English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
grounding U ایجاد زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Faraday cage U صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
Other Matches
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
production U ایجاد
generation U ایجاد
creations U ایجاد
generations U ایجاد
construction U ایجاد
creation U ایجاد
create U ایجاد
constructions U ایجاد
developments U ایجاد
bridging U ایجاد پل
development U ایجاد
creates U ایجاد
creating U ایجاد
authorship U ایجاد
productions U ایجاد
origination U ایجاد
worker U ایجاد کننده
constructs U ساختن یا ایجاد
constructing U ساختن یا ایجاد
spiculation U ایجاد خار
screeching U ایجاد کردن
screeches U ایجاد کردن
structuralization U ایجاد ساختمان
engender U ایجاد کردن
resonance U ایجاد طنین
engendering U ایجاد کردن
engenders U ایجاد کردن
resonances U ایجاد طنین
creation date U تاریخ ایجاد
screeched U ایجاد کردن
constructed U ساختن یا ایجاد
construct U ساختن یا ایجاد
engendered U ایجاد کردن
configure U ایجاد پیکربندی
contouring U ایجاد طرح
mythopoeia U ایجاد افسانه
pitting U ایجاد حفره
vacuolation U ایجاد حفره
lactation U ایجاد شیر
spermatogenesis U ایجاد نطفه
furunculosis U ایجاد کورک
rainmaking U ایجاد باران
pick and roll U ایجاد سد و چرخش
money creation U ایجاد پول
amounts U ایجاد مجموعی از...
amounting U ایجاد مجموعی از...
amount U ایجاد مجموعی از...
creation of money U ایجاد پول
surging U ایجاد موج
orogenesis U ایجاد کوه
form U ایجاد یک شکل
create U ایجاد کردن
formed U ایجاد یک شکل
lacrimation U ایجاد اشک
forms U ایجاد یک شکل
pupation U ایجاد شفیره
stimulation U ایجاد محرک
creating U ایجاد کردن
system generation U ایجاد سیستم
causer U ایجاد کننده
wealth creation U ایجاد ثروت
develops U ایجاد کردن
housing U ایجاد مسکن
originative U ایجاد کننده
capital creation U ایجاد سرمایه
isochronism U ایجاد همزمانی
irruption U ایجاد ناگهانی
pustulation U ایجاد جوش
rake in the money <idiom> U ایجاد تعجب
originationu U ایجاد ابداع
make waves <idiom> U ایجاد دردسر
develop U ایجاد کردن
salivation U ایجاد بزاق
hypnogenesis U ایجاد خواب
obstruction U ایجاد مانع
stockades U ایجاد مانع
lenticulation U ایجاد عدسی
averaging U ایجاد میانگین
averages U ایجاد میانگین
preclusion U ایجاد مانع
scandalization U ایجاد افتضاح
averaged U ایجاد میانگین
average U ایجاد میانگین
stylization U ایجاد سبک
creates U ایجاد کردن
windowing U ایجاد پنجره
polarization U ایجاد دو قطب
screech U ایجاد کردن
obstructions U ایجاد مانع
looping U ایجاد حلقه
territorialization U ایجاد ناحیه
stockade U ایجاد مانع
amounted U ایجاد مجموعی از...
obstructing U ایجاد مانع کردن
reflecterize U ایجاد انعکاس کردن
obstructs U ایجاد مانع کردن
pro-active U گرایش به ایجاد وقایع
creative prescription U مرور زمان ایجاد حق
buzzing U ایجاد صدای بلند
trephine U ایجاد سوراخ بامته
reflated U تورم ایجاد کردن
reflate U تورم ایجاد کردن
recreative U دوباره ایجاد کننده
buzzes U ایجاد صدای بلند
buzz U ایجاد صدای بلند
buzzed U ایجاد صدای بلند
rowdyism U ایجاد سر وصدا و اشوب
obstructed U ایجاد مانع کردن
frontogenesis U ایجاد جبهه واحد
obstruction method U روش ایجاد مانع
tempest U توفان ایجاد کردن
ruralization U ایجاد زندگی روستایی
sentimentalization U ایجاد احساسات وعواطف
tempests U توفان ایجاد کردن
reflectorize U ایجاد انعکاس کردن
agitation of water surface U ایجاد تلاطم در سطح اب
schismatism U ایجاد جدایی تفرقه
mushrooms U بسرعت ایجاد کردن
tide U جزرومد ایجاد کردن
mushroom U بسرعت ایجاد کردن
obstruct U ایجاد مانع کردن
mushroomed U بسرعت ایجاد کردن
punches U سوراخ ایجاد کردن
punched U سوراخ ایجاد کردن
mushrooming U بسرعت ایجاد کردن
shock point U نقطه ایجاد زلزله
punch U سوراخ ایجاد کردن
ulceration U ایجاد زخم یا قرحه
allowance method U روش ایجاد ذخیره
urtication U ایجاد خارش وسوزش
obstruction box U جعبه ایجاد مانع
steam heating U ایجاد حرارت با بخار
inbreed U از یک نژاد ایجاد کردن
holography U ایجاد تصویر لیزری
set off <idiom> U بالانس ایجاد کردن
raise eyebrows <idiom> U ایجاد مشکل و زحمت
goiterogenic U ایجاد کننده گواتر
synchronism U ایجاد همزمانی انطباق
swisher U ایجاد کننده صدای فش فش
discomfits U ایجاد اشکال کردن
discomfiting U ایجاد اشکال کردن
discomfited U ایجاد اشکال کردن
breach U ایجاد شکاف کردن
breached U ایجاد شکاف کردن
discomfit U ایجاد اشکال کردن
goitrogenic U ایجاد کننده گواتر
irrupt U ناگهان ایجاد شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com