار گرفته
filmier
U
غبار گرفته
measly
U
کرم گرفته
addicts
U
: خو گرفته معتاد
eerie
U
ترساننده گرفته
leaded
U
سرب گرفته
tristful
U
گرفته محزون
verminous
U
شپش گرفته
wont
U
خو گرفته عادت
rheumatic
U
رماتیسم گرفته
dulls
U
کندشدن گرفته
dulling
U
کندشدن گرفته
dullest
U
کندشدن گرفته
duller
U
کندشدن گرفته
dulled
U
کندشدن گرفته
He was choking .
U
گلویش گرفته بود
malty
U
خو گرفته به ابجو خوری
My left leg is in plaster .
U
پای چپ؟ را گچ گرفته اند
skim milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
followed by
<adj.>
U
دنباله گرفته شده با
skimmed milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
lowers
U
هوای گرفته وابری
AC
U
گرفته شده است
mucid
U
بوزک زده بو گرفته
to be tuned in to a channel
U
کانالی را گرفته باشند
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
patinous
U
زنگارگرفته جرم گرفته
included
U
دور گرفته شده
assumed
U
بخود گرفته عاریتی
putrid flesh
U
گوشت گندیده یا بو گرفته
my time is occupied
U
وقتم گرفته است
lour
U
گرفته شدن عبوس
lowered
U
هوای گرفته وابری
lower
U
هوای گرفته وابری
skims
U
شیر خامه گرفته
funky
U
بوی ناه گرفته
in contemplation
U
درنظر گرفته شده
game
U
شکار گرفته شده
mossy
U
خزه گرفته باتلاقی
i had been caught
U
گرفته شده بودم
underlying
U
در زیر قرار گرفته
cut nails
U
ناخنهای گرفته یا چیده
She was depressed.
U
دلش گرفته بود
sultrily
U
بطور دم گرفته یا گرم
foul house
U
چشمی گرفته لنگر
lowering
U
هوای گرفته وابری
nidicolous
U
در اشیانه قرار گرفته
low key
U
دارای صدای گرفته
low-key
U
دارای صدای گرفته
skim
U
شیر خامه گرفته
skimmed
U
شیر خامه گرفته
he drives a roaring trade
U
کارش خوب گرفته است
hard bitten
U
سخت گاز گرفته شده
blinks
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
captured material
U
وسایل گرفته شده از دشمن
bloods hot eyes
U
چشمان قرمز و خون گرفته
jugate
U
روی هم قرار گرفته جفت
integrated intensity
U
شدت انتگرال گرفته شده
borrowed money
U
پول قرض گرفته شده
capsulate
U
درمحفظه یاحفره قرار گرفته
blink
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
applique
U
مورد استفاده قرار گرفته
designed
U
در نظر گرفته شده مخصوص
subereous
U
از چوب پنبه گرفته شده
she had him in her pocket
U
خوب جلوش را گرفته بود
semidiurnal
U
در نصف روز انجام گرفته
oppressed
U
تحت ستم قرار گرفته
tried
U
در محک ازمایش قرار گرفته
woofer
U
دارای صدای کوتاه و گرفته
pokerface
U
قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
throatiest
U
دارای صدای گرفته وخشن
we are beset with dangers
U
خطرها ما را فرا گرفته اند
throatier
U
دارای صدای گرفته وخشن
weanling
U
کودک تازه از شیر گرفته
blighted
U
زنگ زده شپشه گرفته
parrot learned
U
طوطی وار یاد گرفته
throaty
U
دارای صدای گرفته وخشن
bloodshot
U
سرخ وورم کرده خون گرفته
Silence prevailed every where.
U
سکوت همه جا را فرا گرفته بود
loan word
U
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
claque
U
پول گرفته اند دست بزنند
leachate
U
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
bleary
U
دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
leach
[liquid formed by leaching]
U
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
The car is on fire.
U
اتومبیل آتش گرفته (دارد می سوزد )
on board computer
U
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
biotecture
U
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
bluest
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
bluer
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com