Perdic | اگاهی متقابل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	transinformation U	اگاهی متقابل

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	counteroffensive U	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
	recriminate U	اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
	counter memorial U	یادداشت متقابل اخطار متقابل
	mutual inductance U	اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
	warsaw treaty U	پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
	perceptions U	اگاهی
	perception U	اگاهی
	inkling U	اگاهی
	intimation U	اگاهی
	mindfulness U	اگاهی
	ideas U	اگاهی
	monition U	اگاهی
	informational U	اگاهی
	acquaintances U	اگاهی
	noticing U	اگاهی
	cogency U	اگاهی
	notices U	اگاهی
	notice U	اگاهی
	awareness U	اگاهی
	idea U	اگاهی
	intelligence U	اگاهی
	appreciation [awareness] U	حس اگاهی
	conizance U	اگاهی
	consciousness U	حس اگاهی
	conscious mind U	حس اگاهی
	advertisements U	اگاهی
	awareness U	حس اگاهی
	conscience [archaic for: consciousness] U	حس اگاهی
	consciousness U	اگاهی
	noticed U	اگاهی
	intimations U	اگاهی
	knowledge U	اگاهی
	i.e. U	اگاهی
	information U	اگاهی
	knowlege representation U	نمایش اگاهی
	knowledge domain U	قلمرو اگاهی
	learns U	اگاهی یافتن
	inform U	اگاهی دادن
	informs U	اگاهی دادن
	learn U	اگاهی یافتن
	letter of a U	اگاهی نامه
	informing U	اگاهی دادن
	meta knowledge U	اگاهی غیرنمادین
	knowledge engineer U	مهندسی اگاهی
	knowledge base U	پایگاه اگاهی
	notifying U	اگاهی دادن
	information theory U	نظریه اگاهی
	apprise U	اگاهی دادن
	apprises U	اگاهی دادن
	apprising U	اگاهی دادن
	advertiser U	اگاهی دهنده
	advertisers U	اگاهی دهنده
	notify U	اگاهی دادن
	augury U	پیش اگاهی
	auguries U	پیش اگاهی
	informatory U	اگاهی بخش
	notified U	اگاهی دادن
	notifies U	اگاهی دادن
	group consciousness U	اگاهی گروهی
	awakened U	اگاهی یافته
	criminal investigation department U	اداره اگاهی
	precognition U	پیش اگاهی
	to give notice U	اگاهی دادن
	informants U	اگاهی دهنده
	class consciousness U	اگاهی طبقهای
	to give to understand U	اگاهی دادن
	to give the alarm U	اگاهی دادن
	to give intelligence U	اگاهی دادن
	cognizance U	شناسایی اگاهی
	criminal i. department U	اداره اگاهی
	the infinitive mood U	مصدر اگاهی
	the d. poliee U	اداره اگاهی
	coconscious U	اگاهی ثانوی
	coconsciousness U	اگاهی ثانوی
	monitor U	اگاهی دهنده
	conversance U	اگاهی کامل
	informant U	اگاهی دهنده
	prescience U	اگاهی از پیش
	foredknowlege U	اگاهی از پیش
	forebedement U	اگاهی از پیش
	to come to know U	اگاهی یافتن
	foreknowledge U	اگاهی از پیش
	monitored U	اگاهی دهنده
	monitors U	اگاهی دهنده
	conversancy U	اگاهی کامل
	subliminally U	خارج ازمرحله اگاهی
	we are informed by him that U	محترما` اگاهی میدهد که
	alarmingly U	: هشدار اگاهی از خطر
	foretold U	از پیش اگاهی داد
	subliminal U	خارج ازمرحله اگاهی
	alarms U	: هشدار اگاهی از خطر
	alarmed U	: هشدار اگاهی از خطر
	alarm U	: هشدار اگاهی از خطر
	immediacy U	اگاهی حضور ذهن
	you are advised that U	به شما اگاهی میدهد
	dopes U	اگاهی داروی مخدر
	sciences U	علم طبیعی اگاهی
	dope U	اگاهی داروی مخدر
	science U	علم طبیعی اگاهی
	alarum U	: هشدار اگاهی از خطر
	for your information U	برای اگاهی شما
	Scotland U	اداره اگاهی در لندن
	foretell U	ازپیش اگاهی دادن
	foretelling U	ازپیش اگاهی دادن
	foreknow U	از غیب اگاهی داشتن
	sensibleness U	عملی بودن اگاهی
	foretells U	ازپیش اگاهی دادن
	monitory U	وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
	enlightement U	روشنی فکر اگاهی حقیقی
	briefed U	کوتاه کردن اگاهی دادن
	self awareness U	اگاهی از خود خویشتن شناسی
	briefest U	کوتاه کردن اگاهی دادن
	briefer U	کوتاه کردن اگاهی دادن
	brief U	کوتاه کردن اگاهی دادن
	to keep the track of something U	پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
	to obtaini. on anything U	درباره چیزی اگاهی یافتن
	forecast U	از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
	forecasted U	از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
	forecasts U	از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
	it came to my knowledge U	من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
	know allmen by these presents U	بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
	intelligently U	از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
	countered U	متقابل
	countering U	متقابل
	correspounding U	متقابل
	counter U	متقابل
	opposing U	متقابل
	opposed U	متقابل
	mutual U	متقابل
	reciprocative U	متقابل
	polar U	متقابل
	interactive U	متقابل
	reciprocal U	متقابل
	interactional U	متقابل
	counterattack U	حمله متقابل
	counter-measures U	اقدام متقابل
	counter-measure U	اقدام متقابل
	counteraction U	اقدام متقابل
	counter transference U	انتقال متقابل
	opposite phase U	فاز متقابل
	grid anode transconductance U	رسانایی متقابل
	cross action U	دعوی متقابل
	counterwork U	عمل متقابل
	counterbid U	پیشنهاد متقابل
	countermeasure U	اقدام متقابل
	counterpoise U	سیم متقابل
	countermeasures U	اقدامات متقابل
	countermine U	توط ئه متقابل
	counterclaim U	دعوی متقابل
	counterclaim U	ادعای متقابل
	counterpoise U	وزنه متقابل
	counterclaim U	دعوای متقابل
	counterrevolution U	انقلاب متقابل
	countervailing credit U	اعتبار متقابل
	counterpawn U	پیاده متقابل
	set off U	دعوی متقابل
	mutual characteristic U	مشخصه متقابل
	mutual assistance U	کمک متقابل
	harmonic mean U	اعداد متقابل
	mutual conductance U	رسانایی متقابل
	transconductance U	رسانایی متقابل
	m U	القاگری متقابل
	logrolling U	همکاری متقابل
	iteraction U	عمل متقابل
	intervisibility U	دید متقابل
	interrelation U	رابطه متقابل
	interdependency U	اتکاء متقابل
	intercorrelation U	همبستگی متقابل
	interaction curve U	خم کنش متقابل
	transfer characteristic U	مشخصه متقابل
	mutual consistency U	سازگاری متقابل
	mutual energy U	انرژی متقابل
	cross bill U	شکایت متقابل
	cross feed U	خورد متقابل
	cross index U	شاخص متقابل
	cross purpose U	قصد متقابل
	crossecheck U	بررسی متقابل
	crosstalk U	مکالمه متقابل
	eclipsed form U	شکل متقابل
	reciprocation U	عمل متقابل
	reciprocal trading U	مبادله متقابل
	mutual terms U	شرایط متقابل
	mutual relationship U	رابطه متقابل
	mutual induction U	القای متقابل
	mutual inductance U	القاگری متقابل
	inter play U	اثر متقابل
	counter trade U	تجارت متقابل
	proportional U	متقابل یا هماهنگ
	cross check U	بررسی متقابل
	interrelationships U	رابطه متقابل
	interrelationship U	رابطه متقابل
	cross-references U	ارجاع متقابل
	cross-references U	مراجعه متقابل
	interaction U	کنش متقابل
	cross-reference U	ارجاع متقابل
	cross-reference U	مراجعه متقابل
	cross reference U	مراجعه متقابل
	cross reference U	ارجاع متقابل
	mutual U	متقابل یا متقابله
	cross-check U	بررسی متقابل