Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
construct
U
ایجاد کردن ساخت
constructed
U
ایجاد کردن ساخت
constructing
U
ایجاد کردن ساخت
constructs
U
ایجاد کردن ساخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
XNS
U
پروتکل شبکه ساخت xerox که پایهای برای پروتکلهای شبکه Novell ipx ایجاد کرده است
work in progress
U
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in process
U
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
Visual Basic
U
ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
ActiveX
U
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
To collude with someone . to be in league with someone.
U
با کسی روی هم ریختن (تبانی کردن ؟ساخت وپاخت کردن )
collude
U
ساخت وپاخت کردن
colludes
U
ساخت وپاخت کردن
colluding
U
ساخت وپاخت کردن
colluded
U
ساخت وپاخت کردن
os/
U
سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
precluded
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluding
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precludes
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowl
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowling
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowls
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
preclude
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
screeches
U
ایجاد کردن
develop
U
ایجاد کردن
screech
U
ایجاد کردن
engenders
U
ایجاد کردن
develops
U
ایجاد کردن
screeching
U
ایجاد کردن
screeched
U
ایجاد کردن
engender
U
ایجاد کردن
engendering
U
ایجاد کردن
create
U
ایجاد کردن
creates
U
ایجاد کردن
engendered
U
ایجاد کردن
creating
U
ایجاد کردن
tide
U
جزرومد ایجاد کردن
put out
U
منتشرساختن ایجاد کردن
To set(create,establish)a precedent.
U
ایجاد سابقه کردن
discomfiting
U
ایجاد اشکال کردن
inbreed
U
از یک نژاد ایجاد کردن
tempests
U
توفان ایجاد کردن
tempest
U
توفان ایجاد کردن
breaches
U
ایجاد شکاف کردن
punches
U
سوراخ ایجاد کردن
set off
<idiom>
U
بالانس ایجاد کردن
breached
U
ایجاد شکاف کردن
punch
U
سوراخ ایجاد کردن
discomfit
U
ایجاد اشکال کردن
discomfited
U
ایجاد اشکال کردن
breach
U
ایجاد شکاف کردن
discomfits
U
ایجاد اشکال کردن
punched
U
سوراخ ایجاد کردن
canalize
U
ایجاد ابراه کردن
obstructs
U
ایجاد مانع کردن
reflates
U
تورم ایجاد کردن
reflating
U
تورم ایجاد کردن
reflated
U
تورم ایجاد کردن
reflate
U
تورم ایجاد کردن
reflecterize
U
ایجاد انعکاس کردن
mushrooms
U
بسرعت ایجاد کردن
obstruct
U
ایجاد مانع کردن
mushroom
U
بسرعت ایجاد کردن
mushrooming
U
بسرعت ایجاد کردن
reflectorize
U
ایجاد انعکاس کردن
mushroomed
U
بسرعت ایجاد کردن
obstructed
U
ایجاد مانع کردن
obstructing
U
ایجاد مانع کردن
deluges
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluge
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluged
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluging
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
delaying
U
خیری ایجاد کردن در چیزی
revolutionizing
U
در کشور ایجاد شورش کردن
obsess
U
ایجاد عقده روحی کردن
clunks
U
این صدا را ایجاد کردن
revolutionized
U
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionize
U
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionising
U
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionises
U
در کشور ایجاد شورش کردن
delays
U
خیری ایجاد کردن در چیزی
wham
U
باتصادم ایجاد صدا کردن
leave a bad taste in one's mouth
<idiom>
U
حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
work out
U
در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
knock about
U
سرو صدا ایجاد کردن
begets
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
revolutionised
U
در کشور ایجاد شورش کردن
delay
U
خیری ایجاد کردن در چیزی
begetting
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
procreant
U
وابسته به ایجاد کردن یا زادن
obsessing
U
ایجاد عقده روحی کردن
clunk
U
این صدا را ایجاد کردن
obsesses
U
ایجاد عقده روحی کردن
beget
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
screak
U
صدای گوشخراش ایجاد کردن
screeck
U
صدای گوشخراش ایجاد کردن
revolutionizes
U
در کشور ایجاد شورش کردن
obsessed
U
ایجاد عقده روحی کردن
nettle
U
ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
loophole
U
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loopholes
U
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
strangulate
U
خفقان ایجاد کردن گلو را فشردن
twitters
U
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
plash
U
صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
speech
U
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
twitter
U
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twittered
U
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twittering
U
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
speeches
U
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
whish
U
: صدای حرف "سین " ایجاد کردن
vesiculate
U
حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
stave
U
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
nettles
U
ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
blow
U
در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
blows
U
در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
stipple
U
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
calenture
U
تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن
counter shed
U
پودکشی
[عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
poop
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
documented
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
jingling
U
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingled
U
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingle
U
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingles
U
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
lifting
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
to upset the applecart
<idiom>
U
مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی
[اصطلاح مجازی]
lifts
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
slice
U
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slices
U
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
thermal wax
U
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dithers
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
thermal transfer
U
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dither
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
thermal wax transfer printer
U
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
algebra
U
ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
AT command set
U
مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
smoke test
U
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
defect skipping
U
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
piracy
U
کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
processor
U
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
perforation
U
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
serviced
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
documented
U
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documenting
U
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
document
U
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
service
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
graphics
U
پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
invenit
U
ساخت
generation
U
ساخت
structure
U
ساخت
conformation
U
ساخت
synthesis
U
ساخت
performances
U
ساخت
composition
U
ساخت
performance
U
ساخت
syntheses
U
ساخت
manufacturing
U
ساخت
construction
U
ساخت
compositions
U
ساخت
formation
U
ساخت
texture
U
ساخت
making
U
ساخت
fabrication
U
ساخت
design
U
ساخت
make up
U
ساخت
textures
U
ساخت
constructions
U
ساخت
fecit
U
ساخت
designs
U
ساخت
generations
U
ساخت
manufactory
U
ساخت
unstructured
U
بی ساخت
substandard
U
بد ساخت
make-up
U
ساخت
forms
U
ساخت
habitus
U
ساخت
built
U
ساخت
structuring
U
ساخت
manufactures
U
ساخت
manufactured
U
ساخت
manufacture
U
ساخت
workmanship
U
ساخت
structures
U
ساخت
formed
U
ساخت
form
U
ساخت
home made
U
ساخت بومی
homemade
U
ساخت میهن
grafted
U
ساخت وپاخت
graft
U
ساخت وپاخت
home-made
U
ساخت میهن
home made
U
ساخت داخلی
new built
U
تازه ساخت
elaborates
U
ساخت استاد
shops
U
محل ساخت
new buit
U
تازه ساخت
power structure
U
ساخت قدرت
production process
U
روند ساخت
elaborated
U
ساخت استاد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com