English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
this story is improbable U این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the story is probale U این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
he looks brave U او شجاع بنظر میرسد
it sounds false U دروغ بنظر میرسد
conte U داستان
novella U داستان
marchen U داستان
fables U داستان
story U داستان
apologue U داستان
anecdotage U داستان
fable U داستان
tale U داستان
tales U داستان
catastrophes U عاقبت داستان
heroes U پهلوان داستان
hero U پهلوان داستان
fictionist U داستان نویس
epitasis U حداعلای داستان
underplot U داستان فرعی
fictions U داستان اختراع
decameron U داستان نامه
conte U داستان کوتاه
fairy tale U داستان جن و پری
in a narrative style U بسبک داستان
parable U داستان اخلاقی
catastrophe U عاقبت داستان
narratives U داستان داستانسرایی
storybook U داستان نامه
fiction U داستان اختراع
novelet U داستان کوتاه
storybook U کتاب داستان
parables U داستان اخلاقی
novel U کتاب داستان
novels U کتاب داستان
fairy tales U داستان جن و پری
narrative U داستان داستانسرایی
whodunnits U داستان پلیسی
novelettes U داستان کوتاه
make-up U داستان ساختگی
short story داستان کوتاه
novelette U داستان کوتاه
whodunit U داستان پلیسی
short stories U داستان کوتاه
whodunits U داستان پلیسی
to spin yarns U داستان ساختن
to invent stories U داستان ساختن
flashback U بازگوی داستان
an interesting story U داستان با مزه
an iliad of woes U داستان بدبختبی
episodes U داستان فرعی
narration U داستان داستانسرایی
narrators U گوینده داستان
narrator U گوینده داستان
storytellers U داستان سرا
storyteller U داستان سرا
flashbacks U بازگوی داستان
episode U داستان فرعی
hermitically U هلوان داستان
sob story U داستان گریه اور
ruise U شایعات داستان ساختگی
sob stories U داستان گریه اور
story recall test U ازمون یاداوری داستان
fictionalises U داستان سرایی کردن
fictionalize U داستان سرایی کردن
novelistic U وابسته به داستان و رمان
serialist U داستان نویس سریال
novelize U بشکل داستان در اوردن
fictionalising U بصورت داستان دراوردن
fictionalising U داستان سرایی کردن
fictionalize U بصورت داستان دراوردن
fictionalized U بصورت داستان دراوردن
fictionalized U داستان سرایی کردن
fictionalizes U بصورت داستان دراوردن
fictionalizes U داستان سرایی کردن
fictionalizing U بصورت داستان دراوردن
fictionalizing U داستان سرایی کردن
donnee U موضوع داستان یا درام
cliff hanger U مطلب یا داستان جالب
fictionalises U بصورت داستان دراوردن
fictionalised U داستان سرایی کردن
science fiction U داستان تخیلی علمی
anecdotal evidence U شواهد داستان گونه
invention of a false story U جعل داستان دروغی
cliff-hangers U مطلب یا داستان جالب
story U اشکوب داستان گفتن
story U بصورت داستان در اوردن
cliff-hanger U مطلب یا داستان جالب
fictionize U داستان سرایی کردن
fictionize U بصورت داستان دراوردن
fictionalised U بصورت داستان دراوردن
catastrophical U مربوط به عاقبت داستان
fairy tales U داستان باور نکردنی
fairy tale U داستان باور نکردنی
personage U شخصیت بازیگران داستان
sob story <idiom> U داستان اشک آور
personages U شخصیت بازیگران داستان
That's not so! U داستان اینطوری نیست!
make up U ساختمان یاحالت داستان ساختگی
tract U داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
make a picture story test آزمون داستان سازی مصور
heroically U زنی که قهرمان داستان باشد
cartoon U تصویر مضحک داستان مصور
cartoons U تصویر مضحک داستان مصور
pastorale U شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
heroines U زنی که قهرمان داستان باشد
heroine U زنی که قهرمان داستان باشد
tracts U داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
iliad U داستان حماسی منسوب به هومر
The scene of the nover is laid in scotland. U صحنه داستان دراسکاتلند است
to be back to square one <idiom> U دوباره به اول داستان رسیدن
What's behind all this? U معنی این داستان چه است؟
character U شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
characters U شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
yarn U الیاف داستان افسانه امیز
romance U کتاب رمان داستان عاشقانه
lay U تخم گذاردن داستان منظوم
yarns U الیاف داستان افسانه امیز
lays U تخم گذاردن داستان منظوم
romances U کتاب رمان داستان عاشقانه
That's another story. U این داستان [قضیه] دیگری است.
The moral of the story is that … U نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
Her sad story moved us to tears. U داستان غم انگیزش همه ما را بگریه انداخت
cock-and-bull story U داستان جعلی برای تعریف ازخود
folktale U افسانههای قومی واجدادی داستان ملی
cock and bull story U داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull stories U داستان جعلی برای تعریف ازخود
The whole story was faked up . U تمام داستان قلابی وساختگه بود
cycles U سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycle U سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
That story is as old as the hills. U داستان خیلی طول و دراز است.
skald U شاعر قدیمی اسکاندیناوی داستان نویس
cycled U سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
this play does not stage well U این داستان خوب در نمایش در نمیاید
The moral point of this story is that… U مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
subplot U داستان یا موضوع فرعی وتبعی رمان یانمایشنامه
achilles اشیل یا اخلیوس قهرمان داستان ایلیاد هومر
rhapsody U اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
rhapsodies U اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
pick wickian U شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
sikt U قطعه خوش مزه داستان مضحک کاباره هاونمایشهای واریته
roman a clef U داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
agamemnon U اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
Let me back up and explain how ... U به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
follow up U تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. U سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
dramatic monologue U نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
name part U بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
romanticizing U بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
narrates U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
Once upon a time . U یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
narrating U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrated U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrate U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
romanticised U بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticises U بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticizes U بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticized U بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticize U بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticising U بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
graustark U سر زمین خیالی داستان خیالی
dexiotropous U واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic U واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port U احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
far U بعید
remote U بعید
out of the way <idiom> U بعید
in a pig's eye <idiom> U بعید
unlikely U بعید
remotest U بعید
far-fetched U بعید
remoter U بعید
far fetched U بعید
farfetched U بعید
past perfect U ماضی بعید
farfetched U شبیه بعید
past perfect tense U ماضی بعید
unseemly U بدمنظر بعید
bi directional U چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
pluperfect U فعل ماضی بعید
To lead an idle life. U راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
orthotropous U دارای تخمک راست راست اسه
one two U ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
plain dealing U معامله راست حسینی راست باز
it occurs to me that U بنظرم میرسد که
me seems U بنظرم میرسد
he is a stranger to me U بنظرم میرسد
it seem to me U بنظرم میرسد
paschal U وابسته بعید فصح یا عید فطیر
He sounds angry. U او عصبانی به نظر میرسد.
we learnt from london that U از لندن خبر میرسد
meseems U چنین بنظرم میرسد
methinks U بنظرم چنین میرسد
A further increase is considered unlikely [regarded as unlikely] . U افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
dot commands U نوعی شکل دهی که در ان یک کلمه پرداز دستورات شکل دهی را در متن ثبت میکنداما تا زمان چاپ انها را به متن اعمال نمینماید
pondweed U بکجور جلبک که در استخرهابهم میرسد
tidewater U اب جزر ومد که بخشکی میرسد
it seems to me he is lying U بنظرم میرسد دروغ میگوید
in my opinion U بنظر من
primary tenses U زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com