English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (598 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
post U اگهی کردن اعلان کردن
post- U اگهی کردن اعلان کردن
posted U اگهی کردن اعلان کردن
posts U اگهی کردن اعلان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gazette U اعلان و اگهی
top billing U بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
to put a notice on a door U اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
ballyhoo U اگهی پر سرو صدا کردن
announcing U اعلان کردن اخطار کردن
announces U اعلان کردن اخطار کردن
announce U اعلان کردن اخطار کردن
announced U اعلان کردن اخطار کردن
publicises U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicising U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicize U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicised U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicized U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicizes U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicizing U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
to proclaim meetings U بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
declares U اعلان کردن
proclaims U اعلان کردن
proclaiming U اعلان کردن
proclaimed U اعلان کردن
give out U اعلان کردن
proclaim U اعلان کردن
declare U اعلان کردن
declaring U اعلان کردن
advertize U اعلان کردن
advertise اعلان کردن
posters U اعلان نصب کردن
poster U اعلان نصب کردن
to file for bankruptcy U اعلان ورشکستگی کردن
to declare oneself bankrupt U خود را ورشکست اعلان کردن
to declare a state of emergency U اعلان کردن حالت اضطراری
to declare something well-founded U چیزی را مستدل اعلان کردن
advertises U اعلان کردن انتشار دادن
to declare a divident U سود سهام را اعلان کردن
advertised U اعلان کردن انتشار دادن
to declare something solemnly [publicly] U چیزی را رسما [علنا ] اعلان کردن
to off negotiations U اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
placard U حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
placards U حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
signboards U تخته اعلان اعلان
advertisers U اعلان کننده اعلان
signboard U تخته اعلان اعلان
advertiser U اعلان کننده اعلان
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
proclamation U اگهی
infore U اگهی به
noticed U اگهی
posters U اگهی
caveat U اگهی
noticing U اگهی
acknowledgments U اگهی
proclamations U اگهی
acknowledgements U اگهی
notice U اگهی
affiche U اگهی
ticket U اگهی
notices U اگهی
advertisements U اگهی
caveats U اگهی
announcement U اگهی
poster U اگهی
Annunciation U اگهی
announcements U اگهی
warnings U اگهی
warning U اگهی
tickets U اگهی
indigitation U اگهی
acknowledgement U اگهی
indiction U اگهی
obituaries U اگهی در گذشت
informing U اگهی دادن
informs U اگهی دادن
obituary U اگهی در گذشت
assertion U بیانیه اگهی
inform U اگهی دادن
annunciate U اگهی دادن
notice to mariner U اگهی دریایی
previous notice U پیش اگهی
forewarning U پیش اگهی
announced U اگهی دادن
advertised U اگهی دادن
warning order U دستور اگهی
advertises U اگهی دادن
pin-ups U الصاق اگهی
announce U اگهی دادن
pin up U الصاق اگهی
advertisement U اگهی تبلیغاتی
prognosis U پیش اگهی
billsticker U اگهی چسبان
pin up U چسبانیدن اگهی
handbills U اگهی دستی
handbill U اگهی دستی
advertisements U اگهی تبلیغاتی
pin-up U چسبانیدن اگهی
pin-up U الصاق اگهی
ban U اگهی احضار
proclamations U اگهی دادن
proclamation U اگهی دادن
prospectuses U خلاصه اگهی
prospectus U خلاصه اگهی
pin-ups U چسبانیدن اگهی
banning U اگهی احضار
bans U اگهی احضار
fly bill U اگهی دستی
announces U اگهی دادن
announcing U اگهی دادن
play bill U اگهی نمایش
advertize U اگهی دادن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
flyers U اگهی روی کاغذکوچک
reclame U اگهی اغراق امیز
flier U اگهی روی کاغذکوچک
flyer U اگهی روی کاغذکوچک
tender notice U اگهی دعوت به مناقصه
proclamatory U متضمن اگهی یا اعلام
bulletin U اگهی نامه رسمی
press agent U مامور اگهی و تبلیغ
to paste up a playbill U اگهی نمایش بدیوارزدن
fliers U اگهی روی کاغذکوچک
bulletins U اگهی نامه رسمی
prognostic tests U ازمونهای پیش اگهی
necrology U ثبت اموات اگهی فوت
the public are hereby notified U بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
exclaimed U بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaiming U بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaim U بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaims U بعموم اگهی دادن بانگ زدن
notice U اعلان
notices U اعلان
noticing U اعلان
assertion U اعلان
posters U اعلان
poster U اعلان
denunciation of treaty U اعلان
advertising U اعلان
noticed U اعلان
announcements U اعلان
declaration U اعلان
proclamation U اعلان
announcement U اعلان
advertisement U اعلان
proclamations U اعلان
advertisements U اعلان
declarations U اعلان
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
system prompt U اعلان سیستم
vendition U اعلان فروش
Over and out! U پایان اعلان !
fly bill U اعلان دستی
publishment U اشاعه اعلان
dos prompt U اعلان DOS
affiche U اعلان دیواری
declared U اعلان شده
notice to mariner U اعلان دریایی
playbill U اعلان نمایش
playbills U اعلان نمایش
dot prompt U نقطه اعلان
To stick (put,fix)up a notice (poster). U اعلان زدن
signpost U تابلو اعلان
procedure declaration U اعلان رویه
macro declaration U درشت اعلان
declaration of bankruptcy U اعلان ورشکستگی
billsticker U اعلان چسبان
announcer U اعلان کننده
declaration of war U اعلان جنگ
proclamation of independence U اعلان استقلال
play bill U اعلان نمایش
proclamation of the republic U اعلان جمهوری
indigitation U اعلان شمارش
declaration of neutrality U اعلان بیطرفی
throwaway U ورقهی اعلان
they proclaimed him sovereign U اعلان کردند
announcers U اعلان کننده
proclamation of the republic U اعلان جمهوریت
signposts U تابلو اعلان
array declaration U اعلان ارایه
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
proclamation of martial law U اعلان حکومت نظامی
placards U اعلامیه رسمی اعلان
To stick a poster on the wall. U اعلان به دیوار چسباندن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com