English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shunting station U ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to pull out U از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
substation U ایستگاه فرعی
slave station U ایستگاه فرعی
wayside U ایستگاه فرعی
dial up U استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
opened U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opens U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
flippy U دیسک دو لبه که در درایو تک لبه استفاده شود. بنابراین برای خواندن طرف دیگر برای جابجا شود
parlour car U در راه اهن واگن باشکوه واگن سالونی
diskless workstation U ایستگاه کاری که درایو دیسکی برای ذخیره داده ندارد
Which bus do I take to Victoria Station? U کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
shunpike U جاده فرعی برای فرار ازپرداخت عوارض راه
jumper U سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
jumpers U سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
primary U وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
imethod U روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
homing device U رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
relateral tell U مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
string U یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
aeronautical station U ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
unhorse U جابجا کردن
dislocate U جابجا کردن
relocated U جابجا کردن
relocate U جابجا کردن
removal U جابجا کردن
suppress U جابجا کردن
heaved U جابجا کردن
displace U جابجا کردن
displaced U جابجا کردن
relocates U جابجا کردن
transpose U جابجا کردن
displacing U جابجا کردن
transposes U جابجا کردن
transposing U جابجا کردن
suppresses U جابجا کردن
heave U جابجا کردن
displaces U جابجا کردن
dislocating U جابجا کردن
dislocates U جابجا کردن
relocating U جابجا کردن
suppressing U جابجا کردن
translocate U جابجا کردن
displacement U جابجا کردن
routing indicator U گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
soil transport U جابجا کردن خاک
shift U انتقال جابجا کردن
shifts U انتقال جابجا کردن
shifted U انتقال جابجا کردن
transponder U تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
restaging U جابجا کردن سوارکردن نفرات
removing U جابجا کردن به محل دیگر
winkle U جابجا کردن حلزون خوراکی
winkles U جابجا کردن حلزون خوراکی
remove U جابجا کردن به محل دیگر
movement U گردش جابجا کردن تحرک
removes U جابجا کردن به محل دیگر
to handle something with care U چیزی را با احتیاط جابجا کردن
luxate U از جای خود بیرون کردن جابجا کردن
waggons U با واگن حمل کردن
wagon U با واگن حمل کردن
waggon U با واگن حمل کردن
wagons U با واگن حمل کردن
interchanges U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanging U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchange U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanged U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
handles U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
decca U سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
remove U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removing U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
subspecies U قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
air station U ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
anagrammatize U جابجا کردن قلب کردن
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
by pass U گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype U بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
stops U متوقف کردن ایستگاه
stopped U متوقف کردن ایستگاه
stopping U متوقف کردن ایستگاه
stop U متوقف کردن ایستگاه
all weather air station U ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
blit U در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt U در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
minor U در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
homing U روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
sidelining U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sideline U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
subdividing U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
migrated U جابجا شدن
relocation U جابجا سازی
lomomote U جابجا شدن
migrating U جابجا شدن
autochthonous U جابجا نشده
migrate U جابجا شدن
He was kI'lled on the spot. U جابجا کشته شد
migrates U جابجا شدن
metastatic U جابجا شونده
metastatic U جابجا شده
supplants U جابجا شدن
supplanting U جابجا شدن
turnover U جابجا شدن
supplanted U جابجا شدن
supplant U جابجا شدن
migratory U جابجا شونده
disposition U جابجا شدن
dislocate U جابجا شدن
dislocates U جابجا شدن
transposable U جابجا شدنی
translocation U جابجا شدگی
floating U جابجا شده
revulsive U جابجا شونده
displaceable U جابجا شونده
out of place U جابجا شده
displacement U جابجا شدن
dislocating U جابجا شدن
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
wagons U واگن
wagon U واگن
car U واگن
tram car U واگن
cars U واگن
waggon U واگن
wagoner U واگن چی
waggoner U واگن چی
car railway carriage U واگن
waggons U واگن
antihandling fuze U ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به جابجا کردن و دستکاری
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
moving power U نیروی جابجا کننده
metastasis U جابجا شدن ناخوشی
erratic block U بلوک جابجا شونده
serpiginous U دونده جابجا شونده
transposable U قابل جابجا شدن
malposition U جابجا شدگی جنین
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
diners U واگن رستوران
springboards U واگن سبک
springboard U واگن سبک
crane trolley U واگن بالابر
trams U واگن برقی
trolleys U واگن برقی
trolley U واگن برقی
trolly U واگن برقی
piggybacks U واگن مسطح
charging car U واگن بارگیری
wainwright U واگن ساز
waggoner U مامور واگن
freight cars U واگن باری
wagon master U مسئول واگن
tram U واگن برقی
fright car U واگن باری
ingot chariot U واگن شمش
truck U واگن قطار
ingot car U واگن شمش
trucked U واگن قطار
trucking U واگن قطار
trucks U واگن قطار
ingot buggy U واگن شمش
tramcar U واگن شهری
gondolas U واگن سربازبر
diner U واگن رستوران
ladle truck U واگن چمچه
freight car U واگن باری
minecar U واگن معدن
piggyback U واگن مسطح
railroad carriage U واگن باری
vans U واگن باری
platform car U واگن بی لبه
camion U واگن روباز
passanger U واگن مسافری
luggage van U واگن بار
van U واگن باری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com