Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
is he a the wiser for it
U
ایا ازاین بابت عاقل تراست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
on the score of neglect
U
بعنوان غفلت ازاین بابت
pay as you go principle
U
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
trusts
U
تراست
trusted
U
تراست
trust
U
تراست
anti trust law
U
قانون ضد تراست
cross thrust
U
تراست ناخالص
reverse thrust
U
تراست معکوس
rocket thrust
U
تراست راکت
unsymmetric thrust
U
تراست نامتقارن
vacuum trust
U
تراست در خلاء
thrust face
U
سطح تراست
hence it is
U
ازاین
from this time forward
U
ازاین پس
later on
U
ازاین پس
from this time forth
U
ازاین پس
it is wringing
U
خیلی تراست یا اب دارد
vectored
U
تراست هدایت شونده
vectored thrust
U
تراست هدایت شونده
lift thrust
U
نسبت برا به تراست
jet lift
U
استفاده از تراست موتورجت
sober
U
عاقل
sage
U
عاقل
sagely
U
عاقل
longheaded
U
عاقل
sages
U
عاقل
wise
U
عاقل
wiser
U
عاقل
soberly
U
عاقل
sanest
U
عاقل
canniest
U
عاقل
cannier
U
عاقل
wisest
U
عاقل
canny
U
عاقل
witan
U
عاقل
sagacious
U
عاقل
sane
U
عاقل
saner
U
عاقل
retrothrust
U
تراست در جهت مخالف حرکت
residual thrust
U
تراست تولیدشده توسط موتورجت
in a. to this
U
گذشته ازاین
For this reason . In this respect.
U
ازاین جهت
owing to this
U
ازاین سبب
on the score of neglect
U
ازاین حیث
from this time forth
U
ازاین ببعد
hereinbelow
U
ازاین پایین تر
to this effect
U
ازاین قرار
from this time forward
U
ازاین ببعد
over and above
U
گذشته ازاین
Verb.sap..
<proverb>
U
عاقل و اشارتى .
behave prettily
U
عاقل باش
worldly wise
U
عاقل درامورمادی
sophy
U
شخص عاقل
wisest
U
عاقل عاقلانه
Dont be a fool(an ass)
U
خر نشو ( عاقل با ش)
wiser
U
عاقل عاقلانه
wise
U
عاقل عاقلانه
worldly-wise
U
عاقل درامورمادی
contact ion engine
U
موتوری برای ایجاد تراست درفضا
this wayŠplease
U
ازاین راه بفرمایید
From now on. Henceforth.
U
از حالابه بعد (ازاین پس)
superlunar
U
بیرون ازاین جهان
f. this path
U
ازاین راه برو
across
U
ازاین سو بان سو درمیان
longsighted
U
مال اندیش عاقل
sherman anti trust act
U
قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
oscillates
U
ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
since that time. thereafter.
U
ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
he passed hence
U
ازاین جهان رخت بربست
as follows
U
بشرح ذیل ازاین قرار
at an overthwart
U
بطور متقاطع ازاین سو بان سو
to an overthwart
U
بطور متقاطع ازاین سو بان سو
oscillated
U
ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
erenow
U
پیش ازاین تااین تاریخ
oscillate
U
ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
A word is enough to the wise .
<proverb>
U
براى عاقل یک یرف بس است .
wet rating
U
توان یا تراست بااستفاده ازمکانیزم تزریق اب یا ترکیب اب و متانل
lift engine
U
توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
lift cruise
U
توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
object glass
U
عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money).
U
من که زورم می آید ازاین پولها بدهم
nestor
U
پیر مردمشاور و عاقل جنگ تروا
Stop your little games (tricks).
U
ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
A wise man avoids edged tools.
<proverb>
U
آدم عاقل از چیز تیز پرهیز مى کند .
turbofan
U
موتوری با میزان سوخت معین که تراست بیشتری نسبت توربوجت ایجاد میکند
Why should the wise man do that which he will rue?.
<proverb>
U
چرا عاقل کند کارى که باز آرد پشیمانى؟.
meerschaum
U
هیدروسیلیکات منیزیم سرچپق یاسرقلیانی که ازاین سنگ ساخته میشود
The borrower is absolutely free to use the amount.
U
وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
jetevator
U
فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
wise
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
A ston ethrown by a fool into a well , cannot be f.
<proverb>
U
سنگى را دیوانه اى در چاه بیاندازد صد عاقل نمى توانند در آورند .
wisest
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wiser
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the.
<proverb>
U
مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
satelloid
U
ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
whereat
U
که از ان بابت
by impl
<adv.>
U
از آن بابت
in this respect
<adv.>
U
از آن بابت
for this reason
<adv.>
U
از آن بابت
in this sense
<adv.>
U
از آن بابت
in so far
<adv.>
U
از آن بابت
as a result of this
<adv.>
از آن بابت
for that reason
<adv.>
U
از آن بابت
in this vein
<adv.>
U
از آن بابت
as a result
<adv.>
U
از آن بابت
at that
[at that provocation]
<adv.>
U
از آن بابت
consequently
<adv.>
U
از آن بابت
subsequently
<adv.>
U
از آن بابت
thereat
<adv.>
U
از آن بابت
thereupon
<adv.>
U
از آن بابت
as a consequence
<adv.>
U
از آن بابت
hence
<adv.>
U
از آن بابت
in this way
<adv.>
U
از آن بابت
therefore
<adv.>
U
از آن بابت
thus
[therefore]
<adv.>
U
از آن بابت
by implication
<adv.>
U
از آن بابت
in consequence
<adv.>
U
از آن بابت
in this manner
<adv.>
U
از آن بابت
in this wise
<adv.>
U
از آن بابت
insofar
<adv.>
U
از آن بابت
thereat
U
از ان بابت
item
U
بابت
whereby
<adv.>
U
از آن بابت
behalf
U
بابت
particular redemption
U
بابت
particulars
U
بابت
concern
U
بابت
concerns
U
بابت
items
U
بابت
therein
U
از ان بابت
on my own account
U
بابت خودم
regarded
U
بابت باره
paticular
U
خصوصی بابت
regards
U
بابت باره
on this score
U
از این بابت
regard
U
بابت باره
In this matter
U
در این بابت
[قضیه]
sickleave
U
مرخصی بابت ناخوشی
for ones own hand
U
بابت خود شخص
therewith
U
از ان بابت علاوه بر این
gigabyte
U
یک هزار میلیون بابت
lift fan
U
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
i am impatient for it
U
ازان بابت بیطاقت هستم
social security contributions
U
پرداختی بابت تامین اجتماعی
liftjet
U
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
I feel relieved because of that issue!
U
خیال من را از این بابت راحت کردی!
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
U
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
dead freight
U
هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
pillotage
U
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
ethnography
U
تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
loading for contingencies
U
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
toll thorough
U
وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
coupon payments
U
منظورپرداختهای ثابت بابت بهره اوراق قرضه است
forwarding merchant
U
کسی که بابت دریافت ورساندن مال التجاره به صاحب ان
asset
U
جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
bat allowance
U
فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
bat money
U
فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
transit duty
U
حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
pewage
U
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
groundage
U
حقی که بابت ایستادن کشتی درلنگرگاه گرفته میشود حق لنگراندازی
I'm doing it on my own account, not for anyone else.
U
این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
accrued benefit
U
پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
salvages
U
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvage
U
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
withholding taxes
U
مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
withholding tax
U
مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
salvaging
U
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaged
U
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
table money
U
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
haulage
U
پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
pub
U
میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
pubs
U
میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
across
U
ازاین طرف بان طرف
backlog
U
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs
U
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
murage
U
مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
surcharge
U
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharges
U
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
stock dividend
U
سهام صادره بابت سود سهام
tenant right
U
حقی است که درانقضای مهلت مقرر بابت تغییراتی که مستاجر در عین مستاجره داده و انتفاع ازانها ناتمام مانده است به وی تعلق می گیرد
von neuman morgensterm utility index
U
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
in this regard
U
در این باب از این بابت
on your own account
U
بابت خود
[بحساب خود]
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
gini coefficient
U
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com