Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
beauty is in the eyes of the beholder
<proverb>
U
اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Lilliputian
U
لیلی پوتی
Lilliputian
U
وابسته به کشور لیلی پوت
craziest
U
مجنون
lunatic
U
مجنون
lunatics
U
مجنون
insane
U
مجنون
crazy
U
مجنون
crazier
U
مجنون
foolish
U
مجنون
starkers
U
مجنون
amok
U
مجنون
maniacs
U
مجنون
demented
U
مجنون
maniac
U
مجنون
moon mad
U
مجنون
moonsick
U
مجنون
weeping willows
U
بید مجنون
weeping willow
U
بید مجنون
periodical insane
U
مجنون ادواری
permanent insane
U
مجنون دائمی
loco
U
مجنون دیوانه
backpedal
U
عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
withdrawals
U
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawal
U
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
receivers
U
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receiver
U
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
recoilless
U
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
variable recoil
U
سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
primeness
U
خوبی
Excellencies
U
خوبی
niceness
U
خوبی
goodliness
U
خوبی
wellness
U
خوبی
agreeability
U
خوبی
agreeableness
U
خوبی
charmingness
U
خوبی
admirableness
U
خوبی
goodness
U
خوبی
Excellency
U
خوبی
niceties
U
خوبی
nicety
U
خوبی
I made a decent profit.
U
سود خوبی بر دم
with the best of them
<idiom>
U
به خوبی هرکس
good wishes
U
ارزوی خوبی
fineness
U
لطافت خوبی
graced
U
زیبایی خوبی
epicurus
U
و خوبی است
gracing
U
زیبایی خوبی
excellence
U
خوبی تفوق
grace
U
زیبایی خوبی
a nice guy
U
آدم خوبی
lambhood
U
بره خوبی
the watch is warranted
U
خوبی ساعت
a nice guy
U
مرد خوبی
the work was well paid
U
پول خوبی
as good as
U
بهمان خوبی
graces
U
زیبایی خوبی
our library is well stocked
U
خوبی دارد
bovarism
U
بوواری خوبی
poverty is a good test
U
خوبی است
cash cow
<idiom>
U
منبع خوبی از پول
feel like a million dollars
<idiom>
U
احساس خوبی داشتن
maintained
U
به خوبی مراقبت شده
He writes well . he wields a formidable pen .
U
قلم خوبی دارد
maintain
U
به خوبی مراقبت شده
maintains
U
به خوبی مراقبت شده
He is a good ( nice ) fellow(guy)
U
اوآدم خوبی است
they put up a good fight
U
جنگ خوبی کردند
out of kilter
<idiom>
U
دربالانس خوبی نبودن
kick up one's heels
<idiom>
U
زمان خوبی داشتن
have a time
<idiom>
U
زمان خوبی داشتن
He pocketed a tidy sum.
U
پول خوبی به جیب زد
Both of us will make a good team.
U
ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
what a nice man he is!
U
چه ادم خوبی است !
worse for wear
<idiom>
U
نهبه خوبی جدیدتر
She has been a good wife to him.
U
همسر خوبی برایش بوده
He has a good permanent job.
U
شغل ثابت خوبی دارد
She made a good wife.
U
اوزن خوبی ازآب درآمد
he is a bad husband
U
خانه دار خوبی نیست
to set a good example
U
سرمشق خوبی گذاشتن یا شدن
he has a fine p in the town
U
اوخانه خوبی در شهر دارد
It is avery good ( an original ) idea.
U
فکر بسیار خوبی است
That was a very good meal.
غذای خیلی خوبی بود.
have an eye for
<idiom>
U
سلیقه خوبی درچیزی داشتن
live it up
<idiom>
U
روز خوبی راداشته باشید
It has been a very enjoyable stay.
اقامت بسیار خوبی داشتیم.
bite the hand that feeds you
<idiom>
U
جواب خوبی را با بدی دادن
Good number !
U
حقه
[نمایش]
خوبی بود!
I got good marks in the exams .
U
نمرات خوبی درامتحان آوردم
to pocket a tidy sum
<idiom>
U
پول خوبی به جیب زدن
What find bath.
U
عجب حمام خوبی است
well handled
U
بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
paragon
U
مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
paragons
U
مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
get to first base
<idiom>
U
موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
we went for a good round
U
گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
He has a poor service record in this company.
U
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
qualities
U
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
fizzle out
<idiom>
U
خراب شدن بعداز شروع خوبی
quality
U
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
weeping willow design
U
طرح بید مجنون
[الهام گرفته شده از درخت بید مجنونی که خصوصا در فرش های قاب قابی و چهار محال استفاده می شود.]
He has a strong punch.
U
ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
He left a great name behid him .
U
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
This is a good residential are ( neighbourhood ) .
U
اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
coloury
U
دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
organizations
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organization
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
We all think he is very nice.
U
ما همه فکر می کنیم که او
[مرد]
آدم خوبی است.
blessing in disguise
<idiom>
U
[چیز خوبی که در ظاهری نه چندان خوب قرار دارد]
organisations
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
adsorption
U
رو نشینی
waked
U
شب نشینی
wakes
U
شب نشینی
wake
U
شب نشینی
sedimentation
U
ته نشینی
retrocedence
U
پس نشینی
subsidence
U
ته نشینی
deposits
U
ته نشینی
recoils
U
پی نشینی
recoiled
U
پی نشینی
recoil
U
پی نشینی
sedimentary
U
ته نشینی
settling
U
ته نشینی
sedinentation
U
ته نشینی
soirTes
U
شب نشینی
soirees
U
شب نشینی
evening party
U
شب نشینی
an eveing party
U
شب نشینی
soiree
U
شب نشینی
illuviation
U
ته نشینی
recoiling
U
پی نشینی
nightlife
U
شب نشینی
precipitation
U
ته نشینی
sedimentation
U
ته نشینی
deposit
U
ته نشینی
to burn the midnighoil
U
شب نشینی کردن
retreated
U
عقب نشینی
suburbia
U
حومه نشینی
settlement
U
ته نشینی مسکن
hutment
U
کلبه نشینی
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
retreating
U
عقب نشینی
retreats
U
عقب نشینی
tenantry
U
اجاره نشینی
katabasis
U
عقب نشینی
recoil
U
عقب نشینی
urbanism
U
شهر نشینی
recoiled
U
عقب نشینی
settlements
U
ته نشینی مسکن
eremitism
U
گوشه نشینی
break ground
U
عقب نشینی
cotenancy
U
هم اجاره نشینی
electrostatic procipitation
U
ته نشینی الکترواستاتیک
eremitic life
U
گوشه نشینی
urbanization
U
شهر نشینی
fallback
U
عقب نشینی
recoils
U
عقب نشینی
recoiling
U
عقب نشینی
line of retreat
U
خط عقب نشینی
retreat
U
عقب نشینی
to burn the midnight oil
شب نشینی کردن
retrocedence
U
عقب نشینی
recess
U
عقب نشینی
recesses
U
عقب نشینی
reclvsion
U
گوشه نشینی
ruralize
U
ده نشینی کردن
seclusion
U
گوشه نشینی
retrocession
U
عقب نشینی
nomadism
U
کوچ نشینی
solitariness
U
گوشه نشینی
sanctuaries
U
حق بست نشینی
silting
U
رسوب ته نشینی
sanctuary
U
حق بست نشینی
sequestered life
U
گوشه نشینی
sedimentation pond
U
حوضچه ته نشینی
eye water
U
اب دیده
eying
U
دیده
eye
U
دیده
eyeing
U
دیده
eyes
U
دیده
optical
U
طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
pull away
U
عقب نشینی کردن
ebb current
U
عقب نشینی اب دریا
give ground
<idiom>
U
عقب نشینی کردن
blowback
U
ضربه عقب نشینی
sedimentation analysis
U
تجزیه بروش ته نشینی
blowback
U
عقب نشینی خودکار
backblast
U
موج عقب نشینی
backblast
U
شعله عقب نشینی
back pressure
U
فشار عقب نشینی
rocket propulsion
U
فشارعقب نشینی موشک
drop back
<idiom>
U
عقب نشینی کردن
to fall back
U
عقب نشینی کردن
to beat a retreat
U
کوس عقب نشینی
colonial
U
معماری کوچ نشینی
short recoil
U
عقب نشینی کوتاه
subornation
U
زیر پا نشینی اغواء
to give ground
U
عقب نشینی کردن
to lose ground
U
عقب نشینی کردن
To retreat. To withdraw.
U
عقب نشینی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com