English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
class consciousness U اگاهی طبقهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
single stage U یک طبقهای
class status U پایگاه طبقهای
class struggle U مبارزه طبقهای
class culture U فرهنگ طبقهای
class consciousness U شعور طبقهای
class mobility U تحرک طبقهای
class barrier U مانع طبقهای
multistage U چند طبقهای
caste system U نظام طبقهای منفصل
class inclusion U درون گنجی طبقهای
three decker U هرچیز سه طبقهای یا سه لایهای
intraclass coefficient U ضریب درون طبقهای
elite U طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
intergeneric U بین انواع نژادی بین طبقهای
knowledge U اگاهی
informational U اگاهی
cogency U اگاهی
i.e. U اگاهی
conizance U اگاهی
awareness U اگاهی
consciousness U اگاهی
noticing U اگاهی
notices U اگاهی
noticed U اگاهی
notice U اگاهی
advertisements U اگاهی
consciousness U حس اگاهی
conscious mind U حس اگاهی
conscience [archaic for: consciousness] U حس اگاهی
intimations U اگاهی
intimation U اگاهی
inkling U اگاهی
ideas U اگاهی
idea U اگاهی
information U اگاهی
perception U اگاهی
perceptions U اگاهی
intelligence U اگاهی
appreciation [awareness] U حس اگاهی
awareness U حس اگاهی
acquaintances U اگاهی
monition U اگاهی
mindfulness U اگاهی
to give intelligence U اگاهی دادن
letter of a U اگاهی نامه
to give the alarm U اگاهی دادن
to give to understand U اگاهی دادن
knowlege representation U نمایش اگاهی
transinformation U اگاهی متقابل
meta knowledge U اگاهی غیرنمادین
knowledge base U پایگاه اگاهی
knowledge domain U قلمرو اگاهی
knowledge engineer U مهندسی اگاهی
foreknowledge U اگاهی از پیش
conversancy U اگاهی کامل
information theory U نظریه اگاهی
precognition U پیش اگاهی
conversance U اگاهی کامل
criminal i. department U اداره اگاهی
cognizance U شناسایی اگاهی
the d. poliee U اداره اگاهی
coconsciousness U اگاهی ثانوی
coconscious U اگاهی ثانوی
criminal investigation department U اداره اگاهی
the infinitive mood U مصدر اگاهی
forebedement U اگاهی از پیش
to give notice U اگاهی دادن
foredknowlege U اگاهی از پیش
to come to know U اگاهی یافتن
group consciousness U اگاهی گروهی
informatory U اگاهی بخش
apprise U اگاهی دادن
advertiser U اگاهی دهنده
apprising U اگاهی دادن
apprises U اگاهی دادن
learns U اگاهی یافتن
inform U اگاهی دادن
notifying U اگاهی دادن
notify U اگاهی دادن
informing U اگاهی دادن
advertisers U اگاهی دهنده
awakened U اگاهی یافته
monitor U اگاهی دهنده
augury U پیش اگاهی
auguries U پیش اگاهی
monitored U اگاهی دهنده
monitors U اگاهی دهنده
notifies U اگاهی دادن
informs U اگاهی دادن
informant U اگاهی دهنده
informants U اگاهی دهنده
prescience U اگاهی از پیش
learn U اگاهی یافتن
notified U اگاهی دادن
foretelling U ازپیش اگاهی دادن
foretell U ازپیش اگاهی دادن
foreknow U از غیب اگاهی داشتن
Scotland U اداره اگاهی در لندن
sensibleness U عملی بودن اگاهی
foretold U از پیش اگاهی داد
immediacy U اگاهی حضور ذهن
we are informed by him that U محترما` اگاهی میدهد که
you are advised that U به شما اگاهی میدهد
foretells U ازپیش اگاهی دادن
for your information U برای اگاهی شما
alarms U : هشدار اگاهی از خطر
alarmed U : هشدار اگاهی از خطر
alarm U : هشدار اگاهی از خطر
alarum U : هشدار اگاهی از خطر
dopes U اگاهی داروی مخدر
dope U اگاهی داروی مخدر
subliminal U خارج ازمرحله اگاهی
alarmingly U : هشدار اگاهی از خطر
sciences U علم طبیعی اگاهی
subliminally U خارج ازمرحله اگاهی
science U علم طبیعی اگاهی
monitory U وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
self awareness U اگاهی از خود خویشتن شناسی
brief U کوتاه کردن اگاهی دادن
briefer U کوتاه کردن اگاهی دادن
briefest U کوتاه کردن اگاهی دادن
to obtaini. on anything U درباره چیزی اگاهی یافتن
to keep the track of something U پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
briefed U کوتاه کردن اگاهی دادن
enlightement U روشنی فکر اگاهی حقیقی
it came to my knowledge U من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
intelligently U از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
know allmen by these presents U بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
forecast U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasts U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasted U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
to off an agreement U قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
i have no idea of that U هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
agents provocateurs U مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
agent provocateur U مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
fenders U علائمی که جهت اگاهی ازوضع جاده در راهها نصب میشود
booked U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
private d. U کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
wrming message U پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
prity to any one's designs U اگاهی از مقاصدنهانی کسی محرمیت نسبت مقاصد کسی
presentment U اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
subjective U فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
i have no knowledge of it U هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
preconsclous U قبل از هوشیاری قبل از خود اگاهی
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
information science U علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com